بسیاری از ما از دیدن کودکی که «عاقل‌تر از سنش» رفتار می‌کند خوشحال می‌شویم؛ اما روان‌شناسان هشدار می‌دهند این بلوغ زودرس همیشه نشانه‌ی استعداد نیست و می‌تواند زنگ خطری برای سلامت هیجانی کودک باشد.

مهسا زحمتکش
جمعه ۲۸ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۷
خطر کودکی با نقاب بزرگسالی

تصور کنید کودکی را که در مهمانی آرام کنار بزرگ‌ترها می‌نشیند، لبخند می‌زند، مراقب خواهر کوچکش است و حتی به دیگران تعارف می‌کند. اطرافیان بی‌درنگ می‌گویند: «چه بچه‌ی عاقل و خانمی! از سنش خیلی بزرگ‌تر به نظر میاد.» این جمله برای والدین لذت‌بخش است، اما پشت این تحسین یک پرسش جدی نهفته است: آیا کودک واقعاً از درون آماده چنین نقش و رفتاری هست، یا فقط یاد گرفته برای گرفتن تأیید، احساسات و نیازهای واقعی‌اش را پنهان کند؟ کودکی که خیلی زود «بزرگ می‌شود»، شاید در ظاهر تحسین‌برانگیز باشد، اما ممکن است بخشی از کودکی‌اش را از دست بدهد.

بلوغ زودهنگام یا «بزرگ‌تر از سن بودن» چیست؟

 روان‌شناسان اصطلاحی دارند به نام Parentification (فرزند-والد شدن). این پدیده وقتی رخ می‌دهد که کودک، به جای آن‌که نقش فرزند را ایفا کند، بخشی از مسئولیت‌های عاطفی یا عملی بزرگسالان را بر دوش می‌گیرد. او ممکن است در ظاهر «بالغ» جلوه کند، اما این بلوغ اجباری بیشتر نوعی مکانیسم دفاعی برای بقا در محیطی پرتنش یا پرانتظار است.

 طبق نظریه دلبستگی جان بالبی، کودک نیاز دارد کسی باشد که منبع امنیت او باشد، نه بالعکس. اگر والدین به دلایلی این نقش را به‌درستی ایفا نکنند، کودک ممکن است نقش معکوس بگیرد.

 یونیسف در گزارش‌های خود درباره رفاه کودکان بارها تأکید کرده است که بازی آزادانه، ابراز احساسات و دریافت حمایت هیجانی از والدین، پایه‌های سلامت روان کودک را می‌سازد. هر جا این پایه‌ها سست شوند، کودک به‌طور مصنوعی «بالغ» جلوه می‌کند اما در واقعیت، از نیازهای اساسی‌اش محروم مانده است.

 البته همه‌ی موارد «عاقل بودن» کودک به معنای آسیب نیست. برخی کودکان به‌طور طبیعی در مهارت‌های شناختی یا زبانی جلوترند. تفاوت مهم اینجاست: آیا کودک همچنان فرصت کودک بودن، بازی کردن، ابراز هیجان و نیازمندی را دارد یا نه؟

چرا بعضی کودکان زودتر از سن‌شان بالغ به نظر می‌رسند؟

 شرایط خانوادگی

 بیماری یا اعتیاد والدین، طلاق، مشاجره‌های مکرر یا مشکلات اقتصادی ممکن است کودک را به پذیرش مسئولیت‌های فراتر از سنش سوق دهد.

 انتظارات فرهنگی و اجتماعی

 در برخی فرهنگ‌ها، «بچه خوب» کسی است که ساکت، مطیع و مسئولیت‌پذیر باشد. این نگاه می‌تواند کودک را به سمت پنهان‌کردن نیازهای واقعی سوق دهد.

 ویژگی‌های شخصیتی

 بعضی کودکان به دلیل هوش بالا یا حساسیت هیجانی، زودتر متوجه مشکلات اطرافشان می‌شوند و در واکنش، «بزرگ‌تر» به نظر می‌رسند.


