در میان هیاهوی اخبار جنگ و صدای آژیرهای پیاپی، واکنش برخی کودکان بیش از همه شگفت‌زده‌مان می‌کند؛ کودکانی که با لبخند می‌گویند: «من صدای آژیر را دوست دارم!»

مهسا زحمتکش
سه‌شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۷
برخورد با بچه‌ها درباره شنیدن صدای آژیر

در روزهایی که صدای آژیر خطر و اخبار حمله‌های نظامی در فضای شهر می‌پیچد، یکی از جمله‌هایی که شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد، این است: «من صدای آژیر را دوست دارم!» این جمله را کودکی در میان بحران گفته است؛ در شرایطی که ترس، اضطراب و ناامنی بخش بزرگی از احساسات طبیعی در چنین موقعیتی هستند. اما چرا کودک چنین واکنشی دارد؟ آیا این نشانه‌ی شجاعت است یا زنگ خطری برای سلامت روان او؟

ناآرامی‌هایی که به زندگی عادی تبدیل می‌شوند

بسیاری از ما جنگ را با تخریب، صدای انفجار و از بین رفتن امنیت می‌شناسیم. اما برای کودکانی که در مناطق جنگ‌زده یا شرایط اضطراری زندگی می‌کنند، این صداها ممکن است به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شود. «عادی‌سازی اضطراب» در اینجا به معنای هم‌زیستی ناخودآگاه با ترس‌هایی است که دیگر به چشم نمی‌آیند. کودک یاد می‌گیرد چگونه با این صداها زندگی کند، اما این سازگاری همیشه سالم نیست.

از دید روان‌شناختی: این جمله چه معنایی دارد؟

وقتی کودکی می‌گوید «من صدای آژیر را دوست دارم»، در بستر روان‌شناسی کودک، چند احتمال را به ذهن می‌آورد:

 ۱. سازوکار دفاعی برای حفظ آرامش

کودکان در مواجهه با ترس و ناتوانی، ممکن است از مکانیسم‌های دفاعی استفاده کنند. "دوست داشتن" صدای آژیر می‌تواند نوعی انکار ترس یا تلاش برای تبدیل یک تجربه ترسناک به تجربه‌ای قابل کنترل باشد. کودک به جای پذیرش ترس، با تغییر معنای آن، خود را قوی‌تر نشان می‌دهد.

 ۲. جذب هیجان‌های شدید

برخی کودکان به‌صورت طبیعی جذب صداها، صحنه‌ها یا تجربه‌های هیجانی می‌شوند. برای آن‌ها، صدای آژیر می‌تواند هیجانی مشابه صدای آژیر آمبولانس یا صدای قطار باشد. در این حالت، کودک واقعیت خطر را درک نمی‌کند یا از شدت اضطراب، خود را به کنجکاوی و هیجان‌زدگی پناه می‌دهد.

 ۳. نشانه حساسیت‌زدایی

قرار گرفتن مکرر در معرض رویدادهای ترسناک، ممکن است باعث حساسیت‌زدایی (Desensitization) در کودک شود. او دیگر به‌طور طبیعی به صدای خطر واکنش نشان نمی‌دهد و در ظاهر، حتی با آن هم‌ذات‌پنداری می‌کند. اما این بی‌واکنشی ظاهری ممکن است مقدمه‌ای بر بروز اختلالاتی مثل PTSD یا مشکلات رفتاری در آینده باشد.

کودکی که صدای آژیر را دوست دارد، شاید در حال فریاد زدن بی‌صدای ترس خود است. او از درک واقعی خطر عاجز نیست، اما می‌خواهد راهی برای بقا بیابد. این نوع واکنش اگر دیده و شنیده نشود، ممکن است به آسیب‌های روانی عمیق‌تری بینجامد. مسئولیت والدین، رسانه، نظام آموزشی و سیاست‌گذاران است که فضای امن روانی برای کودکان بسازند — حتی اگر خودِ واقعیت، امن نیست.

آیا باید نگران شویم؟

بله و نه. از یک‌سو، این واکنش می‌تواند مکانیسمی موقت و طبیعی برای بقا باشد. کودکان گاهی خود را با شرایط جدید وفق می‌دهند تا از نظر روانی کمتر آسیب ببینند. از سوی دیگر، اگر این نوع واکنش ادامه پیدا کند، نشانه‌ی سرکوب احساسات واقعی، انکار ترس، یا بی‌حسی عاطفی مزمن خواهد بود. چنین حالتی می‌تواند سلامت روان کودک را در میان‌مدت و بلندمدت تهدید کند.

