با صداقت متناسب با سن، تأیید احساسات و حفظ آرامش، می‌توان به کودک اطمینان داد که دعواها بخشی از زندگی دو بزرگ‌تر هستند ولی عشق و امنیت او هرگز خدشه‌دار نخواهد شد.

مهسا زحمتکش
شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۴
نحوه گفت‌وگو با کودک بعد از تنش خانوادگی

خیلی از ما، اگر خوب در حافظه‌مان جست‌وجو کنیم، دست‌کم یک خاطره از دعوای والدینمان داریم؛ شبی که صدای فریادها خواب را از چشمانمان ربود، یا روزی که در سکوت سنگین خانه، دلمان لرزید. شاید در آن لحظات، از ترس گوشه‌ای پنهان شدیم، شاید اشک ریختیم، و شاید حتی با خود فکر کردیم که تقصیر ماست. اما بیشترمان هیچ‌وقت فرصتی پیدا نکردیم که درباره آن احساسات با کسی حرف بزنیم؛ نه از سر بی‌اهمیتی، بلکه چون خیلی وقت‌ها کسی نمی‌دانست که چگونه با ما درباره‌اش صحبت کند.

حالا که خودمان پدر یا مادر شده‌ایم، مسئولیتی بزرگ‌تر از گذشته بر دوشمان است: این‌که اجازه ندهیم کودک ما با ترس‌ها، سوءتفاهم‌ها یا احساس گناهش تنها بماند. دعوا بین زوج‌ها امری طبیعی‌ست، اما آنچه آیندهٔ روان کودک را می‌سازد، نه صرفاً بروز اختلاف، بلکه نحوه مواجهه والدین با فرزند پس از آن تنش‌ها است.

وقتی میان والدین تنشی رخ می‌دهد حتی یک دعوای لفظی کوتاه برای کودک می‌تواند به یک زنگ خطر درونی تبدیل شود. آنچه برای بزرگ‌ترها یک «بحث معمول» تلقی می‌شود، در ذهن کودک ممکن است معادل با تهدید به فروپاشی خانواده باشد. چنین تجربه‌هایی مستقیماً حس امنیت روانی او را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. کودکان برای داشتن آرامش، به حضور عاطفی باثبات والدین نیاز دارند. اما زمانی که رفتار والدین نوسانی، خشم‌آلود یا سرد و متناقض می‌شود، این ثبات به هم می‌ریزد و ذهن کودک وارد وضعیت هشدار می‌شود.

تحقیقات روان‌شناسان رشد از جمله جان بالبی و دیگران نشان داده است که نوسان در روابط والدین، می‌تواند منجر به شکل‌گیری «دلبستگی ناایمن» شود. الگویی که در آن کودک نمی‌داند آیا والدینش در لحظه‌های ترس و نیاز، پاسخ‌گو خواهند بود یا نه. نتیجه‌اش می‌تواند ترس از رهاشدگی، اضطراب مداوم یا تردید نسبت به محبت والدین باشد. از همین رو، گفت‌وگو با کودک پس از مشاجره، نه یک «گزینه اختیاری»، بلکه یک ضرورت روانی است. گفت‌وگویی که با آرامش، صداقت و آگاهی انجام شود، می‌تواند احساس ناامنی را تا حد زیادی ترمیم کند و به کودک کمک کند معنای درست‌تری از مشاجره‌های بزرگ‌ترها در ذهنش بسازد.

