چرا باید افسانهٔ استعداد را کنار بگذاریم و به تمرین، باور داشته باشیم؟

نگین روزبهانی
جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۹
ما محصول تلاشمان هستیم یا استعدادمان؟

در جهانی که موفقیت اغلب به ژن‌ها، نبوغ ذاتی یا «استعداد مادرزادی» نسبت داده می‌شود، گروهی از روان‌شناسان و نویسندگان در تلاش‌اند این افسانه را فرو بریزند. آن‌ها معتقدند این نگاه، نه تنها غلط است، بلکه مانع رشد میلیون‌ها انسان در سراسر دنیاست. اگر فکر می‌کنید آدم‌های موفق «از اولش نابغه بودند»، شاید وقتش رسیده این تصور را دوباره بررسی کنید.

تلاش، نه طالع

تا چند دهه پیش، رایج‌ترین تفسیر درباره‌ی موفقیت افراد این بود: «او از بچگی باهوش بود» یا «استعدادش ذاتیه». اما پژوهش‌های جدید در روان‌شناسی شناختی، این ادعا را رد می‌کنند. دیوید شنک، نویسنده و محقق، با استناد به سال‌ها تحقیق، نشان می‌دهد که چیزی به‌نام «استعداد ذاتی» آن‌طور که ما فکر می‌کنیم وجود ندارد. او در تحلیلی دقیق، از «توهم نبوغ» می‌گوید و اینکه آنچه ما به عنوان استعداد می‌شناسیم، اغلب حاصل ساعت‌ها تمرین، خطا، اصلاح و پشتکار است. از موتزارت تا تایگر وودز، داستان‌ها همیشه از تمرین زودهنگام و پرحجم شروع می‌شوند، نه نبوغی ناگهانی.

طرز فکر مهم‌تر از توانایی؟

مارینا کراکوفسکی در مقاله‌ای تحلیلی با تکیه بر پژوهش‌های کارول دوک، روان‌شناس برجسته‌ی دانشگاه استنفورد، به سراغ ذهنیت پشت موفقیت می‌رود. او از چیزی حرف می‌زند که دوک آن را «طرز فکر رشد» می‌نامد؛ این باور که توانایی‌های ما قابل توسعه‌اند، نه ثابت و ذاتی. در مقابل، کسانی که ذهنیت «ثابت» دارند، با اولین شکست جا می‌زنند، چون فکر می‌کنند اگر در کاری خوب نیستند، یعنی هیچ‌وقت هم نخواهند بود. این در حالی‌ست که علم و تجربه خلافش را ثابت کرده‌اند.

کراکوفسکی با مثال‌هایی از آموزش، ورزش و کسب‌وکار نشان می‌دهد که چگونه تشویق به تلاش، به جای تحسین هوش، می‌تواند نتایج واقعی‌تری داشته باشد. در یکی از مثال‌ها، تیم فوتبال بلک‌برن رورز با کنار گذاشتن معیارهای سنتی استعدادیابی، موفق شد بازیکنانی تربیت کند که شاید در نگاه اول «نابغه» به‌نظر نمی‌رسیدند، اما از پشتکار و انگیزه‌ای برخوردار بودند که نتیجه را تغییر داد.

چرا باور به استعداد، خطرناک است؟

در فرهنگ‌هایی که موفقیت را به ویژگی‌های درونی غیرقابل‌تغییر نسبت می‌دهند، افراد از تجربه‌های تازه می‌ترسند، چون شکست را نشانه‌ی بی‌استعدادی می‌دانند. این تفکر نه تنها مانع رشد فردی می‌شود، بلکه موجب تقویت نابرابری هم هست. اگر باهوش بودن را امتیازی ذاتی بدانیم، کودکان محروم از آموزش، برای همیشه از بازی حذف می‌شوند. در حالی‌که اگر باور کنیم توانایی‌ها ساخته می‌شوند، آن وقت آموزش و تمرین به ابزار عدالت تبدیل می‌شود.

درس‌هایی برای جامعه ما

برای جامعه‌ای مانند ما که هنوز درگیر رتبه‌های کنکور، تست‌های هوش، و عبارت‌های رایجی مثل «فلانی ذاتا بااستعداده» است، این دیدگاه می‌تواند انقلابی باشد. اگر معلمان، والدین و مدیران از ستایش هوش به سمت تشویق تلاش حرکت کنند، می‌توان به نسلی امیدوار بود که از شکست نمی‌ترسد، چون آن را بخشی از فرآیند رشد می‌داند.

برچسب‌ها

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها