• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد چهارم - صفحه 320 -  جنگهاي پيامبر با طاغيان
صفحه : 320
جنگهاي پيامبر با طاغيان
تاريخ را ببيند، مي بيند اينطوري بوده كه پيغمبر يك دسته فقير دورش جمع بوده اند، يك دسته بوده اند كه هيچ جا نداشتند جز "صفه " ؛ "اصحاب صفه "؛ يعني يك جايي كه - توي اين حياط يك جايي شما فرض كنيد كه يك جايي اسمش [را] به آن "صفه "مي گفتند؛ اينها آنقدر بي جا بودند كه اصحاب صفه اي داشتند و اصحاب پيغمبر بودندآنجا مي خوابيدند، اينقدر بي چيز بودند؛ چيز نداشتند اينها، فقرا بودند؛ اينها بودند كه درجنگها يك خرما را - در تاريخ است اينها - يك دانه خرما را اين مي گذاشت دهانش كه يك خرده اي چيز پيدا كند، در مي آورد مي داد به آن ، آن هم مي گذاشت دهانش بعددرمي آورد مي داد به آن ؛ جنگ هم بود؛ دارايي شان اين بود! آني كه اطراف پيغمبر جمع شده بودند گداها بودند. خوب ، فقرا و گداها جمع شدند دور پيغمبر. همين فقرا و گداها باتعليم قرآن در زمان خود رسول اكرم حجاز را فتح كردند! آنهايي كه هيچي بودند. يعني پيغمبر نتوانست مكه بماند و شب - نصف شبي - فرار كرد از مكه به مدينه - بعد از اينكه روابطش را با مدنيها و بعضي از مدنيها درست كرده بود فرار كرد از آنجا به مدينه نصف شب - و نمي توانست در آنجا هيچ كاري انجام بدهد. وقتي هم آمد مدينه ، وارد شد به يك عده اي كه همين طور كه عرض كردم اينها از فقرا بودند؛ نه اينكه اينها از اغنيا وثروتمندها بودند و پيغمبر با ثروتمندها بست و بند كرد كه فقرا را مثلا خاموش كند؟!
تمام جنگهايي كه پيغمبر كرده ، با اين مشركين عرب ، مشركين طاغي بوده ؛ مشركين قدرتمند بوده ؛ جنگجو بوده ؛ منتها تعليمات اسلام و آن دلداريهايي كه اسلام به اين عددكم مي داده است ، اينها را جوري تربيت كرده بود كه يكي آنها يكوقت صد نفر رامي كشت ؛ يك نفرشان صدتا را مي كشت ! تعليم اسلام بوده است ؛ يعني اسلام يكجورانسان و يكجور آدمي بار مي آورده است كه در مقابل قدرتها هيچ - از هيچ چيز -نمي ترسيد. همچو قدرتمند اينها بار آمده بودند كه يكي شان مي گفت كه من با شصت هزار نفر "اين ديگر مال بعد از اسلام است ، بعد از پيغمبر است " شصت هزار نفر لشكر -طليعه لشكر روم شصت هزار نفر بودند، طليعه اش يعني آنها كه جلو آمدند كه لشكر حالا