کودک چقدر متوجه می‌شود؟ فهم تأثیر دعوا بر ذهن کودک

دعوای والدین، بسته به سن و شرایط کودک، می‌تواند معانی متفاوتی برای او داشته باشد اما تقریباً همیشه تأثیرگذار است. طبق پژوهشی که در مجله Child Development منتشر شده، بسیاری از کودکانی که در فضای مشاجره‌های کلامی یا درگیری فیزیکی والدین رشد می‌کنند، دست‌کم یک‌بار این فکر به ذهنشان خطور کرده که «نکند تقصیر من بود؟»

از سوی دیگر، پژوهشی نشان می‌دهد کودکانی که در محیط‌های پرتنش خانوادگی زندگی می‌کنند، در آزمون‌های حافظه و توجه نسبت به همسالان خود عملکرد ضعیف‌تری دارند؛ استرس مزمن روی مغز کودک، به‌ویژه عملکردهای اجرایی‌اش، اثر منفی می‌گذارد.

این تأثیرات ممکن است به شکل‌های مختلفی در رفتار کودک بروز پیدا کنند:

  • احساس ناامنی: کودک ممکن است با خود فکر کند «نکند مامان و بابا از هم جدا بشن؟» یا «دیگه دوستم ندارن؟»
  • احساس گناه: در سنین پایین، کودکان گاهی خیال می‌کنند دلیل دعوای والدین آن‌ها بوده‌اند؛ مثلاً به خاطر نمره بد یا یک شیطنت کوچک.
  • اضطراب یا پرخاشگری: برخی کودکان دچار نگرانی مزمن می‌شوند؛ برخی دیگر ممکن است رفتارهای تند و بی‌ثبات از خود نشان دهند.
  • عقب‌نشینی یا انزوا: در برخی موارد کودک در خود فرو می‌رود، کمتر حرف می‌زند یا از جمع‌های خانوادگی کناره می‌گیرد.

شناخت این واکنش‌ها کمک می‌کند متوجه شویم سکوت بعد از دعوا به‌هیچ‌وجه بی‌خطر نیست. کودک، حتی اگر چیزی نگوید، درون خود دارد با هزار علامت سؤال و ترس زندگی می‌کند.

حقیقات روان‌شناسان رشد از جمله جان بالبی و دیگران نشان داده است که نوسان در روابط والدین، می‌تواند منجر به شکل‌گیری «دلبستگی ناایمن» شود. الگویی که در آن کودک نمی‌داند آیا والدینش در لحظه‌های ترس و نیاز، پاسخ‌گو خواهند بود یا نه.

اصول پایه‌ای برای گفت‌وگو با کودک پس از دعوا

این‌که چطور بعد از یک مشاجره با کودک صحبت کنیم، می‌تواند تفاوت بزرگی در سلامت روان او ایجاد کند. بر اساس یافته‌های روان‌شناسان رشد و خانواده، چهار اصل کلیدی در این گفت‌وگو باید رعایت شود:

۱. صداقت متناسب با سن:
ژان پیاژه، روان‌شناس برجستهٔ سوئیسی، نشان داده است که درک کودکان از مفاهیم، با رشد شناختی آن‌ها تغییر می‌کند. کودک چهار ساله و نوجوان چهارده ساله، دعوا را یکسان نمی‌فهمند. پس توضیح والدین هم باید با سن و درک کودک تنظیم شود. نه دروغ بگویید، نه وارد جزئیات سنگین شوید. بگویید: «ما امروز با هم اختلاف داشتیم، ولی هنوز همدیگه رو دوست داریم.»

۲. آرامش والدین پیش از گفت‌وگو:
جان گاتمن، پژوهشگر برجسته روابط خانوادگی، تأکید می‌کند والدینی که مهارت تنظیم هیجانات دارند، هم اختلافات سالم‌تری دارند و هم زودتر به تعادل برمی‌گردند. اگر هنوز عصبی هستید یا ناراحت، صحبت را عقب بیندازید. تنفس عمیق، چند دقیقه تنها بودن یا حتی یک پیاده‌روی کوتاه می‌تواند شما را آماده گفت‌وگویی مؤثرتر با فرزندتان کند.

۳. تأیید احساسات کودک:
طبق پژوهشی در Journal of Marriage and Family، سبک واکنش والدین به احساسات کودک، نقش مستقیمی در رشد مهارت‌های هیجانی او دارد. اگر فرزندتان بگوید «ترسیدم» یا «ناراحت شدم»، نگویید «چیزی نبود» یا «بزرگ شدی نباید بترسی». بگویید: «می‌فهمم ترسیدی» یا «حق داری ناراحت بشی». همین تأیید ساده، کودک را از رنج تنهایی هیجانی نجات می‌دهد.

۴. ایجاد حس ثبات و امنیت:
نظریه سیستم‌های خانواده می‌گوید خانواده مانند یک شبکه‌ی به‌هم‌پیوسته است؛ تنش میان دو نفر بر همه تأثیر می‌گذارد. کودک باید بداند که اختلاف نظرها بین والدین طبیعی است، اما جایگاه او در قلب آن‌ها خدشه‌ناپذیر است. جمله‌هایی مثل «ما همیشه مراقب تو هستیم»، یا «تو همیشه عزیز مایی، حتی وقتی ما با هم اختلاف داریم»، کمک می‌کند که پایه‌های امنیت روانی کودک دوباره محکم شود.

از کجا و چگونه شروع کنیم؟

برای اینکه گفت‌وگو با کودک پس از مشاجره والدین مؤثر باشد، تنها نیت خیرخواهانه کافی نیست. گفت‌وگویی که بدون آمادگی، در زمان یا مکان نامناسب انجام شود، ممکن است نه‌تنها کمکی نکند، بلکه به سردرگمی بیشتر کودک منجر شود. برای اجرای اصولی این گفت‌وگو، گام‌های زیر پیشنهاد می‌شود:

۱. آمادگی والدین پیش از گفت‌وگو:
والدین باید ابتدا خود را از نظر عاطفی بازیابی کنند. حضور آرام و متعادل آن‌ها برای کودک اهمیت زیادی دارد. مطالعات نشان داده‌اند که تمرین‌هایی مانند تنفس دیافراگمی، ذهن‌آگاهی یا حتی چند دقیقه سکوت آگاهانه می‌تواند سطح هیجان را کاهش داده و والد را برای ارتباطی امن آماده کند.

۲. انتخاب زمان و مکان مناسب:
گفت‌وگو نباید زمانی صورت گیرد که کودک حواس‌پرت است—مثلاً حین تماشای تلویزیون یا وسط بازی. مکانی آرام و بی‌حواس‌پرتی انتخاب کنید. نشستن در سطح دید کودک (مثلاً زانو زدن) باعث ایجاد احساس نزدیکی عاطفی می‌شود و به کودک پیام می‌دهد که مهم است.

۳. گوش دادن فعال با پرسش باز:
شروع گفت‌وگو با یک سؤال باز مثل «بعد از دعوای ما چه حسی داشتی؟» فرصت ابراز احساسات را به کودک می‌دهد. در طول صحبت، تماس چشمی، سر تکان دادن و جملات کوتاه همدلانه مانند «می‌فهمم»، «باشه» یا «طبیعیه که ناراحت شده باشی» نشان می‌دهند که واقعاً شنونده‌اید.

۴. توضیحی ساده، کوتاه و بدون جزئیات تلخ:
کودک باید بداند که اختلاف‌نظر بین بزرگ‌ترها طبیعی است، اما به معنای تهدید عشق یا ثبات خانواده نیست. مثلاً بگویید: «ما امروز با هم بحث کردیم، ولی هنوز همدیگه رو دوست داریم و همیشه کنار تو هستیم.»

۵. تضمین عشق و امنیت از طریق کلام و رفتار:
عباراتی مانند «ما همیشه کنارت هستیم» یا «دوستت داریم، حتی وقتی خودمون ناراحتیم» در کنار نشانه‌های غیرکلامی مثل بغل کردن، نوازش یا لبخند، به بازسازی احساس امنیت در کودک کمک می‌کنند.

