«دیدید وقتی خونه تنهایی و سشوار میکشی یا جاروبرقی روشنه، مدام فکر میکنی صدایی از بیرون میاد؟ الان کل روز همینم!»
این جملهی یکی از کاربران فضای مجازی، به تجربه مشترک بسیاری از مردم در روزهای پدافند و هشدار تبدیل شده است. شنیدن صداهایی که وجود ندارند، یا ترس پنهان در دل صداهای معمولی، بخشی از فشار روانی زندگی در شرایط جنگیست. در این گزارش بررسی میکنیم چرا این احساس بهوجود میآید، مغز چه واکنشی نشان میدهد، و چه میتوان کرد تا ذهنمان کمی آرامتر شود.
صداهایی که نیستند، اما شنیده میشوند
در روزهایی که صدای پدافند، انفجار و هشدارهای امنیتی به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شده، ذهن انسان بهطور طبیعی وارد حالتی از «آمادهباش دائمی» میشود. مغز برای محافظت از بدن، حساسیت خود را به محرکهای محیطی افزایش میدهد. در چنین شرایطی، حتی کوچکترین صداها مثل لولای در پنجره، خشخش لوله آب، یا افتادن شیئی کوچک ممکن است بهعنوان «نشانهی خطر» تفسیر شوند. این حالت، در روانشناسی با عنوان حساسیت بیشازحد به صدا (Hypervigilance) شناخته میشود.
وقتی مغز در چنین وضعیت مضطربی قرار بگیرد، گاهی حتی در غیاب کامل صدا، آن را خودش تولید میکند. این یعنی، فرد ممکن است تصور کند صدای موشک، آژیر یا انفجار را میشنود؛ در حالیکه هیچ صدایی وجود ندارد. این تجربه، «توهم شنیداریِ ناشی از استرس» نام دارد و در شرایطی مثل جنگ، زلزله، یا بلایای طبیعی زیاد دیده میشود.
چه زمانی بیشتر این احساس سراغمان میآید؟
برخلاف تصور، سکوت مطلق تنها زمانی نیست که این احساس ظاهر میشود. گاهی صداهای یکنواخت و بلند مثل صدای جاروبرقی، سشوار یا پنکه، مغز را در وضعیت خاصی قرار میدهند؛ شبیه «ماسکه شدن» صداهای دیگر. مغز، در تلاش برای حفظ کنترل، شروع به «پیشبینی» صداهایی میکند که ممکن است زیر این نویزهای پسزمینه پنهان شده باشند. بههمین دلیل، حتی در میان صدای مداوم دستگاههای خانگی، فرد ناگهان احساس میکند چیزی شنیده است؛ درِ خانه، صدای زنگ، ضربهای به پنجره یا حتی انفجار خفیف. این همان حالتیست که بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی در این روزها از آن گفتهاند: «انگار حتی وقتی صدا نیست، گوشم دنبال صدای خطر میگرده.»
اثر حافظه شنوایی؛ رد انفجارها هنوز در مغز میچرخد
همانطور که چشم ما پس از دیدن نور شدید، تصویری ماندگار از آن را در ذهن حفظ میکند، مغز نیز در مواجهه با صداهای شدید و ناگهانی، دچار پدیدهای شبیه به «پساصدا» (Auditory Afterimage) میشود. حتی اگر صدای پدافند یا انفجار دیگر ادامه نداشته باشد، رد آن در حافظهی شنوایی فرد باقی میماند و گاهی در سکوت یا تنهایی، بهطور ناخودآگاه بازپخش میشود.
این اتفاق نه توهم است، نه بیماری روانی؛ بلکه واکنش طبیعی مغز در مواجهه با وضعیتهای حاد است. بهویژه وقتی افراد شبانه با صدای واقعی انفجار از خواب پریده باشند، بدن آنها مدتها بعد نیز در حالت هشدار باقی میماند، حتی در نبود تهدید.
این وضعیت خطرناک است؟
در بیشتر موارد، چنین احساسهایی موقتیاند و با کاهش سطح هشدار یا بازگشت تدریجی آرامش عمومی، برطرف میشوند. اما اگر این حالت برای مدت طولانی ادامه پیدا کند مثلاً فرد در خواب دچار اختلال شود، در تنهایی احساس ترس دائمی داشته باشد، یا نسبت به صداهای ساده واکنشهای افراطی نشان دهد بهتر است با متخصص سلامت روان مشورت شود.
همچنین، اگر فرد بهطور روزانه و مکرر دچار شنیدن صداهایی شود که منشأ مشخصی ندارند، یا این احساس باعث اختلال در عملکرد روزمرهاش شود، باید به آن بهعنوان نشانهی یک فشار روانی جدیتر نگاه کرد؛ چیزی شبیه اضطراب مزمن یا در موارد نادر، PTSD. (اختلال اضطراب پس از سانحه)
چه باید کرد؟ راهکارهایی برای آرامتر ماندن
برای کاهش این وضعیت، میتوان از چند روش ساده اما مؤثر استفاده کرد:
۱. برای صداها اسم بگذارید: وقتی صدایی میشنوید، آن را برای خود مشخص و توصیف کنید. بهجای «چی بود این صدا؟»، بگویید: «این صدای لوله آب بود»، یا «باد پنجره رو تکون داد». این نامگذاری، مغز را از تفسیر بحرانی خارج میکند.
۲. صدای پسزمینه آرامبخش: پخش صدای ملایم مثل باران، موسیقی بیکلام یا رادیو در پسزمینه باعث میشود ذهن از تحلیل افراطی صداهای پراکنده دست بکشد.
۳. مدیریت مصرف اخبار: قرار گرفتن دائمی در معرض اخبار حملات، آژیرها، یا ویدیوهای انفجار باعث میشود مغز در وضعیت آمادهباش بماند. محدود کردن زمان مشاهده اخبار و انتخاب منابع مطمئن و بدون هیجان، به ذهن فرصت ترمیم میدهد.
۴. تمرین تنفس و حرکات آرام: تنفس عمیق، حرکات کششی سبک، یا حتی راه رفتن کوتاه در فضای آرام، پیام آرامش به بدن میفرستد و سیستم عصبی را از حالت هشدار خارج میکند.
آرامش در دل طوفان!
این روزها طبیعی است که بدن و ذهن ما به صدا حساستر از همیشه باشد. اما مهم است بدانیم که این واکنش، نشانه ضعف یا غیرعادی بودن ما نیست؛ بلکه بخشی از حافظه زیستی ماست برای بقا در شرایط تهدید. درک این پدیده، پذیرش آن، و تلاش برای مهار تدریجیاش، شاید همان چیزی باشد که به ما کمک کند در دل صداهایی که گاه واقعیاند و گاه نه، دوباره آرامش را پیدا کنیم حتی اگر بیرون، هنوز همه چیز آرام نشده باشد.
پیام شما به ما