بچهها با گوش یاد نمیگیرند، با چشم یاد میگیرند. هر رفتار، لحن و انتخاب ما، در ذهن آنها نسخهای از «درست و غلط» میسازد. گاهی بیآنکه حرفی بزنیم، داریم مسیر تربیتشان را تعیین میکنیم.
در حالیکه پول توجیبی فرصتی تربیتی برای آموزش استقلال و مسئولیت است، گاهی والدین آن را ابزاری برای تشویق و تنبیه میکنند؛ ابزاری کنترلگر که تهدیدی روانی و عاطفی برای کودک میشود.
آرزوهای بچهها معمولا چند قدم جلوتر از جیب والدین است اما با این خواستهها چه باید بکنیم؟ یا مهمتر از آن، چه نباید بکنیم؟
بچهها معمولا دوست دارن به راحتی پولشون رو خرج کنن ، اگه والدین هم دل به دلشون بدن و هیچ وقت دست رد به سینشون نزنن عادتهای بدی گریبان گیرشون میشه، بیقاعده و قانون به بچهها پول دادن یعنی لازم نیست برای پول فکر یا صبر کنی!
خرج مدرسه فقط شهریه نیست؛ از دفتر و مداد تا پول توجیبی و خوراکی، زنجیرهای از هزینههاست که اغلب تکراری هستند و با کمی فکر و خلاقیت میتوان آن را مدیریت کرد.
برای بعضی بچهها هیچ مقدار پول توجیبی کافی نیست؛ چه کم بدهی چه زیاد، همیشه با جمله «پولام تموم شد» مواجه میشوی اما واکنش و رفتار درست چیست؟
بچهها همونقدر که به موفقیت نیاز دارن، به تجربهی اشتباه هم نیاز دارن. بذاریم توی زمین زندگی زمین بخورن و خودشون بلند شن.
نه فقط یک نوجوان یا جوان، بلکه هر کسی که بی هیچ زحمت و تلاشی هدیهای گران قیمت و لوکس بگیرد، رفته رفته از هر چیزی بهترینش را میخواهد و به کم راضی نمیشود؛ حتی با وجود محدودیت!
وقتی والدین نقش اسپانسر مالی را برای فرزندان ایفا میکنند، حاصل فرزندیست که در ۳۰ سالگی هم برای هر مشکل کوچکی به آغوش پدر و مادر باز میگردد.



