اینستاگرام این روزها به بازاری پررونق برای خدماتی بدل شده که رنگ و بوی «درمان» دارند اما در واقع چیزی جز بازی با احساسات نیستند. افرادی با عنوانهایی مثل «هیپنوتراپیست» یا «درمانگر روحی» صفحات پرمخاطب ساختهاند و با ترکیب موسیقی، تصاویر احساسی و روایتهای خیالانگیز، به مخاطب القا میکنند راهی به دنیای مردگان وجود دارد.
بازاری تقلبی برای دلتنگیها
یکی از نمونههای پرمخاطب، صفحهای با بیش از پنجاه هزار دنبالکننده و پستهایی با بازدیدهای میلیونی است که در بیوگرافی صفحه خود وعده «سفر به زندگی گذشته» یا «دیدار دوباره با روح عزیزان» را میدهد. چنین روایتهایی، اگرچه برای بسیاری عاطفی و تأثیرگذارند، در عمل بستری برای اعتمادسازی و درآمدزایی فراهم میکنند.
خانمی که خود را دکتر معرفی میکند اما با دیدن هایلایت مدارکش تنها به چند گواهی فتوشاپی تقلبی میرسیم؛ در جلساتی خصوصی و گروهی به هیپنوتیزمدرمانی و کمک به ارتباط گرفتن با ارواح اطرافینتان میپردازد و از این طریق برای خود دکانی به هم زده است. اما واقعیت علمی و دینی پشت این داستان چیست؟
مرز علم و توهم در دیدار ارواح
هیپنوتیزم، در تعریف علمی، چیزی جز حالتی از تمرکز عمیق ذهنی و افزایش تلقینپذیری نیست. فرد در این وضعیت میتواند خاطرات را با وضوح بیشتری مرور کند یا صحنههایی را ببیند که در ناخودآگاهش ذخیره شدهاند. اما هیچ پژوهش علمی، امکان ارتباط با ارواح یا سفر به دنیای مردگان را تأیید نکرده است.
روانشناسان پدیدهای به نام توهم سوگ را توضیح دادهاند؛ زمانی که فرد داغدار صدای عزیز از دسترفته را میشنود یا چهرهاش را در ذهن خود بازسازی میکند. این تجربه برای فرد واقعی و عاطفی است، اما ساخته ذهن و فشار روانی اوست، نه نشانهای از ارتباط با جهان مردگان. به همین دلیل، روانشناسی چنین تجربههایی را به فرآیندهای حافظه و ناخودآگاه انسان مرتبط میداند، نه به ماوراء.
از این منظر، آنچه در ویدیوهای اینستاگرامی روایت میشود، بیش از آنکه سندی بر ارتباط با روح باشد، نمونهای از تلقین و بازسازی ذهنی است. علمی که این صفحات ادعا میکنند، بیشتر پوششی است برای ایجاد اعتماد در مخاطب.
عالم مردگان در باور اسلام
از دیدگاه اسلامی، روح انسان پس از مرگ وارد عالم برزخ میشود و ارتباط مستقیم با آن برای زندگان ممکن نیست، مگر در خواب یا موارد استثنایی به اراده خداوند و با عالمان دین. قرآن و روایات، عالم مردگان را حریمی دانستهاند که جز به خواست الهی در دسترس نیست.
مراجع تقلید بارها تأکید کردهاند که جلسات موسوم به «احضار روح» یا «دیدار با اموات» نه پشتوانه شرعی دارند و نه مشروعیت دینی. حتی برخی از علما تصریح کردهاند آنچه افراد در این جلسات تجربه میکنند، بیش از آنکه روح انسان مرده باشد، میتواند جلوهای از جنها باشد؛ موجوداتی که میتوانند شکلهای گوناگون بگیرند و انسان را به خطا بیندازند.
به این ترتیب، دین هم مانند علم، این تجربهها را تأیید نمیکند. از منظر اسلامی، چنین فعالیتهایی در بهترین حالت بیفایده و در بدترین حالت گمراهکننده و حراماند.
چرا چنین وعدههایی باورپذیر میشوند؟
با وجود مخالفت علمی و دینی، چرا هزاران نفر به این صفحات جذب میشوند؟ پاسخ را باید در وضعیت روانی و اجتماعی افراد پیدا کرد. انسان داغدار بیش از هر زمان دیگری به روزنهای برای امید نیاز دارد. وقتی کسی عزیزی را از دست میدهد، حتی کوچکترین نشانه دیدار دوباره میتواند برایش آرامبخش باشد. همین نقطه، آسیبپذیرترین لحظه است که زمینه فریب را فراهم میکند.
از سوی دیگر، روایتهای این صفحات بهگونهای طراحی میشوند که حس واقعیبودن را تقویت کنند؛ استفاده از کلمات علمی و روانشناسی، اشهادتهای عاطفی از مخاطبانی که ادعا میکنند «روح را دیدهاند» و حتی بازدیدهای میلیونی که به نظر اعتبار میآورند. این عوامل دست به دست هم میدهند تا وعدهای که در نگاه اول غیرواقعی به نظر میرسد، برای بسیاری قابل باور شود.
تجارت با اندوه انسانها
نکته اساسی در این ماجرا، تبدیل رنج انسان به کالاست. برگزارکنندگان این جلسات از آسیبپذیرترین قشر به ویژه داغدیدگان بهره میگیرند و نیاز طبیعی آنها به آرامش را به ابزاری برای درآمدزایی بدل میکنند. مخاطب برای «یک دیدار خیالی» حاضر است پول و وقت خود را هزینه کند، بیآنکه بداند چیزی جز بازی ذهنی در کار نیست.
پیامد این چرخه تنها در سطح فردی باقی نمیماند. گسترش چنین فعالیتهایی میتواند خرافهگرایی را دامن بزند، اعتماد عمومی به روانشناسی واقعی را خدشهدار کند و حتی باورهای دینی را در سایهای از تردید قرار دهد. به این ترتیب، مسئله از یک تجربه شخصی فراتر میرود و به چالشی اجتماعی بدل میشود.
هیاهوی بسیار برای هیچ
هیچ مسیر علمی یا دینی برای دیدار دوباره با مردگان از طریق هیپنوتیزم یا جلسات مشابه وجود ندارد. تجربههایی که در این صفحات روایت میشوند، یا ساخته ذهناند یا ابزاری برای کسب درآمد. در بهترین حالت، مخاطب با توهمی روبهروست که از ناخودآگاه او برخاسته است، و در بدترین حالت قربانی فریبی میشود که ریشه در تجارت دارد.
پشت وعدههای پرهیاهوی «دیدار با ارواح»، بازاری از توهم و تجارت با دلتنگی انسانها پنهان است. شناخت این بازار و افشاگری درباره آن تنها راهی است که میتواند مانع از قربانیشدن افراد بیشتری شود.




پیام شما به ما