حازم بلوشا در نصیرات و پیتر بومونت در اورشلیم، در وب‌سایت گاردین از خانواده‌هایی می‌گوید که در غزه آواره شده‌اند و با ازدحام بیش از حد، آب آشامیدنی جیره‌بندی شده و تهدید همیشگی مرگ روبه‌رو هستند.

فاطمه ناجی
یکشنبه ۷ آبان ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۰
این اسمش زندگی نیست!

حازم بلوشا در نصیرات و پیتر بومونت در اورشلیم، در وب‌سایت گاردین از خانواده‌هایی می‌گوید که در غزه آواره شده‌اند و با ازدحام بیش از حد، آب آشامیدنی جیره‌بندی شده و تهدید همیشگی مرگ روبه‌رو هستند.

این اسمش زندگی نیست!

اسم کودکم را می‌نویسم تا جنازه‌اش گم نشود!

 بیشتر ما در کودکی تجربه گم‌شدن را داشته‌ایم، یا نشانی‌ای نوشته شده در جیب لباسمان بود و یا توصیه‌ای که اگر گم شدیم به نزدیک‌ترین پلیس مراجعه کنیم؛ اما کاش بسیاری از گم‌شدن‌ها به همان راحتی دوران کودکی بود. بعضی از گم‌شدن‌ها از انتظار و درد حرف می‌زند، مثل انتظار و امید مادران شهدای گمنام که سال‌ها چشمشان به در خشک شد تا فقط خبری از فرزندشان بیاید. حالا جنگ این انتظار و گم‌شدن را تکرار می‌کند و باز مادران راوی این قصه پرغصه هستند! تصورش هم دردناک است که مادری به مرگ فرزندش فکر کند و از ترس گم‌شدن جنازه جگرگوشه‌اش نام فرزندش را روی اعضای بدن او حک کند، اما این تصور، بخشی از روایت دردناک مادرانی است که آن را زندگی می‌کنند، به جهنمی که رژیم اسرائیل از غزه ساخته، خوش آمدید.

این اسمش زندگی نیست!

در غزه، ترس همیشگی از مرگ ناگهانی، مادران را مجبور کرده است که نام فرزندانشان را روی پاها و اعضای بدن آنها بنویسند تا در صورت کشته‌شدن در یک حمله هوایی، به شناسایی آنها کمک کنند. بشار طالب، از این اقدام تلخ عکس گرفته تا جنایتی که علیه کودکان و مادران می‌شود را با هنرش به دنیا نشان دهد، او در توضیحات عکس گفته است: «کودکان خانواده نطیل به نام‌های هانی و لعیان که توسط والدینشان برای کمک به شناسایی روی پاهایشان نوشته شده است، در سردخانه بیمارستانی در دیرالبلاح»

این اسمش زندگی نیست!

 مردم روی هیزم آشپزی می‌کنند

 جمعه‌شب، بمباران در شدیدترین حملات جنگ شدت گرفت و آسمان را نارنجی کرد، شبکه‌های تلفن همراه، اینترنت و حتی تلفن‌های ماهواره‌ای از کار افتادند و غزه تقریباً به طور کامل در جهان خاموش شد. حتی قبل از آن، خانواده‌های آواره‌شده از شهر غزه و شهرهای شمالی‌تر، که بدترین حملات اسرائیل را متحمل شده‌اند، اثاثیه شکسته و چوب‌های خرد شده در خیابان‌ها را جمع کرده و از آن به‌عنوان سوخت برای پخت‌وپز استفاده می‌کردند تا زنده بمانند. گاز برای پخت‌وپز بسیار کم است و برق یا اینترنت هم قطع شده است و رادیوها که شاید قبل از جنگ کمتر موردتوجه قرار می‌گرفت؛ حالا به تنها راه ارتباطی مردم غزه با دنیای بیرون تبدیل شده است. یخچال‌ها کار نمی‌کنند و بیماری‌های ناشی از غذا و آب یک اضطراب روزانه است.

این اسمش زندگی نیست!

 پناه‌گرفتن در مدارس و اطراف بیمارستان

 جنگ با آوارگی می‌آید، چه زندگی‌ها و خانه‌هایی که با عشق و خون‌دل ساخته شدند و با شلیک یک موشک، همراه با آرزوهایشان به خاک نشستند. مردمی که بی‌پناه شدند و برای داشتن یک سرپناه به خانه دوست و اقوام می‌روند، برخی با جمعیتی بیش از 600 هزار نفر به 150 مدرسه، پناه می‌برند و بااین‌وجود عده‌ای از ترس حملات هوایی رژیم اسرائیل، در مناطق باز اطراف بیمارستان‌ها جمع می‌شوند و معتقدند که آنجا امن است، برخی از خانواده‌ها هم در ماشین‌های خود می‌خوابند.

این اسمش زندگی نیست

 عمرو ۴۷ساله که نمی‌خواهد نام خانوادگی خود را بگوید، دو هفته پیش با همسر و دو فرزندش شهر غزه را ترک کرد. او درباره آوارگی خود گفت: «ما به خان‌یونس آمدیم و در نزدیکی یک مدرسه اقامت داریم. ما نمی‌توانیم در مدرسه بخوابیم، برای همین باید در ماشین بخوابیم. گاهی با ماشین می‌روم تا جایی برای دستشویی پیدا کنم یا هر چند روز یک‌بار برای دوش‌گرفتن به خانه دوستان یا اقوام می‌رویم. این اسمش زندگی نیست. ما منتظر بودیم تا گذرگاه رفح [به سمت مصر] باز شود تا سفر کنیم. بارها سعی کردم بروم، اما موفق نشدم»

این اسمش زندگی نیست!

 ساعت‌ها انتظار برای گرفتن نان و سبزیجات!

 در بازار نصیرات، مرکز غزه، جایی که بسیاری از شهر غزه نقل‌مکان کرده‌اند، وفا باش ۵۶ساله، مادر 7 فرزند از چالش‌های زندگی روزمره خود می‌گوید: «من هر روز به اینجا می‌آیم تا ببینم در بازار سبزیجات چه چیزهایی وجود دارد تا ببینم آیا می‌توانم چیزی برای پختن پیدا کنم یا نه! ما نمی‌توانیم وسایل را در خانه ذخیره کنیم، زیرا یخچال، برقی ندارد؛ بنابراین باید هر روز به اینجا بیایم.» کمبود به این معنی است که بسیاری باید زمان‌های طولانی و ترسناک را در صف‌های طولانی تحمل کنند. در نانوایی در نصیرات، این امر می‌تواند تا پنج ساعت باشد! طلال ایمن، یک دانش‌آموز ۱۹ساله، گفت: «من تقریباً دو ساعت است که اینجا منتظر هستم. حداقل یک ساعت دیگر تا رسیدن به ورودی نانوایی صف دارم. من تقریباً هر روز را صرف این کار می‌کنم تا نان بگیرم. خیلی سخت و طاقت‌فرسا است من دعوا بر سر افرادی را دیده‌ام که سعی می‌کردند از صف جلو بزنند، نمی‌دانم این کابوس چه زمانی تمام می‌شود»

این اسمش زندگی نیست!

 از کم نوشیدن آب تا مبل برای سوخت!

 وسام یاسین، روزنامه‌نگاری که برای شبکه تلویزیونی عرب‌زبان آمریکایی الحره کار می‌کند، یکی از هزاران نفری است که بیرون بیمارستان ناصر در خان‌یونس خوابیده است. «دو هفته‌ست که در ماشین می‌خوابم، خیلی کم آب می‌خورم تا مجبور نباشم به توالت برم.»

 رزان هم یکی از هزاران آواره جنگی است که بعد از آسیب‌دیدن خانه، خانوادگی به منطقه رفح نقل‌مکان کردند، او از این وضع احساس ناامیدانه‌ای داشت و گفت: «مردم به روش قدیمی با چوب پخت می‌کنند، حتی از مبلمان برای سوخت استفاده می‌کنند. دیروز شنیدم که عده‌ای به یکی از فروشگاه‌های آنروا رفته و آرد آنجا را دزدیده‌اند. مردم در داخل و خارج از بیمارستان‌ها هر کجا که در ماشین‌ها سرپناهی پیدا کنند، می‌خوابند. دو تا از عموهایم در بیمارستانی در حال اجاره اتاق هستند»

 محمد عابد، ۶۱ساله در نصیرات، گفت: «اکنون گاز پخت‌وپز وجود ندارد. «مردم گزینه‌های بسیار کمی برای تهیه نان یا پختن در خانه دارند. من در خانه‌ام اقوامی دارم که از جاهای مختلف شهر غزه فرار کرده و به خانه من پناه آورده‌اند. مدیریت و تغذیه این همه آدم دشوار است. ما تقریباً هر روز روی آتش غذا می‌پزیم و نان درست می‌کنیم. باتری‌ها را از یک‌خانه همسایه شارژ می‌کنیم که انرژی خورشیدی دارد»

این اسمش زندگی نیست!

برچسب‌ها

پربازدیدها

پربحث‌ها