روزجهانی کودکان قربانی خشونت فقط یک تاریخ در تقویم نیست؛ زنگ هشداری است برای جهانی که هنوز نتوانسته کودک را از میدان جنگ بیرون بکشد. این روز، یادآور کودکانی است که هیچ نقشی در جنگ نداشته‌اند، اما نخستین قربانی آن شده‌اند.

فاطمه ناجی
پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۳:۲۷
از بازی تا پناهگاه؛ جنگ، چگونه کودکی را می‌دزدد؟
بعضی کودکان با اسباب‌بازی بزرگ می‌شوند و بعضی با مین و گلوله؛ ۴ ژوئن روزی جهانی است برای دیدن کودکان فراموش‌شده‌ای که در آوار جنگ بزرگ شده‌اند، بی‌گناه، بی‌پناه و بی‌فردا. این روز نخستین‌بار در پی اشغال لبنان توسط رژیم صهیونیستی و کشتار کودکان فلسطینی و لبنانی در سال ۱۹۸۲، از سوی مجمع عمومی سازمان ملل پایه‌گذاری شد.
نام رسمی آن «روز جهانی کودکان قربانی تجاوز و خشونت» است و هدفش، جلب توجه جهانی به کودکانی است که در جنگ‌ها، بیش از همه آسیب می‌بینند، اما کمتر دیده می‌شوند.
 

عددهایی که ترسناک هستند!

آمارهای تازه سازمان ملل و یونیسف نشان می‌دهد که جهان، همچنان در محافظت از کودکان، شکست خورده است:
• ۴۷۳ میلیون کودک در مناطق درگیر جنگ زندگی می‌کنند.
• ۴۷.۲ میلیون کودک به‌دلیل خشونت، جنگ یا بحران آواره شده‌اند.
• ۳۲,۹۹۰ مورد نقض شدید حقوق کودک در جنگ‌های ۲۰۲۳ ثبت شده است؛ شامل بیش از ۵,۳۰۰ کشته و ۶,۳۰۰ زخمی.
• در غزه، تنها در سه هفته از سال ۲۰۲۴، تعداد کشته‌شدگان کودک از مجموع تلفات کودک در کل جهان طی چهار سال پیش بیشتر بوده است.
این فقط عدد نیست. هر کدام، زندگی‌ای است که می‌توانست آینده‌ای روشن داشته باشد، اما حالا در خاک خفته، یا در سکوتِ سنگین یک اردوگاه، با ترومای جنگ دست‌وپنجه نرم می‌کند.

کودکانی که از کودکی جا مانده‌اند

در مناطق جنگی، کودکان نخستین قربانی‌اند. رنج آنان طیف گسترده‌ای دارد:
• بمباران مدارس و خانه‌ها
• استخدام در گروه‌های مسلح
• ازدواج اجباری
• سوءتغذیه و آوارگی
• افسردگی، اضطراب و شب‌ادراری
در سودان، تنها در چند ماه اول سال ۲۰۲۴، دست‌کم ۱,۲۴۴ کودک کشته یا زخمی شده‌اند. در همین حال، ۵۲ میلیون کودک در کشورهای درگیر، از تحصیل جا ماندند.

آسیب‌های روانی: زخم‌هایی که سال‌ها باز می‌مانند

کودکان قربانی خشونت، حتی اگر زنده بمانند، روانی زخمی دارند:
• PTSD، اضطراب، افسردگی، کابوس‌های شبانه
• پرخاشگری، انزوا، شب‌ادراری، وسواس
• ناتوانی در اعتماد یا ایجاد روابط انسانی پایدار
یک کودک بازمانده از جنگ، همیشه کودک نمی‌ماند؛ او روزی بزرگ می‌شود، اما با زخمی که اگر درمان نشود، جامعه را هم زخمی خواهد کرد.

کودک‌سربازها؛ وقتی اسباب‌بازی‌شان اسلحه می‌شود

جهانی که باید برای کودکان زمین بازی فراهم کند، هنوز هم در برخی نقاط، سلاح به‌دستشان می‌دهند. کودک‌سرباز یعنی کودکی که به‌جای مداد، تفنگ در دست دارد.
یونیسف تخمین می‌زند که طی دو دهه گذشته، بیش از ۲۵۰ هزار کودک در جنگ‌ها و درگیری‌های نظامی به‌عنوان سرباز، جاسوس، پیام‌رسان یا حتی سپر انسانی به‌کار گرفته شده‌اند. این کودکان اغلب ربوده می‌شوند، با تهدید و اجبار به‌کار گرفته می‌شوند، یا در ازای وعده‌هایی مثل غذا یا حفاظت، فریب می‌خورند.
تجربه‌ جنگ، ذهن و روان کودک را تغییر می‌دهد. بسیاری از این کودکان دچار PTSD (اضطراب پس از سانحه)، رفتارهای خشونت‌گرایانه، یا بی‌احساسی مزمن می‌شوند. اغلبشان به مدرسه بازنمی‌گردند و در بزرگسالی یا به گروه‌های مسلح می‌پیوندند یا به مجرمان خُرد و قربانیان جدید خشونت تبدیل می‌شوند.

بی‌خانمانی، آوارگی، مهاجرت اجباری

جنگ، فقط از بین‌بردن جان نیست؛ کودکان درگیر جنگ، خانه‌هایشان را از دست می‌دهند، از مدرسه، دوستان، محله و دنیای آشنایشان جدا می‌شوند و سر از اردوگاه‌های پناهجویی در می‌آورند؛ جایی که اغلب خبری از مدرسه، بهداشت یا حتی غذای کافی نیست.

تا سال ۲۰۲۴، بیش از ۴۷ میلیون کودک به‌دلیل جنگ، خشونت یا بحران، آواره شده‌اند. کودک آواره، در معرض انواع خطرات است: قاچاق، کودک‌کار، سوء‌تغذیه، بیماری‌های عفونی و افسردگی مزمن. در برخی موارد، کودکان برای تأمین نیازهای خانواده، به اجبار تن به کارهای سخت یا ازدواج زودهنگام می‌دهند. آن‌ها «خانه» را نه فقط به‌عنوان مکان، که به‌عنوان احساس امنیت از دست داده‌اند. و بازسازی این احساس، سال‌ها زمان، صلح پایدار، و حمایت روانی هدفمند می‌طلبد.

توقف تحصیل، نابودی آینده

 تا امروز، هزاران مدرسه در مناطق درگیری جنگ تخریب یا تعطیل شده‌اند. گاهی کودکان، دیگر جرأت نمی‌کنند به مدرسه بروند؛ چرا که مسیر خانه تا کلاس، ممکن است از دل مین‌ها، ایست‌های نظامی یا آتش‌بس‌های ناپایدار عبور کند.

بر پایه گزارش یونیسف، بیش از ۵۲ میلیون کودک در مناطق جنگ‌زده، از تحصیل بازمانده‌اند. این یعنی میلیون‌ها آینده‌ی بالقوه نابود شده، میلیون‌ها دختر و پسری که هرگز نمی‌توانند از فقر، خشونت یا چرخه‌ی تبعیض رهایی یابند. دختری که نتواند بخواند، به احتمال بیشتری به ازدواج اجباری تن می‌دهد. پسری که به مدرسه نرود، راحت‌تر جذب گروه‌های تندرو یا باندهای مسلح می‌شود. آموزش، نه فقط ابزار رشد فردی، که سپر محافظ یک نسل است؛ وقتی این سپر شکسته شود، جامعه بی‌دفاع می‌ماند

بازتولید خشونت، فروپاشی نسل آینده

کودکی که خشونت دیده، بیشتر از دیگران احتمال دارد که خود، خشونتگر شود. این یک یافته روان‌شناختی تاییدشده است. کودکانی که شاهد مرگ، تجاوز، آزار یا آوارگی بوده‌اند، با تصویری تحریف‌شده از انسان و جامعه رشد می‌کنند.
وقتی ترس، ناامنی، بی‌اعتمادی و نفرت، عناصر اصلی تربیت عاطفی کودک باشد، در بزرگسالی یا قربانی افسرده‌ای خواهد بود، یا عامل تولید خشونت علیه دیگران. این یعنی خشونت، خودش را بازتولید می‌کند. اگر از کودکان امروز مراقبت نکنیم، فردای جامعه، پر خواهد بود از شهروندانی که با زخم‌های کهنه زندگی می‌کنند. کودکانی که تنها زبانشان، زبان درد بوده، چگونه می‌توانند نسلی سالم تربیت کنند؟ اینجا دیگر بحث فقط از کودکان نیست؛ بحث از آینده‌ی یک ملت است.

همدلی کافی نیست؛ وقت اقدام است

تصاویر کودکان زخمی، چشمان مات پناهجویان خردسال و صدای گریه در ویرانه‌ها، دل هر انسانی را به درد می‌آورد. اما واقعیت این است دل‌سوزی، کافی نیست. اشک ریختن برای کودکان جنگ‌زده، قلب‌ها را نرم می‌کند، اما زندگی آن‌ها را تغییر نمی‌دهد. آنچه کودکان قربانی خشونت به آن نیاز دارند، نه فقط همدردی، که اقدام جمعی، فشار سیاسی، پیگیری مستمر و منابع واقعی برای حمایت است.

اقدام یعنی این‌که:

• دولت‌ها برای محافظت از کودکان در قوانین داخلی و سیاست‌های خارجی‌شان اولویت قائل شوند.
• رسانه‌ها، صدای خاموش این کودکان را بازتاب دهند، نه فقط در یک روز خاص، بلکه در جریان اطلاع‌رسانی مستمر و عدالت‌خواهانه.
• نهادهای مدنی، با ایجاد کمپین، جمع‌آوری کمک، آموزش عمومی و مطالبه‌گری، فشار اجتماعی را بالا نگه دارند.
• هر یک از ما، حتی در نقش یک شهروند ساده، با آگاهی‌بخشی، حمایت مالی یا داوطلبی در نهادهای حامی کودکان، نقش فعالی ایفا کنیم ...

اگر امروز برای کودکان قربانی خشونت کاری نکنیم، فردا باید برای جامعه‌ای پر از خشونت، بی‌اعتمادی و افسردگی تاوان بدهیم.

برچسب‌ها

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها