در پس خانههایی که از بیرون معمولی بهنظر میرسند، گاهی سکوتی سنگین جریان دارد؛ سکوتی که بوی درد و شرم و پنهانکاری میدهد. کودکانی که فریاد نمیزنند، چون نمیدانند چه بر سرشان آمده، یا چون به آنها گفتهاند: "اگه چیزی بگی، آبروت میره." این گزارش درباره همان سکوتهاست. درباره زخمهایی که دیده نمیشوند اما در عمق جان باقی میمانند. درباره خانوادههایی که گاهی، ناخواسته یا از روی غفلت، تبدیل به میدان خطر میشوند. و مهمتر از همه، درباره اینکه چگونه میتوانیم این چرخه را متوقف کنیم؛ با آموزش، آگاهی، و شکستن تابوهایی که سالهاست دیوار کشیدهاند دور حقیقت.
خیانتی که در خانه آغاز میشود
خانواده باید امنترین جای دنیا برای یک کودک باشد. اما گاهی درست در همین محدودهی ظاهراً امن، یکی از هولناکترین انواع خشونت رخ میدهد: سوءاستفاده جنسی.
طبق آمار جهانی، بیش از ۶۸٪ از قربانیان سوءاستفاده جنسی کودکان، آزار را از یکی از اعضای خانواده خود تجربه کردهاند. در ایران نیز، اگرچه آمار دقیق و رسمی بسیار محدود است، اما بر اساس پژوهشهای مختلف، شیوع این معضل بسته به نوع آزار و منطقه مورد مطالعه، بین ۴.۷٪ تا ۹۱.۶٪ متغیر گزارش شده است؛ نرخی تکاندهنده که ضرورت اقدام فوری را فریاد میزند.
سوءاستفاده خانوادگی معمولاً در سایه اعتمادی شکل میگیرد که کودک از سر فطرت دارد، و بزرگترها از سر قدرت، آن را میشکنند. طبق گزارش (ECPAT) سازمان بینالمللی علیه بهرهکشی جنسی از کودکان)، در ۸۰ تا ۹۰٪ موارد، آزارگر فردی آشنا و اغلب از خویشاوندان نزدیک کودک است؛ کسی که به آسانی به حریم شخصی او دسترسی دارد و سوءاستفادهاش را پشت نقاب «عشق» پنهان میکند. حتی گاه، طبق گزارش (INTERPOL) سازمان بینالمللی پلیس جنایی، برخی پدوفیلها از کودکان خود برای فریب دادن سایر کودکان استفاده میکنند. این یعنی خود خانواده، تبدیل به شبکهای تاریک از فریب و شکار میشود؛ آن هم در خفا، زیر سقفی که قرار بوده پناهگاه باشد.
دیوار سکوت: تابویی که حقیقت را پنهان میکند
در بسیاری از خانوادههای ایرانی، مفهوم «آبروی خانواده» گاهی آنقدر سنگین میشود که حتی از توجه به سلامت و امنیت کودک مهمتر به نظر میرسد. این تابو، بهویژه در موارد حساس مانند آزارهای خانگی، مانع از مطرحشدن حقیقت میشود. خانوادهای که ترجیح میدهد بهجای اقدام برای مقابله با آزار فرزندش، آن را نادیده بگیرد تا روابط خانوادگی به هم نخورد، خود به بخشی از چرخهای تبدیل میشود که در آن سکوت، عاملی برای استمرار آزار است. در این شرایط، کودک قربانی متوجه میشود که صدای او جایی در خانه ندارد. از منظر جامعهشناسی، این سکوت نهتنها بازتاب ساختارهای قدیمی درون خانوادهها است، بلکه به ضعف نهادهای حمایتی رسمی نیز مربوط میشود؛ چرا که در بسیاری از موارد، فرآیند رسیدگی به چنین پروندههایی به شکایت والدین بستگی دارد؛ والدینی که گاه خود در ایجاد یا حفظ این سکوت، یا حتی در آزار شریک بودهاند.
اختلالات روانی سوءاستفاده خانوادگی
کودکانی که در معرض سوءاستفاده خانوادگی قرار میگیرند، با طیف گستردهای از اختلالات روانی کوتاهمدت و بلندمدت مواجه میشوند. انجمن روانشناسی آمریکا (APA) و سازمان جهانی بهداشت (WHO)، به این تأثیرات منفی پرداخته: احساس ناامنی و خیانت در محیط خانواده، کودکان قربانی را به سمت اضطراب مزمن و افسردگی هل میدهد. ۳۰-۵۰٪ از این کودکان در بزرگسالی با افسردگی دستوپنجه نرم میکنند و حدود ۴۰٪ از قربانیان سوءاستفاده جنسی به PTSD مبتلا میشوند.
علائم شامل کابوسهای مکرر، برگشت به گذشته و دوری از موقعیتهای مرتبط با تروما است. سوءاستفاده توسط اعضای خانواده، که باید حامی و پشتیبان کودک باشند، اعتماد بنیادین او را تخریب میکند. این کودکان اغلب در بزرگسالی در برقراری روابط عاطفی و اجتماعی سالم ناتوان هستند. این اختلالات نهتنها کودکی قربانیان را تحت تأثیر قرار میدهند، بلکه میتوانند تا بزرگسالی ادامه پیدا کنند و کیفیت زندگی آنها را بهشدت مختل کنند.
روایت سوفی؛ دختری که در خانه نادیده گرفته شد
سوفی، نوجوانی بریتانیایی، یکی از کودکانیست که در خانه، نه دیده شد، نه شنیده.او در روایتش برای سازمان NSPCC میگوید: پدر و مادرم همیشه مواد مصرف میکردند. حتی وقتی در خانه بودند، واقعاً حضورشان بیمعنا بود. احساس تنهایی میکردم، انگار هیچکس مرا نمیبیند. سوفی بارها تلاش کرد درباره آزارهایی که میدید حرف بزند، اما نهتنها باور نشد، بلکه به دروغگویی متهم شد. همین انکارِ مداوم، او را به مرز خودکشی رساند؛ اما با مداخلهی روانشناسان NSPCC، او دوباره توانست نفس بکشد، نقاشی کند، از خودش بگوید، و بفهمد که مقصر نیست. سوفی حالا در خانهای مستقل زندگی میکند و برای رفتن به دانشگاه برنامه دارد. خودش میگوید: «بدون کمک آنها، زندگیام میتوانست کاملاً نابود شود.» این روایت، تنها یک داستان نیست. تلنگریست برای ما برای اینکه بدانیم گاهی نجات یک کودک، فقط به باور کردن او وابسته است.
رسانه: صدای کودک یا تریبون انکار؟
رسانهها نقشی کلیدی در شکستن سکوتها دارند. اما برخی مواقع با خودسانسوری سنگین از کنار موضوعات جنسی، بهویژه درون خانواده، عبور میکنند. گاهی که ماجرایی رسانهای میشود، تمرکز صرفاً بر «حادثهنویسی» است—جزئیات تکاندهنده، هیجان، و تیترهایی برای جذب کلیک. اما نه از تحلیل خبری خبری هست، نه از ریشهیابی ساختاری. از طرف دیگر، شبکههای اجتماعی گاه با روایتهای شخصی قربانیان، تابوها را میشکنند. اما بدون حمایت قانونی و روانی، همین روایتها میتوانند به قربانیدومسازی بینجامند؛ وقتی که جامعه، به جای همدلی، با شک و انکار پاسخ میدهد. برای تغییر واقعی، رسانه باید از سطح «شوک» عبور کند و به آموزش عمومی، مسئولیتپذیری اجتماعی و مطالبهگری ساختاری برسد.
آموزش: کلیدی که هنوز جدی گرفته نشده
برای پیشگیری از سوءاستفاده، هیچ ابزاری کارآمدتر از آموزش نیست؛ چه برای کودک، چه برای والدین و چه برای سیستمهای حمایتی. یونیسف در ایران، با همکاری وزارت بهداشت، دادگستری و بهزیستی، برنامههایی در این زمینه دارد. اما اجرای آنها با موانعی مانند ضعف دادهها، تعارض نهادی و مقاومت فرهنگی در برابر «سواد جنسی» روبهروست.
پیامدهای اجتماعی
سوءاستفاده از کودکان، اگرچه ظاهراً آسیبی فردیست، اما پیامدهای آن دامنهای اجتماعی دارد. کودکانی که با زخمهای پنهان روانی بزرگ میشوند، در آینده ممکن است در نقش والد، شهروند یا حتی مجرم، آسیبهای چرخهای را بازتولید کنند. جامعهای که در آن کودکان مورد سوءاستفاده قرار میگیرند اما بهموقع حمایت نمیشوند، ناخواسته در حال پرورش نسلی پرخاشگر، منزوی یا بیاعتماد به جهان است. در چنین بستری، سرمایه اجتماعی فرومیریزد، روابط انسانی بیثبات میشود و خشونت، نه بهعنوان استثناء، که بهعنوان یکی از مسیرهای زندگی، بازتولید میشود.
راهکار اساسی در حوزه آموزش
آموزش سواد جنسی متناسب با سن، از پایه ابتدایی
برگزاری کارگاههای والدگری برای شناخت علائم آزار و رفتارهای حمایتی
تربیت معلمان و مشاوران برای شناسایی و ارجاع موارد مشکوک
راهاندازی کمپینهای اجتماعی با رویکرد شکستن تابوی سکوت و نه صرفاً هشدار اخلاقی
تا زمانی که آموزش رسمی و غیررسمی وارد عمل نشود، چرخه سوءاستفاده ادامه خواهد داشت؛ حتی اگر فریاد نزنیم.
سکوت، همدست پدوفیلیاست؛ تا زمانی که چشم ببندیم، این جنایت ادامه دارد نه فقط در فیلمها، که همینجا، در خانههایی بیصدا.




پیام شما به ما