 چه نشانه‌هایی را باید جدی گرفت

والدین، مربیان و مشاوران باید به دنبال برخی علائم هشداردهنده در رفتار کودکان باشند:

- بی‌تفاوتی افراطی نسبت به خطر یا ترس

- افزایش پرخاشگری یا گوشه‌گیری ناگهانی

- کابوس‌های مکرر یا شب‌ادراری

- بازسازی مکرر صحنه‌های جنگی در بازی یا نقاشی

- چسبیدن غیرعادی به والدین یا قطع ارتباط عاطفی

اگر هر یک از این علائم مشاهده شد، لازم است گفت‌وگویی همدلانه و عمیق با کودک صورت گیرد یا در صورت لزوم، از مشاور کودک کمک گرفته شود.

چگونه از کودک در چنین شرایطی حمایت کنیم؟

۱. ایجاد فضای امن روانی

بیش از آنکه از کودک بخواهیم شجاع باشد یا احساسات خود را سرکوب کند، باید برایش فضایی بسازیم که در آن احساساتش شنیده شود. بپرسیم: «وقتی صدای آژیر می‌شنوی، چه احساسی داری؟» نه اینکه بلافاصله اصلاحش کنیم یا بترسانیم.

۲. کمک به بیان احساسات از طریق هنر

نقاشی، ساخت کاردستی، نوشتن داستان، یا بازی نمایشی ابزارهای فوق‌العاده‌ای هستند برای اینکه کودک بتواند احساسات خود را بیان کند، حتی اگر زبان کلامی‌اش محدود باشد.

۳. تنظیم روال‌های روزمره

در شرایط اضطراری، هرچه بیشتر بتوانیم ریتم معمول زندگی کودک را حفظ کنیم، بهتر است. خواب، غذا، مطالعه، بازی — همگی باید با حداکثر ثبات ممکن اجرا شوند.

۴. کاهش مواجهه مستقیم با اخبار و صحنه‌ها

تماشای مکرر تصاویر جنگ، شنیدن اخبار وحشت‌آور، یا صحبت‌های بزرگ‌ترها درباره ناامنی، اضطراب کودک را عمیق‌تر می‌کند. بهتر است محیط روانی خانه از نظر رسانه‌ای کنترل شود.

۵. آموزش راه‌های آرام‌سازی

تمرین‌های ساده‌ی تنفس عمیق، تصویرسازی ذهنی (مثلاً تصور بودن در یک باغ آرام)، یا استفاده از موسیقی‌های ملایم می‌تواند به کودک یاد بدهد چگونه خود را آرام کند.

 نقش خانواده، رسانه و مدرسه در محافظت روانی از کودک

در شرایط بحران، خانواده اولین پناه کودک است. پدر و مادر باید الگوی مدیریت هیجان باشند. اگر بزرگ‌ترها با اضطراب شدید یا خشونت واکنش نشان دهند، کودک نیز یاد می‌گیرد که بحران‌ها یعنی بی‌ثباتی مطلق.

رسانه‌ها نیز در انتقال مفاهیم باید مراقب زبان و تصاویر باشند. لازم است از تولید محتوای ترسناک یا بزرگ‌نمایی شده برای کودکان پرهیز شود.

مدارس و مهدکودک‌ها هم می‌توانند با حضور مشاوران یا برگزاری کارگاه‌های روانی، فضای مناسبی برای گفت‌وگو و تخلیه احساسات کودکان فراهم کنند.

«صدای آژیر» نباید خاطره‌ی خوش باشد

کودکی که صدای آژیر را دوست دارد، شاید در حال فریاد زدن بی‌صدای ترس خود است. او از درک واقعی خطر عاجز نیست، اما می‌خواهد راهی برای بقا بیابد. این نوع واکنش اگر دیده و شنیده نشود، ممکن است به آسیب‌های روانی عمیق‌تری بینجامد. مسئولیت والدین، رسانه، نظام آموزشی و سیاست‌گذاران است که فضای امن روانی برای کودکان بسازند — حتی اگر خودِ واقعیت، امن نیست.

برچسب‌ها

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها