تبیان، دستیار زندگی

جلد چهارم - صفحه 40 -  خواست ما: حكومت عادل و خادم

صفحه : 40

ايران ، مملكتي انقلابي

در هر صورت ، الان مملكت ايران يك مملكت انقلابي شده است . امروز من از آن نگرانم كه مبادا در امروز، كه چهلم اين جمعه سياه است ، آيا كشتاري باز بشود؟ باز يك چهلمي پيش بيايد براي ما يا نه ؟ ان شاءالله كه نشود و اينها الان دارند . . . حكومت سرنيزه است در ايران . حكومت حكومت سرنيزه است و مردم هم به حكومت سرنيزه تن ندادند؛ يعني عصيان كردند مردم ؛ از باب اينكه به تنگ آمدند از اين تعدياتي كه به آنهاشده است . ديگر جان خودشان را كف دستشان گذاشته اند و به ميدان آمده اند. از بچه كوچكشان تا پيرمردشان . الان همه فريادشان اين است كه مرگ بر اين شاه ! مرگ بر اين سلطنت كذا! و اين قيام كه قيام عمومي ملت و يك رفراندمي است براي عدم قانوني [بودن ] سلطنت ، اين يك امري است كه با سرنيزه نمي شود خاموشش كرد. اين علاج

به اصطلاح آن آقا، غربزده شديم كه اصلا تفكر در اينكه اين غرب كه اينقدر از اوتعريف مي شود چي است ، تفكر در اين [را] هم ازمان گرفته اند. نمي گذارند تفكر هم بكنيم كه آن غربيها چه مي كنند با بشر؛ چه كرده اند؟ پيشرفت كرده اند، اما پيشرفت قتاله ؛پيشرفتي كه بشر را به نيستي دارد مي رساند.

پس آنكه ما مي خواهيم ، يك حكومت عادلي و يك رژيم عادلي و يك هيات حاكمه عادلي كه مورد اطمينان جامعه باشد و براي جامعه خدمت كند، و دستش به مال جامعه دراز نباشد، دستش به صندوق دولت خيانت نكند؛ و اگر چنانچه يك همچودولتي در ايران مثلا تشكيل بشود، با دارا بودن ايران مخازن بزرگ كه يكي اش مخزن نفت است ، اگر دزديها از آن استثناء بشود و هرزه كاريها از او استثناء بشود، خيانتها از اواستثناء بشود، شايد همين نفت براي اداره مملكت ما كافي است . اين هم لازم نيست اينقدركه حالا در مي آيد، درآيد؛ يك مقدار عقلايي درآيد، به مقدار عقلايي فروش برود، به مقدار عقلايي خرج بشود. ايران مخازن دارد، لكن دارند مي خورندش ، مي چاپندش ودرآمدها هم از بين مي رود؛ براي خودشان هست ، هر چه هست .

خواست ما: حكومت عادل و خادم