این صدای عمه، دایی، یا پسرخالهای است که سالهاست نه تخصص نظامی دارد، نه منبع خبری معتبر دنبال میکند. اما در روزهای بحران، ناگهان به تحلیلگر مسائل استراتژیک تبدیل شده و خروجی ذهن نگرانش را، بیسانسور، به دیگران تزریق میکند.
چرخه اضطراب خانگی
در شرایط پرتنش این روزها، یک پدیده آزاردهنده و در عین حال رایج در جامعه ایرانی دیده میشود؛ خانوادههایی که ناخواسته، با اطلاعات نادرست و تحلیلهای بیپایه، به ماشین تولید و انتقال استرس تبدیل شدهاند.
این موضوع مختص خانوادهای خاص یا طبقهای مشخص نیست؛ از شمال شهر تا جنوب، از گروههای خانوادگی واتساپ تا تماسهای تلفنی شبانه، بسیاری از مردم بهجای آنکه تکیهگاه عاطفی یکدیگر باشند، به شکل ناخواسته در حال پمپاژ ترس، ناامیدی و پیشگوییهای آخرالزمانیاند.
با نیت خوب، با نتیجه بد
بسیاری از ما این تجربه را داشتهایم؛ تلفن فامیلی که ناگهان از حمله قریبالوقوع حرف میزند، تصویری مبهم از آینده ارائه میدهد و برای اثباتش هم، به پیامی در یک گروه فورواردی یا به گفته “یکی از دوستای شوهر خواهر دوستم که تو فلان سازمانه” استناد میکند.
این نوع گفتوگوها اغلب با جملاتی به ظاهر دلسوزانه شروع میشوند:
«میگم که فقط بدونی…»
«نمیخوام بترسونمت ولی…»
و در نهایت، ذهن مخاطب را با ترسی مبهم تنها میگذارند. بدون سند، بدون راهکار و بدون مسئولیت.
وقتی فامیل رسانه میشود
بررسیهای روانشناسی جمعی نشان میدهند که در شرایط بحرانی، انسانها تمایل دارند از حلقههای آشنای اطرافشان اطلاعات بگیرند. این اتفاق در ظاهر طبیعیست؛ ما به خانواده اعتماد داریم. اما همین اعتماد، اگر با سواد رسانهای همراه نباشد، میتواند به ابزاری خطرناک تبدیل شود.
اطلاعات نادرست وقتی از زبان یک “عزیز” شنیده میشود، قدرت نفوذ بیشتری پیدا میکند و چون گوینده نیت خوبی دارد، معمولا مخاطب در برابر او سکوت میکند. نتیجه این چرخه، چیزی جز فرسایش روانی جامعه نیست.
گروههای خانوادگی مینگذاری شده!
یکی از بسترهای اصلی این انتقال ترس، گروههای خانوادگی در پیامرسانهایی مثل واتساپ است. جایی که شایعات با تیترهایی مثل “فوری فوری”، “خبر موثق”، “از یه منبع نزدیک به…” منتشر میشوند و در عرض چند دقیقه بین دهها نفر دستبهدست میگردند.
نکته نگرانکننده اینجاست که برخلاف رسانههای رسمی که بالاخره باید پاسخگو باشند، در این فضا کسی مسئول نیست. اطلاعات نادرست میآیند، ذهنها را میلرزانند و بیصدا میگذرند، بدون ردپا، بدون جبران.
مسأله اصلی در این ماجرا نیت افراد نیست. بیشتر کسانی که این اخبار را منتقل میکنند، واقعا نگران عزیزانشان هستند. اما ناآگاهی آنها از تفاوت بین “خبر” و “شایعه”، باعث میشود ناخواسته تبدیل به بخشی از یک جنگ روانی شوند.
راهکارهایی برای مهار اضطراب خانوادگی در بحرانها
۱. گفتوگو، اما بدون تعارف
در خیلی از خانوادهها، بهخاطر حرمت بزرگترها یا ترس از سوءتفاهم، کسی جرئت نمیکند به منبع پخش شایعه تذکر دهد. اما سکوت در برابر نشر ترس، به معنای همراهی با آن است.
با ادبیاتی محترمانه اما قاطع، باید گفت:
«ممکنه نیتت خیر باشه، ولی این حرف باعث اضطراب میشه. تا وقتی منبع معتبر نداری، لطفاً نگو.»
حتی یک جمله کوتاه مثل «بذار اول از منابع رسمی چک کنم» هم میتواند روند انتقال خبر کاذب را قطع کند.
۲. آموزش سواد رسانهای، حتی در جمع خانوادگی
بسیاری از پدر و مادرها، عموها، خالهها یا فامیلها هنوز نمیدانند چطور میشود خبر جعلی را از واقعی تشخیص داد.
فرصت گفتوگوهای خانوادگی یا گروههای فامیلی میتواند برای آموزش استفاده شود. مثلاً:
فرق «نظر شخصی» با «خبر رسمی» را توضیح بدهیم.
بگوییم منبع یعنی چه: رسانه رسمی؟ بیانیه دولتی؟ یا یک حساب بینام در توییتر؟
لینک سایتهای راستیآزمایی را ارسال کنیم یا آموزش تصویری بفرستیم (مثل: چگونه بفهمیم یک خبر جعلی است؟)
۳.ساختن الگوی جایگزین برای گفتوگوی خانوادگی
وقتی بحران هست، نباید همه گفتوگوها فقط حول ترس و پیشبینی جنگ باشد.
اگر خودت در خانواده یا گروهی تأثیرگذاری، میتوانی مسیر حرفها را عوض کنی. مثلاً:
تحلیل خوب، مستند یا امیدبخش بفرست
از اخبار مربوط به قدرت بازدارندگی ایران، دیپلماسی منطقهای یا تلاشها برای جلوگیری از ادامه جنگ صحبت کن
خبرهای انسانی و همبستگی را بیشتر برجسته کن تا فقط صدای ترس نپیچد.
در نهایت این روزها یکی از وظایف اجتماعی ما، مهار گفتار و مراقبت از روان یکدیگر است.
در بحران، بمباران خبر مثل بمباران واقعی میتواند ذهن را متلاشی کند.
پیام شما به ما