«دو سال پیانو رفت، ولی نتیجه نگرفت.» این جمله آشنای بسیاری از والدین است که در جستوجوی راهی مطمئن برای آینده فرزندشاناند. در یکی از ویدئوهای اینستاگرامی، دوربین روی دستگاهی میرود تا مدعیان این روش به شما بگویند فرزندتان دقیقاً برای چه چیزی ساخته شده است. نقشهای از مغز روی مانیتور ظاهر میشود و متخصص وعده میدهد: «این بچه برای ورزشهایی مثل فوتبال و تنیس ساخته شده، نه برای پیانو!»
چنین وعدههایی، با عنوانهایی دهان پرکن مثل «نقشهبرداری مغزی»، «نوروتراپی» یا «توانمندسازی امواج مغزی»، این روزها بازار پرسروصدایی در شبکههای اجتماعی پیدا کرده است. صفحاتی که با لوگوهای شبهعلمی و هشتگهایی مثل «سرمایهگذاری روی فرزند» والدین را وسوسه میکنند؛ آینده درخشان فقط یک دستگاه با چند جلسه درمانی فاصله دارد.
پشت ویترین علمینما
نقشهبرداری مغزی (QEEG) در اصل روشی برای ثبت فعالیت الکتریکی مغز و مقایسه آن با بانک دادههاست. در پژوهشها از این ابزار برای بررسی تفاوتهای شناختی یا کمک به ارزیابی برخی اختلالها مثل (بیش فعالی) ADHD استفاده شده. اما حتی در این حوزه هم، انجمن عصبپزشکی آمریکا تأکید کرده که QEEG ابزار تشخیصی مستقل نیست و تنها در کنار سایر آزمونها میتواند کاربرد داشته باشد. با این حال، در فضای تبلیغاتی صفحات اینستاگرامی، همین ابزار به «کلید طلایی استعدادیابی» تبدیل میشود؛ ادعایی که هیچ جایگاهی در راهنماهای علمی ندارد.
نوروفیدبک هم که معمولاً کنار این نقشهها عرضه میشود، نوعی بازخورد دادن به مغز است تا فرد الگوهای توجه یا آرامش خود را تغییر دهد. پژوهشها در زمینه ADHD یا اضطراب نتایجی نشان دادهاند، اما هنوز شواهد یکدست نیستند و متخصصان از بهکاربردن عنوان «درمان قطعی» پرهیز میکنند.
هزینه میلیونی یک رویا
اما این رویا ارزان تمام نمیشود. کافی است یک بار وارد صفحه شوی و روی «مشاوره رایگان» در دایرکت کلیک کنی. پاسخ آماده است: «برای ویزیت اولیه، فقط دو میلیون و پانصد هزار تومان.» بعد از آن هم «پکیج پیشنهادی» را رو میکنند: هر جلسه نوروتراپی ۸۰۰ هزار تومان، حداقل دوازده جلسه. وقتی بپرسی آیا کمتر از این تعداد هم ممکن است، جواب یکسانی میدهند: «نه، کمتر از ۱۲ جلسه نتیجه نمیدهد.»
عددها که کنار هم قرار میگیرند، به چیزی بین دوازده تا سیزده میلیون تومان میرسی آن هم فقط برای شروع! برای خیلی از خانوادهها این رقم بیشتر شبیه قماری پرهزینه بر آیندهای نامعلوم است. با این امید که «نقشه مغزی» مسیر موفقیت را نشان بدهد؛ غافل از اینکه پشت این هزینه، تضمینی برای خوشبختی کودک وجود ندارد.
آسیبهای پنهان!
روانشناختی
تصور کنید کودکی که عاشق نشستن پشت پیانوست، هر روز با اشتیاق کلیدها را لمس میکند، اما بعد از یک «نقشهبرداری مغزی» کسی به او میگوید: «تو برای پیانو ساخته نشدهای.» این جمله شاید در لحظه ساده بهنظر برسد، اما در ذهن کودک معنایی عمیق دارد؛ علاقه و انتخاب تو مهم نیست، آیندهات از قبل روی نمودار امواج نوشته شده. روانشناسان کودک بارها هشدار دادهاند که این نوع برچسبزنی میتواند انگیزه درونی را سرکوب کند. کودکی که فرصت آزمونوخطا از او گرفته شود، ممکن است در آینده از تجربههای تازه بترسد و در برابر شکست زودتر عقبنشینی کند.
اجتماعی
این بازار، بیش از آنکه به رشد کودک کمک کند، اضطراب والدین را به کالایی سودآور تبدیل میکند. خانوادهای که توان مالی دارد، با پرداخت دهها میلیون تومان وارد چرخه جلسات نوروتراپی میشود؛ چرخهای که هیچ تضمینی برای نتیجه ندارد. در مقابل، خانوادهای که از پس هزینهها برنمیآید، احساس عقبماندن میکند؛ انگار فرزندشان فرصت «طلایی» را از دست داده. این همان جایی است که شکاف طبقاتی دوباره خودش را نشان میدهد؛ یک طرف ماجرا با امیدی واهی پیش میرود و طرف دیگر با حس محرومیت عقب میماند.
علمی، اخلاقی
وقتی درباره درمانهای واقعی افسردگی صحبت میکنیم، پای روشهایی مثل rTMS (تحریک مغناطیسی مغزی مکرر) یا داروی اسکتامین به میان میآید؛ درمانهایی که تنها در مراکز مجاز، با پروتکلهای سختگیرانه و تحت نظارت سازمانهای معتبر پزشکی (مثل FDA در آمریکا) انجام میشوند. اما در صفحات تبلیغاتی اینستاگرامی، همین مرز محو میشود؛ نوروفیدبک و نقشه مغزی در کنار این درمانهای معتبر گذاشته و در قالب یک بسته مبهم به والدین فروخته میشوند. این همکاسهکردن، نهتنها گمراهکننده است، بلکه از نظر اخلاقی خطرناک هم هست؛ چون والدین نمیتوانند تشخیص دهند کدام روش پشتوانه علمی واقعی دارد و کدام صرفاً بهانه تبلیغاتی است.
حریم خصوصی
نقشه مغز کودک چیزی ساده مثل یک عکس یا کارنامه نیست؛ دادهای فوقالعاده حساس و شخصی است. هر نقطه رنگی روی آن، ردپایی از حافظه، توجه و واکنشهای عصبی کودک را نشان میدهد. اما در این بازار، هیچ تضمینی وجود ندارد که این اطلاعات کجا ذخیره میشوند، چه کسانی به آن دسترسی دارند یا حتی در آینده برای چه اهدافی استفاده خواهند شد. والدینی که با امید وارد این مسیر میشوند، کمتر از خود میپرسندآیا ممکن است دادههای مغزی فرزندشان روزی دست به دست شود، برای تبلیغات به کار برود یا بیاجازه در اختیار افراد دیگر قرار گیرد؟
خوشبختی روی مانیتور نیست
دستگاهها و نقشههای رنگی شاید در نگاه اول درخشان و علمی بهنظر برسند، اما هیچکدام نمیتوانند جای تجربههای واقعی کودک را بگیرند؛ تجربه ساز به دست گرفتن، زمین خوردن در زمین بازی، یا کشف علاقهای که خودش آن را انتخاب کرده است. آینده فرزندان نه روی نمودار امواج مغزی، که در حمایت و صبوری والدین نوشته میشود.




پیام شما به ما