در سالهای اخیر، استفاده از اصطلاحات تخصصی روانپزشکی از کلینیکها به بطن جامعه و گفتوگوهای روزمره در مهمانیها، کافهها و شبکههای اجتماعی کشیده شده است. جملاتی مثل «من دچار اختلال اضطرابی هستم» یا «اختلال خواب» و یا «اختلال خوردن» دارم، به بخشی از هویت بسیاری از افراد، بهویژه نسل جوان تبدیل شده است. اما پژوهشهای جدید در حوزه روانشناسی اجتماعی، سوالی تاملبرانگیز را مطرح میکنند: آیا این نامگذاریها همیشه مسیر درمان را هموار میکنند، یا خود به بخشی از صورتمسئله تبدیل شدهاند؟
بحران «اثر حلقهای»؛ وقتی اسمها، رفتار را تغییر میدهند
ایان هکینگ، فیلسوف برجسته درباره پدیدهای با عنوان «اثر حلقهای» (Looping Effect) نظریهای دارد. طبق نظریه او، برخلاف پدیدههای فیزیکی، انسانها در برابر شیوه طبقهبندی شدن واکنش نشان میدهند.
وقتی یک رفتار گذرا با یک عنوان پزشکی طبقهبندی میشود، فرد ناخودآگاه شروع به بازتعریف خود بر اساس آن برچسب میکند. آمارها نشان میدهند که این پدیده تنها یک تئوری نیست. طبق پژوهشی که در مجله لنست روانپزشکی *Lancet Psychiatry* منتشر شده، افرادی که واکنشهای طبیعی به سوگ یا استرسهای محیطی را به عنوان «اختلال افسردگی ماژور» برچسب میزنند، ۳۵ درصد بیشتر از دیگران در معرض مزمن شدن این علائم قرار دارند؛ حتی بعد از آنکه عامل استرسزای اولیه کاملاً از بین رفته باشد.
پیامدهای اجتماعی
زمانی که یک واکنش موقت به فشار زندگی، برچسب پزشکی میخورد، سه تغییر اتفاق میافتد:
۱. تثبیت در حافظه اتوبیوگرافیک
فرد خاطرات گذشته را بازنویسی میکند تا با تشخیص جدید همخوانی داشته باشد.
"مدتیه ضربان قلبم تند شده پس بخاطر اختلال اضطرابه"
۲. تغییر انتظارات اجتماعی
اطرافیان با تغییر رفتار و کاهش سطح انتظارات، فرد را در نقش «بیمار» تثبیت میکنند.
"دخترم میدونم چند وقته افسرده شدی اما مهمونی امشب رو بیا"
۳. درماندگی آموخته شده
آمارها حاکی از آن است که حدود ۴۰ درصد از افرادی که به سرعت برچسب اختلال دریافت میکنند، نسبت به توانایی خود برای مدیریت بحرانهای آتی دچار کاهش اعتمادبهنفس جدی میشوند.
"چجوری به استاد بگم چیزی نفهمیدم و آماده امتحان نیستم، الان اونم میفهمه اختلال دارم"
علم در این باره چه میگوید؟
پژوهشهای روانشناسی دانشگاه ییل آمریکا نشان میدهد که برچسبزنی تشخیصی میتواند منجر به نوعی «ذاتگرایی ژنتیکی» شود؛ یعنی فرد فکر میکند مشکل او ریشه در بیولوژی تغییرناپذیرش دارد. در صورتی که بسیاری از حالات روانی، واکنشهای انطباقی مغز به محیطهای آسیبزا هستند.
«انگِ اجتماعی» با ما چه میکند؟
۱. کاهش سرعت بهبود
طبق پژوهشهای منتشر شده توسط انجمن روانشناسی آمریکا (APA)، افرادی که تشخیص خود را به عنوان یک «برچسب هویتی» میپذیرند، با احتمال ۴۰ درصد بیشتر دچار بازگشت علائم میشوند. این پژوهش میگویند برچسبزنیِ زودهنگام میتواند فرآیند بهبود بالینی را بین ۱.۵ تا ۲ سال طولانیتر کند.
۲. انزوای اجتماعی
تحقیقات گسترده در دانشگاه کینگستون لندن هم نشان میدهد که ۶۵ درصد از افراد پس از دریافت یک برچسب تشخیصی، دچار نوعی «فلجِ اجتماعی» میشوند و از شرکت در فعالیتهای رقابتی (مثل درخواست برای ترفیع شغلی) خودداری میکنند.
۳. انتظارِ شکست
وقتی فردی مداوم خود را با یک اختلال تعریف میکند، سطح هورمون کورتیزول (هورمون استرس) در پاسخ به چالشهای روزمره ۲۵ درصد بالاتر از افراد عادی باقی میماند. این پدیده که به آن «انتظارِ شکست» میگویند، باعث میشود مغز به طور خودکار موقعیتهای عادی را «تهدیدآمیز» تفسیر کند، صرفاً چون فرد باور دارد که «من یک آدم مضطرب/افسرده هستم».
چطور پیشگیری کنیم و چگونه در دام برچسبزنی نیفتیم؟
برای جلوگیری از تبدیل شدنِ حالات گذرا به هویتهای پایدار، راهکارهایی توصیه شده است؛ مثل:
۱. تفاوت بین «داشتن» و «بودن»
اصلا نگویید «من افسردهام». بگویید «من در حال تجربه دورهای از افسردگی هستم». شما بزرگتر از تشخیصتان هستید؛ تشخیص فقط یک وضعیت است، نه همه هویت شما.
۲. تاثیرات محیط
پیش از پذیرش هر عنوانی، باید بپرسید: «آیا این رفتار من، واکنشی منطقی به یک محیط غیرمنطقی نیست؟». آمارهای سازمان بهداشت جهانی (WHO) نشان میدهد که بخش بزرگی از علائم اضطرابی در جوامع مدرن، ریشه در فشارهای اقتصادی، عدم امنیت شغلی و همهگیری کرونا دارند، نه ناهنجاریهای بیولوژیک.
۳. تغییر سبک زندگی به جای تحلیلهای اسمی
به جای گذاشتن زمان برای تحلیل یک سندروم، روی «تغییرات عملکردی» خودتان تمرکز کنید. تحقیقات میگویند افرادی که بر روی بهبود سبک زندگی (نظم بهداشت خواب و فعالیت بدنی) تمرکز میکنند، ۲ برابر زودتر از کسانی که فقط به دنبال پیدا کردن نام دقیق وضعیت خود هستند، به ثبات خلقی میرسند.
۴. تشخیص اینستاگرامی ممنوع
الگوریتمها عاشق طبقهبندی کردن شما هستند. اگر ویدیویی نگاه کردید که میگفت «۵ نشانه سندروم فلان»، خیلی زود آن را به خودتان نچسبانید. واکنشهای طبیعی بدن به خستگی، سوگ، فشار کاری یا شکست عاطفی را بلافاصله «اختلال» ننامید.
کاش برخی سندرومها را به رسمیت نمیشناختیم
اسمگذاری در علم پزشکی ابزاری برای نجات است، اما در ساحت روان، میتواند به سلاحی علیه انسان پویا تبدیل شود. شاید اگر برخی سندرومها را به رسمیت نمیشناختیم، قدرت درونی ما برای عبور از طوفانهای روانی بسیار بیشتر از امروز بود.





پیام شما به ما