لاته یا آمریکانو؟ شیر سویا یا بادام؟ قهوه‌ عربیکا یا روبوستا؟ صبح‌ها وقتی همین انتخاب کوچک را هم انجام می‌دهید، شاید حواستان نباشد که در حال تصمیم‌گیری‌ای هستید که تا آخر شب ذهنتان را خسته‌تر می‌کند.

نگین روزبهانی
سه‌شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۳
چرا حق انتخاب زیاد نارضایتی را بیشتر می‌کند؟

رولف دوبلی، نویسنده‌ کتاب هنر خوب زندگی کردن، می‌گوید دنیای امروز پر از آزادی‌های بی‌پایان است؛ اما همین آزادی‌ها ما را فرسوده کرده‌اند. او از پدیده‌ای به نام پارادوکس انتخاب حرف می‌زند؛ اینکه هرچه گزینه‌های بیشتری برای انتخاب داشته باشیم، احساس رضایتمان کمتر می‌شود.

بیشتر یعنی بهتر؟

شاید فکر کنید: "هرچه حق انتخاب بیشتری داشته باشی، آزادتر و خوشحال‌تری. " اما واقعیت زندگی مدرن دقیقا برعکس است. هرچه فروشگاه‌ها، شبکه‌های اجتماعی، شوها و به طور کلی امکان‌ها بیشتر می‌شوند، آرامش ما کمتر می‌شود.
اگر دنبال فیلمی برای دیدن باشی، ساعت‌ها میان صدها گزینه می‌گردی و در آخر، یا چیزی انتخاب نمی‌کنی یا با نارضایتی هر چیزی را پخش می‌کنی. به سوپرمارکت سر میزنی؛ فقط در بخش ماست ده‌ها مدل و نشان تجاری مختلف هست. در نگاه دوبلی، این همان نقطه‌ای است که «آزادی» تبدیل به «بار» می‌شود. تصمیم‌گرفتن از نشانه‌ اختیار، به نشانه‌ خستگی تبدیل می‌شود.

ذهنی که برای این حجم از انتخاب ساخته نشده

مغز انسان در طول تاریخ برای چند انتخاب محدود طراحی شده بود. بقای ما بستگی داشت به انتخاب میان دو یا سه گزینه‌ حیاتی؛ فرار یا مبارزه، ماندن یا رفتن. اما در دنیای امروز، در هر روز ده‌ها و گاهی صدها تصمیم می‌گیریم؛ از انتخاب لباس و پیام دادن گرفته تا مسیر شغلی و هدف زندگی.

روان‌شناسان به این وضعیت می‌گویند «خستگی تصمیم»؛ حالتی که ذهن در اثر تصمیم‌های زیاد، توان قضاوت درست را از دست می‌دهد. وقتی مغز خسته است، یا تصمیم‌های اشتباه می‌گیرد یا کلا از تصمیم‌گرفتن فرار می‌کند. شاید برای همین است که گاهی به فروشگاه می‌رویم، یک ساعت پرسه می‌زنیم و در نهایت با دست خالی بیرون می‌آییم.

خوشبختی ازدست‌رفته در میان گزینه‌ها

یکی از جنبه‌های تلخ پارادوکس انتخاب، حس پشیمانی پس از تصمیم است. ما فقط انتخاب نمی‌کنیم، بلکه با هر انتخاب، ده‌ها گزینه دیگر را از دست می‌دهیم. ذهن، این ازدست‌دادن‌ها را رها نمی‌کند. حتی وقتی از نتیجه‌ انتخاب راضی هستیم، صدایی در مغزمان می‌گوید: "شاید اون یکی بهتر بود؛ مطمئنی این بهترین گزینه‌ایه که میتونی داشته باشی؟ "

دوبلی این را «توهم تصمیم درست» می‌نامد؛ ما خیال می‌کنیم اگر بیشتر بررسی می‌کردیم یا دیرتر تصمیم می‌گرفتیم، می‌توانستیم به بهترین گزینه برسیم. اما واقعیت این است که بهترین تصمیم وجود ندارد. زندگی مثل آزمایشگاه نیست که بتوانی همه متغیرها را کنترل کنی. در بهترین حالت، فقط می‌توانی تصمیمی بگیری که «به اندازه کافی خوب» باشد.

دو نوع ذهن در برابر انتخاب

دوبلی از دو تیپ ذهنی حرف می‌زند: «حداکثری‌ها» و «کفایت‌جوها». حداکثری‌ها دنبال بهترین‌اند. آن‌ها تا وقتی مطمئن نشن که همه‌ گزینه‌ها را بررسی کرده‌اند، آرام نمی‌گیرند. در خرید لباس، انتخاب شغل یا حتی رابطه، همیشه نگران‌اند که شاید جایی گزینه‌ بهتری منتظرشان باشد.

اما کفایت‌جوها دنبال بهترین نیستند، دنبال «خوب به حد کافی» هستند. وقتی گزینه‌ای با معیارهایشان جور دربیاید، انتخاب می‌کنند و پیش می‌روند. تحقیقات نشان داده حداکثری‌ها معمولا اضطراب و افسردگی بیشتری دارند، درحالی‌که کفایت‌جوها رضایت بیشتری از زندگی احساس می‌کنند چون می‌دانند هیچ تصمیمی کامل نیست.

یک منوی بزرگ

اگر بخواهیم دنیای امروز را در یک تصویر خلاصه کنیم، شاید شبیه منویی بزرگ باشد که صدها غذا در آن نوشته شده، اما هیچ اشتهایی برای خوردن باقی نمانده است. در پلتفرم‌های دیجیتال، در تبلیغات، در فروشگاه‌ها همه‌جا به ما می‌گویند: "می‌تونی هرچی بخوای، داشته باشی. "
اما این وعده‌ شیرین، ذهن را در چرخه‌ مقایسه می‌اندازد. مقایسه‌ای بی‌پایان که لذت را می‌کشد. به قول دوبلی، هرچه انتخاب‌ها بیشتر شوند، حس معنا کمتر می‌شود. چون ذهن فرصت ندارد از «داشتن»، به «بودن» برسد.

برچسب‌ها

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها