وقتی کودکی از خواب میپرد، گریه میکند و بهدنبال آغوشی آشنا میگردد، چیزی فراتر از نوازش جسم او در جریان است. کودک با هر بار شنیدن صدای آرامشبخش مادر یا پدر، آجر دیگری بر دیوار امنیت هیجانیاش میگذارد. اما اگر این آغوش غایب باشد؟ یا اگر بستر خانه پر از تنش، داد و ترس باشد؟ آنگاه چیزی بنیادین در جان کودک ترک میخورد؛ چیزی که شاید سالها بعد، در قالب اضطراب، پرخاشگری، یا ناتوانی در روابط اجتماعی بروز کند.
امنیت هیجانی مفهومی است که روانشناسی نوین آن را بهمثابه پایه و ستون رشد سالم کودک میشناسد. نه فقط برای اینکه کودک احساس خوبی داشته باشد، بلکه برای اینکه بتواند «رشد کند»؛ بیاموزد، با دیگران ارتباط بسازد، و در برابر مشکلات، تاب بیاورد.
رشد همهجانبهٔ کودکان نهتنها وابسته به تأمین نیازهای جسمانی (خوراک، پوشاک، سلامت) است، بلکه تأمین امنیت هیجانی (Emotional Security) نیز بهعنوان یکی از پایههای اساسی توسعهٔ فردی و اجتماعی آنان شناخته میشود.
چرا امنیت هیجانی برای رشد کودک حیاتی است؟
توسعهٔ تنظیم هیجانی و خودکنترلی: پژوهشها نشان میدهد کودکانی که در محیطی امن و پیشبینیپذیر بزرگ میشوند، مهارتهای تنظیم هیجانی قویتری کسب میکنند. این مهارتها شامل توانایی شناسایی هیجانهای خود، کاهش شدت احساسات منفی و بازگشت به وضع عادی پس از بحرانهای هیجانی است. مطالعهای منتشر شده در PubMed در میان نمونهای ۳۲۷ نفری کودکان نشان داد که احساس امنیت با کاهش نشانههای اضطراب و رفتارهای اجتنابی مرتبط است.
پیشرفت اجتماعی و تعاملات میانفردی: کودکانی که دلبستگی ایمن دارند و امنیت هیجانی را تجربه میکنند، اعتماد به نفس بیشتری در برقراری ارتباط با همسالان و بزرگترها دارند. این کودکان بهتر میتوانند دوستیهای پایدار و سالم بسازند و در محیطهای گروهی (مدرسه، باشگاه) عملکرد اجتماعی مثبتتری از خود نشان دهند.
توسعهٔ شناختی و یادگیری: پژوهشهای توسعهای بیان میکنند که اضطراب و ناامنی، منابع شناختی کودک را به خود مشغول میکند و توان او را در حل مسئله، تمرکز و یادگیری کاهش میدهد. برعکس، هنگامی که کودک احساس امنیت میکند، میتواند با تمرکز بیشتر به کنجکاوی و یادگیری بپردازد و عملکرد تحصیلی بهتری داشته باشد.
پیشگیری از مشکلات روانی بلندمدت: مطالعات طولی نشان دادهاند کودکانی که دوران کودکی خود را در محیط و خانوادهای امن و حمایتگر سپری کردهاند، در بزرگسالی کمتر دچار اختلالات اضطرابی، افسردگی و اختلالات رفتاری میشوند. این امر بهویژه در جوامع درگیر استرس مزمن یا تعارضات اهمیت دارد؛ چون نبود امنیت هیجانی در این شرایط ضربههای روانی پایداری بر جای میگذارد.
یونیسف هشدار میدهد: نادیدهگرفتن سلامت هیجانی کودکان، آیندهای ناپایدار برای جوامع خواهد ساخت.
دلبستگی ایمن؛ بنیان امنیت هیجانی در سالهای آغازین زندگی
مطالعات کلاسیک در حوزهٔ دلبستگی، پایهگذار درک امروزی ما از اهمیت امنیت هیجانی در رشد کودک بودهاند. یکی از مهمترین این پژوهشها، مطالعهٔ اسروف و واترز (Sroufe & Waters, ۱۹۷۷) بود که در مجلهٔ Child Development منتشر شد. این پژوهش با استفاده از آزمون معروف «وضعیت عجیب» نشان داد کودکانی که در سالهای نخست زندگی خود، دلبستگی ایمن با مراقب اصلی (معمولاً مادر) برقرار کردهاند، از تواناییهای هیجانی، رفتاری و اجتماعی بالاتری برخوردارند. این کودکان در مواجهه با موقعیتهای ناآشنا یا پراسترس، کمتر دچار آشفتگی هیجانی میشوند و سریعتر به تعادل بازمیگردند. بهدنبال این مطالعه، مری آینسورث و همکاران با تحلیل دقیق رفتار کودکان و مادرانشان در محیطهای آزمایشگاهی و طبیعی، چهار سبک دلبستگی را شناسایی کردند: ایمن، اجتنابی، مقاوم (دوسوگرا) و سازماننیافته (ناایمن). یافتههای آنها شواهد تجربی محکمی برای وجود الگوهای متفاوت پیوند هیجانی در کودکان ارائه داد و نشان داد که سبک دلبستگی، پیامدهای بلندمدتی بر رشد هیجانی، تنظیم رفتار و تعاملات اجتماعی کودک دارد. این مطالعات، نقش بیبدیل امنیت هیجانی در دوران نوزادی و خردسالی را بهعنوان زیربناییترین بُعد رشد انسانی به اثبات رساندند.