۶. پایش واکنش کودک در روزهای بعد:
واکنش کودک ممکن است بلافاصله بروز نکند. بنابراین در روزهای بعد به تغییرات در خواب، اشتها، بازی با دوستان یا علاقه‌مندی‌هایش توجه کنید. اگر نشانه‌هایی مانند کابوس‌های مکرر، انزوای غیرمعمول، پرخاشگری یا اضطراب طولانی‌مدت مشاهده شد، مراجعه به روان‌شناس کودک توصیه می‌شود.

خانواده مانند یک شبکه‌ی به‌هم‌پیوسته است؛ تنش میان دو نفر بر همه تأثیر می‌گذارد. کودک باید بداند که اختلاف نظرها بین والدین طبیعی است، اما جایگاه او در قلب آن‌ها خدشه‌ناپذیر است.

سن کودک، گفت‌وگو را چگونه تغییر می‌دهد؟

در طراحی گفت‌وگو با کودک، سن رشدی او و ویژگی‌های فردی‌اش تعیین‌کننده هستند. همان جمله‌ای که به یک نوجوان آرامش می‌دهد، ممکن است برای یک کودک خردسال مبهم یا ترسناک باشد.

  • کودکان نوپا (۲ تا ۴ سال) :
    درک این گروه از دنیای اطراف بیشتر جادویی و خودمرکز است. ممکن است دعوا را به خود نسبت دهند. بنابراین، پیام‌های شما باید بسیار ساده، تکرارشونده و حتی همراه با بازی عروسکی یا قصه‌گویی باشد: «مامان و بابا یه کم با هم صداشون بلند شد، ولی الان خوب شدن. تو همیشه عزیز مایی.»
  • کودکان دبستانی (۵ تا ۱۲ سال) :
    در این سن، کودک شروع به درک مفاهیم علیت و احساسات پیچیده‌تر می‌کند. می‌توانید از نقاشی یا داستان برای بررسی احساسات استفاده کنید. گفت‌وگو باید همراه با توضیحاتی مختصر و بدون وارد شدن به اختلافات جزئی باشد: «آدم‌ها گاهی متفاوت فکر می‌کنن و این گاهی باعث ناراحتی می‌شه، ولی ما یاد گرفتیم چطور دوباره آروم بشیم.»
  • نوجوانان (۱۳ تا ۱۸ سال) :
    نوجوانان به استقلال و احترام متقابل حساس‌اند. گفت‌وگو با آن‌ها باید صادقانه، مشارکت‌محور و بدون زبان کودکانه باشد. آن‌ها را وارد گفت‌وگو کنید، نه فقط شنونده: «تو نظرت برامون مهمه؛ حس کردی رفتارمون روی تو چه تأثیری داشت؟»

نقش تفاوت‌های فردی، جنسیت و فرهنگ در واکنش کودکان

برخی تفاوت‌های جنسیتی و فرهنگی نیز در واکنش کودکان به دعوای والدین و نیاز به گفت‌وگو نقش دارند. تحقیقات نشان داده‌اند که پسران معمولاً تمایل دارند احساسات خود را به‌صورت پرخاشگری یا کناره‌گیری بیرونی بروز دهند، در حالی که دختران بیشتر به درون‌ریزی، نگرانی و اندوه تمایل دارند. البته این الگوها قطعی نیستند، اما در درک واکنش‌ها و تنظیم پاسخ، راه‌گشا هستند.

از سوی دیگر، در بعضی فرهنگ‌ها، ابراز مستقیم احساسات سخت است. در این موارد، والدین می‌توانند از نشانه‌های غیرکلامی محبت‌آمیز مثل تماس چشمی گرم، دست‌گذاشتن روی شانه، یا حتی فعالیت‌های مشترک خانوادگی (آشپزی، نقاشی، قدم‌زدن) برای بازسازی ارتباط استفاده کنند.

برچسب‌ها

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها