در روزهای گذشته، خبری هولناک از قلب تهران منتشر شد؛ مردی با لباس مبدلِ مامور شهرداری، کودکان را فریب میداد و پس از تعرض، آنها را به محلهشان بازمیگرداند. او گفته بود: «اگر مقاومت میکردند، میرفتم.» این جمله بهاندازه کافی هشداردهنده است و زمان آن رسیده که فراتر از توصیههای کلیشهای، به فرزندانمان آموزش دهیم چگونه در برابر خطر، آگاهانه و قاطعانه عمل کنند.
لباسها نباید معیار اعتماد باشند
لباس فرم، گواه انسان بودن نیست. کودک باید بداند هیچکس – حتی اگر لباس رسمی داشته باشد – بدون هماهنگی با والدین، حق نزدیک شدن یا بردن او را ندارد.
«نه گفتن» را تمرین کنیم
بچهها باید یاد بگیرند بهوضوح و با صدا بگویند: «من شما را نمیشناسم. نزدیک نشوید!» ترس از بیادبی را از دلشان بیرون کنیم.
نجات، مهمتر از ادب است.
رمز خانوادگی، کلید تشخیص دوست از خطر
کلمه رمزی تعیین کنید که فقط اعضای خانواده آن را بدانند. اگر کسی گفت «مادرت فرستادهام»، کودک بپرسد: «کلمه رمز چیه؟» اگر بلد نبود، یعنی دروغ میگوید.
آموزش در عمل معنا پیدا میکند، نه در نصیحت
با کودک تمرین کنیم؛ بازیهای نمایشی ترتیب دهیم. خودتان نقش فرد مشکوک را بازی کنید. او را به چالش بکشید تا یاد بگیرد در شرایط واقعی چگونه عمل کند.
اعتمادسازی، قبل از آموزش مهمترین گام است
اگر کودک از ترس تنبیه یا توبیخ، حرف نزند، هیچ آموزشی فایده ندارد. محیطی فراهم کنیم که کودک بدون واهمه از قضاوت، ما را امنترین پناه خود بداند.
پیام شما به ما