طلاق، گرچه گاهی تنها راهحل برای پایاندادن به یک زندگی پرتنش است، اما یکی از تلخترین تجربههایی است که کودک میتواند در دوران رشد خود با آن روبهرو شود. کودک در این موقعیت نه انتخابی داشته و نه مسئولیتی، اما ناگهان با تغییری بزرگ در مهمترین پناهگاهش یعنی خانواده مواجه میشود. پژوهشهای روانشناسی نشان میدهد که طلاق والدین، از مهمترین عوامل خطر برای بروز مشکلات هیجانی، رفتاری و تحصیلی در کودکان است. در عین حال، یافتههای علمی تأکید میکنند که بسیاری از این آسیبها با حمایت درست و بهموقع از سوی والدین، خانواده گسترده، مدرسه و جامعه قابل پیشگیری یا تعدیل است.
از منظر اسلامی نیز هرچند طلاق بهعنوان آخرین راهحل و «ابغضالحلال» معرفی شده، اما بر لزوم رعایت اخلاق، آرامش و توجه به فرزندان پس از جدایی تأکید فراوان شده است. بنابراین، پرسش اصلی این است: در شرایطی که طلاق رخ داده، چگونه میتوان با فرزندان این خانوادهها برخورد کرد تا ضمن کاهش درد و رنج آنها، مسیر رشد سالمشان هموار شود؟
آثار روانی و رفتاری طلاق بر کودکان در سنین مختلف
کودکان پیشدبستانی (۳-۶ سال) : در این سنین، کودکان هنوز مهارتهای زبانی و درک مفهومی محدودی دارند. از این رو طلاق والدین برای آنها گیجکننده و پراسترس است. معمولاً این کودکان خود را مقصر جدایی میدانند و بهخاطر از دستدادن ثبات خانواده، احساس گناه و اضطراب شدیدی میکنند. آنان ممکن است دچار رفتارهای پسرفت (مانند خیس کردن بستر، چسبیدن افراطی به والد) یا دلواپسیهای جسمانی (درد معده، سردرد) شوند. مطالعات نشان داده کودکان پیشدبستانی توان کمتری برای کنار آمدن با تغییرات ناگهانی دارند، لذا در برخورد با طلاق والدین نیاز به حمایت ویژه دارند.
کودکان سن مدرسه (۷-۱۲ سال) : در این دوره، فرزندان توانمندی بیشتری در درک رخدادهای خانوادگی کسب کردهاند اما هنوز از نظر عاطفی آسیبپذیرند. طلاق در این سن غالباً باعث مشکلات درسی و رفتاری میشود؛ مطالعات نشان داده کودکان در خانوادههای طلاقگرفته بهطور میانگین از نرخ موفقیت تحصیلی پایینتر و نمرات ضعیفتری برخوردارند. این کودکان ممکن است دچار بیحوصلگی در مدرسه، مشکلات تمرکز، یا تنشهای بین فردی با همکلاسیها شوند. همچنین احتمال بروز خلق افسرده، احساس شرمندگی از وضعیت خانواده یا خشم فروخورده وجود دارد. شایان ذکر است رفتار کودکان طلاق با توجه به جنسیت متفاوت است: دختران معمولاً گوشهگیر و مضطرب میشوند و پسران ممکن است خشم و پرخاشگری نشان دهند.
نوجوانان (۱۳-۱۸ سال) : با رشد قوای شناختی، نوجوانان تا حدودی علت طلاق را درک میکنند اما این تجربه بر بحران هویت و تعلق آنان تأثیر میگذارد. پژوهشها حاکی است نوجوانان از خانوادههای جداشده احتمال بیشتری برای ابتلا به مشکلات روانی (مانند افسردگی، اضطراب) و نیز مشکلات رفتاری (مانند مصرف مواد مخدر یا بزهکاری) دارند؛ مطالعات منتشر شده در pubmed central نرخ بروز اختلالات بالینی در چنین کودکانی را تقریباً دو تا سه برابر همتایانشان در خانوادههای پایدار اعلام میکند. نوجوانان طلاق اغلب در معرض کژتابهای اجتماعی (انحراف جنسی، اعتیاد) قرار میگیرند و انگیزه تحصیلی آنان بهخاطر تغییر شرایط خانوادگی کاهش مییابد. مطالعات نشان میدهد این پیامدها در صورت تداوم حمایت و اصلاح شرایط پس از جدایی قابل تعدیل هستند.
در مجموع، هرچند بیشتر کودکان طلاق در درازمدت با مشکلی حاد مواجه نمیشوند، اما درصد قابلتوجهی از آنان نشانههایی از اضطراب، افسردگی یا مشکلات رفتاری را تجربه میکنند. در منابع دینی نیز تأکید شده است که اعضای خانواده پس از جدایی همچون حلقههای پارهشدهی زنجیرند که فرزندان بیپناه و سرگردان میشوند و اغلب از لحاظ عاطفی دچار کمبود میگردند. بهویژه فقدان حضور فعال هر یک از والدین (مثلاً دوری پدر پس از جدایی) میتواند تأثیر منفی زیادی بر پیشرفت تحصیلی و رشد روانی فرزند داشته باشد.
راهبردها و توصیههای علمی در حمایت از کودکان طلاق
برای کاهش آثار منفی طلاق و کمک به سازگاری کودک، مداخلات چندجانبهای مورد نیاز است. این مداخلات برای والدین، معلمان و مشاوران هر یک بهصورت تخصصی و هماهنگ باید طراحی شوند:
توصیههایی برای والدین
در هر صورت از مشاجره و بگومگوهای شدید در حضور کودک خودداری کنید. ایجاد ثبات در خانه (روال مشخص روزمره، قوانین خانه و عادات گذشته) به کودک حس امنیت و نظم میدهد و از احساس هرجومرج او میکاهد.
واقعیت طلاق را با صداقت و زبان ساده به اطلاع فرزند برسانید و بلافاصله پس از آن با مهربانی، علاقه و اطمینان خاطر، به او بفهمانید که طلاق هیچ آسیبی به محبت شما نسبت به او وارد نمیکند. گفتن حقایق با آرامش و بدون سرزنش والد مقابل (بهویژه عدم تخریب تصویر والد دیگر) بسیار اهمیت دارد. سن کودک را در میزان توضیحات لحاظ کنید: کودکان کوچکتر نیاز به توضیح کمتر و سادهتر، و کودکان بزرگتر نیاز به جزئیات بیشتری دارند.
در مراحل بعد، حمایت عاطفی مداوم به کودک ارائه دهید: به سخنان او بدون قضاوت گوش کنید، احساساتش را تأیید کنید و مدام تأکید نمایید که در هیچ شرایطی خودش مقصر طلاق نیست. محبت بیقیدوشرط و ایجاد فضای گفتوگوی باز موجب کاهش استرس کودک و تقویت اعتماد او میشود.
در صورت امکان، زمان و امکان ارتباط منظم کودک با هر دو والد را (بسته به توافق قانونی و شرایط) حفظ کنید. مطالعات نشان داده وجود هر دو والد در تربیت کودک اهمیت دارد و قطع دیدار با یکی از آنها (معمولاً پدر) میتواند پیامدهای منفی درازمدت داشته باشد. والدین باید تلاش کنند فرصت تماس تلفنی یا حضوری منظم با والد دورشده فراهم شود تا کودک مطمئن باشد هر دو والد همچنان او را حمایت کرده و دوست دارند.
در نهایت، علیرغم جدایی، بر اساس آموزههای دینی و اخلاقی، سعی کنید طلاق را با «روی خوش و محبت» انجام دهید و از هرگونه خشونت یا تندی در رفتارتان پرهیز کنید. خداوند در سورههایی که در آنها از طلاق صحبت شده، تأکید میکند که اگر لازم به جدایی بود، با روی خوش و با محبّت از یکدیگر جدا شوید و در هیچ جا تندی، خشونت و عصبانیّت را تجویز نمیکند. این رویکرد آرام و محترمانه به همان اندازهای که از والد دیگر حمایت میکند، استرس کودک را نیز کاهش میدهد.
نقش خانواده و اطرافیان
بهعنوان فامیل یا دوست، نقش شما در حمایت از کودک طلاق بسیار مهم است. پژوهشها نشان دادهاند وجود شبکه حمایتی اجتماعی (خانواده گسترده و دوستان) میتواند استرس و مشکلات روانی کودکان طلاق را بهطور چشمگیری کاهش دهد. بنابراین، بهترین برخورد این است که با محبت و بدون قضاوت کنار کودک باشید، به او توجه کنید و اجازه دهید احساساتش را آزادانه بیان کند. از سرزنش یا بدگویی نسبت به والدینش بپرهیزید و هرگز کودک را مجبور به انتخاب یا قضاوت میان پدر و مادر نکنید. در عوض، با رفتار عادی و محترمانه به او حس امنیت و ارزشمندی بدهید و در حد توان، در فعالیتهای مثبت (تفریح، بازی، درس) همراهیاش کنید. در منابع اسلامی هم آمده است که حمایت و دلسوزی خویشاوندان و اطرافیان پس از جدایی والدین، از مصادیق صلهرحم و نوعی جبران خلأ عاطفی برای کودک است.
توصیههایی برای معلمان و مراکز آموزشی
معلمان و مربیان به دلیل معاشرت روزانه با کودکان نقش کلیدی در تشخیص و حمایت از کودکان طلاق دارند. آنان باید نسبت به نشانههای استرس و تغییر خلق کودک حساس باشند و فضایی امن و دارای ثبات در کلاس ایجاد کنند. ادامه روال عادی آموزشی (مثل میزهای کاری ثابت، برنامه مشخص درسی) حس امنیت کودک را تقویت میکند. همکاری با والدین و اطلاعرسانی مناسب به آنها (مثلاً استفاده از جلسات مشاوره مدرسه) برای برنامهریزی حمایتهای آموزشی ضروری است. در صورت نیاز، مدیران مدارس میتوانند تسهیلاتی نظیر مشاور مدرسه یا مددکار اجتماعی را برای کودکان آسیبپذیر فراهم کنند. شواهد نشان میدهد مداخلات سازمانیافته آموزشی و حمایت روانشناختی در مدرسه میتواند از مشکلات تحصیلی و رفتاری کودکان بکاهد.
توصیههایی برای مشاوران و روانشناسان
متخصصان حوزه روانشناسی خانواده میتوانند با تشکیل جلسات مشاوره برای والدین در شرف طلاق و بعد از آن، به کاهش تنشهای خانوادگی کمک کنند. مشاوران باید هر دو والد را در فرایند پیگیری کنند و آموزشهای کارآمد والدگری (نظیر مهارت حل مسئله، محبت بیقیدوشرط، نظم و انضباط سازنده) را به آنها ارائه دهند. همچنین ارائه جلسات گروهی یا فردی برای خود کودکان طلاق (مثل گفتاردرمانی یا بازیدرمانی) میتواند به ابراز احساسات و تقویت منابع درونی آنان کمک نماید. توصیه شده است در این جلسات، تأکید بر مهارتهای مقابلهای مانند حل مسئله و تقویت عزت نفس کودک باشد تا از ایجاد احساس درماندگی و فقدان معنا پس از طلاق جلوگیری شود.
طلاق والدین رویدادی پیچیده است که چنانچه به درستی مدیریت نشود، میتواند پیامدهای منفی گستردهای بر زندگی روانی و اجتماعی کودکان بهجا بگذارد. با این همه، پژوهشها تأکید میکنند که فراهم آوردن محیط حمایتآمیز و انتقال ثبات و محبت به کودک، میتواند بسیاری از آثار زیانبار طلاق را کاهش دهد. بر این اساس، والدین، معلمان و مشاوران بایستی با همکاری یکدیگر و تکیه بر اصول علمی و اخلاقی، دستبهکار شوند تا فرزندان طلاق بتوانند در آرامش و اطمینان رشد کنند.
پیشنهادات ساده ولی کاربردی:
ایجاد ثبات در زندگی روزانه: حفظ روال گذشته خانه (ساعت خواب و بیداری، فعالیتهای روزمره، قوانین تشویق و تنبیه) حس امنیت کودک را بالا میبرد.
حمایت عاطفی مداوم: والدین با بیان محبت غیرشرطی، گوش دادن فعال و ابراز اطمینان به کودک که او مقصر هیچیک از تغییرات نیست، از احساس گناه و اضطراب او میکاهند.
مکالمه صادقانه و مناسب با سن: خبر جدایی را با صداقت و بیکموکاست اما به زبان ساده برای کودک توضیح دهید و بلافاصله پس از آن تأکید کنید که محبت والدین نسبت به او تغییر نمیکند.
پرهیز از منازعه در حضور کودک: والدین باید از دعوا یا بیاحترامی نسبت به یکدیگر در مقابل فرزند خودداری کنند و درباره والد دیگر با احترام سخن بگویند.
تضمین ارتباط منظم با هر دو والد: حتی پس از طلاق، تلاش شود کودک فرصت دیدار و مکالمه با هر دو والد را (در چارچوب توافقات حضانت) داشته باشد تا پیوستگی رابطهای حفظ شود.
جلوگیری از قضاوت کودک: والدین نباید کودک را وادار به انتخاب میان خود یا سرزنش شریک زندگی پیشین کنند؛ فرزند باید احساس کند هر دو نفر به یک اندازه دوستش دارند.
حمایت روانشناختی تخصصی: در صورت مشاهده مشکلات شدید (افسردگی، اضطراب، پرخاشگری)، بهموقع به روانشناس کودک یا مشاور خانواده مراجعه کنید تا خدمات مشاورهای و در صورت نیاز درمانی به کودک ارائه شود.
آموزش مهارتهای مقابلهای: والدین و مشاوران باید کودک را در مهارتهای حل مسئله و تنظیم هیجان (مثل آموزش روشهای آرامسازی و بیان احساس) یاری کنند تا او توانایی مواجهه با استرس طلاق را بیابد.
رویکرد دینی و اخلاقی: بر اساس آموزههای اسلامی، والدین باید تلاش کنند تا جدایی را با خوشرویی و محبت انجام دهند و با عفو و گذشت در چیدمان خانه تازه، چهرهای صلحآمیز به طلاق ببخشند.
با اجرای همگرا و آگاهانه این راهبردها، میتوان آثار زیانبار طلاق بر کودکان را به حداقل رساند و به پرورش افرادی سالم و متعادل در خانواده و جامعه امید بست.




پیام شما به ما