• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد چهارم - صفحه 47 -  سركوب روحانيت توسط رضاخان
صفحه : 47
در زمان خود ما؛ يعني از آن وقتي كه من ياد دارم و شماها آن وقت نبوديد و اگر بعض از آن طبقه بودند، بچه بودند آن وقتها، جوان بودند آن [وقتها]؛ رضاشاه كه آمد سر كار،اين دو معنا را مامور بود كه اجرا بكند؛ يعني اسلام را بشكند در نظر حتي خود مسلمين ، وروحانيت را هم خرد كند و بشكند و اين دوتا سدي كه در نظر اجانب بود از سر راه بردارد. آمد رضاشاه و شروع كرد به كار، و تمام مجالس ديني را تعطيل كرد. يكوقت مي ديديد كه يك مجلس خطابه ، يك مجلس موعظه مي خواست در سرتاسر ايران بپابشود، برايشان امكان نداشت و هيچ ممكن نبود در علن يك همچو كاري بكنند. نصف شب ، قبل از صبح ، گاهي به [طور] قاچاقي يك همچو كاري مي شد. آن وقت هم مامورين ، همان وقت هم مراقب بودند و گاهي مي ريختند و مي بردند. تمام مظاهراسلامي را اين آدم اينطور مي خواست محو بكند.
سركوب روحانيت توسط رضاخان
از اين طرف با روحانيون آن كرد كه نمي توانم من براي شما تشريح كنم كه اين باعلماي اسلام چه كرد؛ و خصوصا با آنهايي كه يك نحوه موثريتي داشتند مثل مثلامرحوم مدرس كه يك شخصي بود كه ايستاده بود در قبالش ؛ چه كرد با او، و بالاخره هم او را كشتند؛ و گروههايي از علما [را] از بلاد آوردند تهران ، و مثلا مرحوم آقازاده كه يك شخص بسيار نافذي در خراسان بود، ايشان را اسير كردند و آوردند به تهران ، كه شخصي كه به او مي گفتند "سلطان خراسان "، آوردندش به تهران ؛ و من خودم ايشان راديدم كه در يك منزلي كه آنجا تحت نظر بود، بيرون يك صندلي گذاشته بودند براي اينكه مثلا كسالت داشت آنجا نشسته بود؛ و اين را براي من نقل كرده اند كه ايشان را با سربرهنه و چند تا سرباز و سپاهي همراه او مي بردندش براي عدليه آن وقت ، براي اينكه محاكمه اش كنند، با همين وضع ، پياده از توي خيابان ايشان را مي بردند كه در آنجا مثلادادستاني او را استنطاق كند؛ و علماي آذربايجان همه شان را گرفتند، دو نفر شخصيت بزرگشان كه مرحوم حاجي صادق آقا و مرحوم انگجي بود[ند] و آوردند و مدتها در
رضاشاه ، مامور اجراي استعمار