خطرات و پیامدهای روان‌شناختی

۱. سرکوب احساسات

وقتی کودک به‌خاطر «عاقل بودن» تحسین می‌شود، ممکن است یاد بگیرد گریه نکند، نیازهایش را پنهان کند و همیشه قوی جلوه دهد. این سرکوب در درازمدت می‌تواند به اضطراب یا افسردگی منجر شود.

۲. مسئولیت‌پذیری افراطی

 چنین کودکی گاه خود را مسئول خوشبختی یا آرامش والدین می‌داند. این بار سنگین می‌تواند منجر به احساس گناه یا فرسودگی در بزرگسالی شود.

۳. از دست رفتن کودکی

 بازی کردن، خیال‌پردازی، بی‌خیالی و اشتباه کردن بخش جدایی‌ناپذیر رشد سالم هستند. کودکی که این فرصت‌ها را از دست بدهد، ممکن است در آینده برای لذت بردن یا ایجاد روابط سالم دچار مشکل شود.

۴. مشکلات بزرگسالی

 پژوهش‌ها نشان داده‌اند کودکانی که دچار فرزند-والد شدن می‌شوند، در بزرگسالی بیشتر در معرض کمال‌گرایی افراطی، روابط عاطفی ناپایدار و خستگی هیجانی قرار دارند.

همه‌ی موارد «عاقل بودن» کودک به معنای آسیب نیست. برخی کودکان به‌طور طبیعی در مهارت‌های شناختی یا زبانی جلوترند. تفاوت مهم اینجاست: آیا کودک همچنان فرصت کودک بودن، بازی کردن، ابراز هیجان و نیازمندی را دارد یا نه؟

نشانه‌های هشدار برای والدین

  • کودکی که زیادی منطقی و آرام است و به‌ندرت قهر یا گریه می‌کند.
  • کودکی که مرتب نگران والدین یا خواهر و برادرهاست.
  • کودکی که برای گرفتن تأیید، نیازهای خود را کنار می‌گذارد.
  • کودکی که دوستان یا همسالانش او را «بزرگ‌تر از سنش» می‌دانند و این موضوع تکراری است.

چه باید کرد؟

 به احساسات کودک بها دهید
  اگر فرزندتان گریه کرد یا خواسته‌ای کودکانه داشت، او را سرزنش نکنید. این نشانه ضعف نیست، بخشی از رشد طبیعی است.

 تشویق را تغییر دهید
  به جای گفتن «آفرین! چه بزرگ شدی»، بگویید «خوشحالم احساساتت رو با من در میون گذاشتی» یا «ممنون که خواسته‌ت رو گفتی».

 مرزبندی برای مسئولیت‌ها
  کودک می‌تواند در کارهای خانه مشارکت کند، اما متناسب با سن و توانش. هیچ‌وقت مسئول آرامش یا مشکلات والدین نیست.

 فرصت بازی و کودکی
  بازی آزاد، تعامل با همسالان و تجربه اشتباهات کوچک، سرمایه‌های بزرگ رشد هستند.

 در صورت لزوم، مشاوره بگیرید
  اگر نشانه‌ها شدیدند (مثل اضطراب، سکوت افراطی یا مسئولیت‌پذیری بیمارگونه)، مشورت با روان‌شناس کودک ضروری است.


نقش مدرسه و جامعه

 معلمان باید آگاه باشند که کودکی که «بیش از حد منظم یا آرام» است، لزوماً سالم‌تر از بقیه نیست.

 نظام آموزشی می‌تواند با فراهم‌کردن فضاهای بازی و گفت‌وگو، فرصت ابراز هیجان را تقویت کند.

 رسانه‌ها و تولیدکنندگان محتوا نیز باید به جای تبلیغ «بچه عاقل و شبیه بزرگسال»، ارزش کودکی شاد و پرهیجان را ترویج دهند.

 کودکانی که زودتر از سن‌شان بالغ به‌نظر می‌رسند، همیشه خوش‌شانس یا استثنایی نیستند. گاه این ظاهر بالغ، نقابی است بر نیازهای برآورده‌نشده. وظیفه‌ی ما بزرگسالان این است که به جای تحسین این نقاب، به آن‌ها فرصت دهیم کودک باشند: با همه‌ی احساسات، نیازها و خیال‌هایشان.

برچسب‌ها

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها