گاهی کودک، بهجای حرف، با رفتارهاش کمک میخواد؛ کنارش بودن از هر «نه» گفتنی مؤثرتره
انتخاب کردن یک مهارته؛ و بهترین جا برای یادگیریش، در خانه و کنار خانواده است.
چون بارها کارهایی که از عهدهاش برمیاومده و خطری هم نداشتن، بهجاش انجام دادیم و ناخواسته بهش یاد دادیم که منتظر دیگران بمونه. وقتی فرصتِ تلاش، تصمیمگیری و حتی اشتباه کردن از کودک گرفته میشه، احساس توانمندی درونش شکل نمیگیره و یادتون باشه استقلال، نتیجه تمرینه؛ نه تواناییِ ذاتی.
چون تو محیط جدید قبل از هرچیز باید احساس امنیت کنه و زمان میبره، مجبورش نکنیم و کنارش باشیم، تا کمکم با فضا ارتباط بگیره.
چون هنوز یاد نگرفته که شکست، بخشی طبیعی از فرآیندِ بازی است. از نظر او باخت یک فاجعه است، چون مهارتِ «پذیرش» را تمرین نکرده است. در این بین، تنها خونسردی و همراهیِ صبورانه شماست که به او امنیت میدهد تا بفهمد باختن، پایانِ راه نیست؛ بلکه فرصتی است برای آموختنِ رسمِ تابآوری و دوباره برخاستن.
مشارکت کودک در کارهای خانه حس توانستن و مفید بودن را در او تقویت میکند. پژوهشهای رشدی نشان میدهد انجام کارهای متناسب با سن کودک، باعث عزتنفس و مسئولیتپذیری بیشتر میشود. این تجربههای کوچک، پایه استقلال و حس کفایت کودک را میسازد.
چون صفحهنمایش براش مثل یه «چاهِ جادویی» عمل میکنه؛ بیزحمت، بیانتظار، همیشه روشن و آمادهست.اما بچه وقتی طعم بازیِ واقعی، خندههای از تهِ دل و رفاقت با شما رو بچشه، کمکم میفهمه دنیایی فراتر از صفحه نمایش هم هست.
حضور پدر در مسیر یادگیریِ کودک، فقط همراهی نیست؛ یه نیروی سازنده است.
رابطه سالم، خاک حاصلخیزیه که شادی در اون خودبهخود رشد میکنه؛ کافیه کنارش باشید نه برای ساختن شادیِ لحظهای، بلکه برای ساختن ارتباط.
خطا کردن والدین کاملاً طبیعی است و اگر فریاد زدن بهصورت مکرر تکرار نشود و پس از آن ترمیم رابطه انجام شود، معمولاً آسیبی پایدار به کودک وارد نمیکند.