نقش امنیت هیجانی در مواجهه کودک با تعارضات والدین
تحقیقات انجامشده توسط دیویس و کامینگز (Davies & Cummings, ۲۰۰۲) نقش کلیدی امنیت هیجانی را در مواجههٔ کودک با تعارضات زناشویی والدین روشن کرده است. آنها در دو مطالعهٔ تجربی نشان دادند که زمانی که کودک شاهد مشاجره یا اختلاف میان پدر و مادر است، واکنش او تنها به شدت یا تکرار تعارض بستگی ندارد، بلکه به این وابسته است که چقدر در بستر خانواده احساس امنیت هیجانی میکند. امنیت هیجانی در اینجا بهعنوان یک عامل میانجی عمل میکند؛ یعنی در صورتی که این امنیت حفظ شده باشد، حتی در شرایط تعارض، کودک آسیب روانی کمتری میبیند، اضطراب کمتری تجربه میکند و واکنشهای ناسازگارانهاش کاهش مییابد. در ادامه، پژوهش دیگری توسط کامینگز و میلر-گراف (Cummings & Miller-Graff, ۲۰۱۵) نشان داد که امنیت هیجانی تحت تأثیر فرآیندهای زیستی و رفتاری قرار دارد. آنها توضیح دادند که چگونه پاسخهای فیزیولوژیک کودک (مانند افزایش ضربان قلب یا ترشح کورتیزول) در مواجهه با تنشهای خانوادگی، تحت تأثیر میزان احساس امنیت او تنظیم میشود. این مطالعات نهتنها نشان میدهند که امنیت هیجانی مفهومی ذهنی یا صرفاً روانشناختی نیست، بلکه ریشههای عمیق جسمی و رفتاری دارد و میتواند به شکلگیری الگوهای پایدار سلامت روان یا آسیب روانی در دوران کودکی و حتی بزرگسالی منجر شود.
مطالعات نشان میدهد: کودکان فاقد امنیت هیجانی، در معرض اضطراب، پرخاشگری یا افت تحصیلی قرار میگیرند.
بحرانهای جهانی و تهدید امنیت روانی کودکان
در گزارش جهانی یونیسف با عنوان «وضعیت کودکان جهان ۲۰۲۱» (The State of the World’s Children ۲۰۲۱)، بر اهمیت حیاتی حمایتهای روانی–اجتماعی و ایجاد محیطهای امن برای سلامت روان و کیفیت یادگیری کودکان تأکید شده است. این گزارش با استناد به دادههای جهانی از بیش از ۱۰۰ کشور نشان میدهد کودکانی که در محیطهای حمایتی و امن رشد میکنند، نهتنها در یادگیری درسی موفقترند، بلکه از تابآوری روانی بیشتری برخوردارند و کمتر در معرض اختلالاتی مانند افسردگی و اضطراب قرار میگیرند. یونیسف در این سند به سیاستگذاران هشدار میدهد که نادیدهگرفتن سلامت هیجانی کودکان، خسارتهای بلندمدتی برای سرمایهٔ انسانی آینده خواهد داشت.
در ادامهٔ این مسیر، گزارش UNICEF Innocenti Report Card ۱۹ که در سال ۲۰۲۵ منتشر شده، با تمرکز بر سلامت روانی کودکان در دنیایی ناپایدار و درگیر بحرانهای جهانی، به بررسی ترندهای جدید در این حوزه پرداخته است. این گزارش نشان میدهد که ناپایداریهای اقتصادی، تغییرات اقلیمی، جنگها و پاندمیها، مستقیماً بر احساس امنیت هیجانی کودکان تأثیر منفی گذاشتهاند و در کشورهای مختلف، افزایش قابلتوجهی در نرخ افسردگی، خودتنبیهی، اضطراب و اختلال خواب در میان کودکان و نوجوانان ثبت شده است. در این سند نیز تأکید شده که مداخلات زودهنگام برای بازسازی امنیت هیجانی در محیطهای خانگی، مدرسه و اجتماع باید در اولویت سیاستهای ملی قرار گیرد.




پیام شما به ما