• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد چهارم - صفحه 218 -  گدايي سربازان اشغالگر شوروي در جنگ دوم
صفحه : 218
و من خودم اين را ديگر ديدم كه ما از تهران مي رفتيم به مشهد با اتوبوس ، برخورديم به اين لشكرهايي كه از روسيه بودند، كه عقيده شان اين بود كه ما و استالين هر دو برادريم و همه با هم مثل هم مي مانيم ! اينها مي آمدند براي گدايي سيگار يا چيز ديگر؛ وقتي يك سيگار به آنها دادند، گرفت آن سيگار را، و آنقدر خوشحال شد كه بنا كرد سوت زدن وراه رفتن ! براي يك سيگار گدايي مي كرد! او(3) وقتي كه آمد، با طياره آمد و با چه وضعي و با چه اشخاصي و با كذا؛ گاو شيرده هم آوردند كه آقا شير بخورد از آن گاو!
گدايي سربازان اشغالگر شوروي در جنگ دوم
استالين ؛ با گاو مخصوصش !
بله ، آن وقتي كه جنگ عمومي واقع شد، لشكر ارتش روسيه آمدند به ايران - ازتقريبا آن طرف تهران تا خراسان و آنجا آنها بودند، و مال انگلستان و هم مال امريكا،هم آن طرفها را گرفته بودند، هر كدام يك گوشه ايران را ضبط كرده بودند و بودند درايران - و ما ديديم ، من خودم ديدم ، و يك مطلب هم آن وقت معروف معروف شد؛ اماآن مطلبي كه معروف شد: آن وقتي كه متفقين آمدند؛ يعني روساي متفقين "استالين وروزولت و چرچيل " اينها آمدند به ايران ، استالين ، آن آدمي كه اين آقايان مي گويند كه خير، آن آدم كمونيست بود، آن آدم توده اي بود، آن با مردم چطور بود، به او "قارداش "مي گفتند، برادر بود؛ همه اينها، وقتي خودش آمد به ايران ، بايد حتي گاو شيرده برايش مي آوردند كه مبادا اين آقا از شير گاو ايران بخورد! اين آقاي كرملين نشين كه قارداشش عبارت از اين ارتشش و توده هاي مردم بود، اين وقتي كه آمد، در همان جنگ عمومي براي يك مشورت آمد به ايران ، آن وقت معروف بود در اينكه ايشان با يك گاو خاصي كه عرض مي كنم ، همراهش آوردند كه شير آن گاو را بخورد،مبادا خداي نخواسته اين شير گاو نباشد و مبتلا بشود به شير گاو ايران ! اين زندگي اشرافي او بود.