با وجود هزاران راه ارتباطی، نوجوان امروز بیش از نسل‌های پیشین از کمبود پیوندهای واقعی و تنهایی رنج می‌برد. روان‌شناسی توضیح می‌دهد که این تناقض چگونه شکل می‌گیرد و چرا شکستن چرخه طرد، به آموزش و ساختارهای حمایتی نیاز دارد.

نگین روزبهانی
دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۵
چرا نوجوانان امروز بیش از گذشته «طرد شدن» را تجربه می‌کنند؟

جهان نوجوان امروز پر از صداست؛ اعلان‌ها بی‌وقفه می‌رسند، گروه‌های مجازی پر از پیام‌اند و فهرست دنبال‌کنندگان گاهی از عددی که می‌شود حفظ کرد هم فراتر می‌رود. با این حال، آمارهای تازه تصویری وارونه از این ماجرا به ما می‌دهند؛ در سال ۲۰۲۴، یک‌پنجم نوجوانان در جهان گفته‌اند که «اغلب یا همیشه» احساس تنهایی دارند. در بریتانیا، این عدد برای جوانان ۱۶ تا ۲۴ ساله به ۴۰ درصد می‌رسد. این یعنی در هر جمع کوچک دوستانه، دست‌کم یک یا دو نفر در سکوتی پنهان زندگی می‌کنند.

روان‌شناسی اجتماعی این تناقض را با مفهومی توضیح می‌دهد که می‌توان آن را «کمبود اجتماعی» نامید؛ حالتی که در آن مغز، با وجود انبوه ارتباطات سطحی، همچنان نشانه‌های کمبود ارتباط عمیق را ثبت می‌کند. این کمبود، همان‌طور که گرسنگی ما را به جست‌وجوی غذا وادار می‌کند، ذهن را به‌سوی جست‌وجوی پیوندی پایدار می‌کشاند. در فرهنگ ایران، که تعلق به جمع و شبکه‌های حمایتی ارزش بالایی دارد، تجربه‌ این گسست اجتماعی نه‌تنها رنج شخصی، که حس بیرون‌افتادگی از کل جامعه را نیز با خود می‌آورد.

۲۰٪ نوجوانان جهان در سال ۲۰۲۴ «اغلب یا همیشه» احساس می‌کنند تنها هستند.

دوستی‌های شکننده و وابستگی‌های خطرناک

وقتی پیوندهای پایدار کمیاب می‌شوند، نوجوانان گاهی به یک رابطه خاص می‌چسبد؛ رابطه‌ای که بیش از آنکه بر اعتماد استوار باشد، بر ترس از دست‌دادن بنا شده است. پژوهشی اروپایی در سال ۲۰۲۳ روی ۱۳ هزار نوجوان نشان داد که «هویت ناپایدار» یعنی ناتوانی در تعریف روشن از خود؛ با اضطراب، افسردگی و شکل‌گیری روابط وابسته، پیوندی مستقیم دارد.

نظریه‌ دلبستگی جان بولبی توضیح می‌دهد که چنین وابستگی‌هایی اغلب محصول سبک دلبستگی ناایمن‌اند؛ نوجوانانی که در کودکی امنیت هیجانی کافی را تجربه نکرده‌اند، در روابط دوستانه نیز مدام نگران رهاشدن‌ هستند. این نگرانی، به رفتارهایی می‌انجامد که به‌تدریج مرز میان صمیمیت و کنترل را محو می‌کند؛ پایش مداوم دوست، چشم‌پوشی از بی‌احترامی‌ها، یا حتی تغییر ارزش‌های شخصی برای حفظ رابطه. چنین روابطی، اگر در نوجوانی اصلاح نشوند، می‌توانند در بزرگسالی به الگوهای تکراری و آسیب‌زا در ازدواج یا ارتباطات شغلی بدل شوند.

طرد اجتماعی؛ زخمی که تا عمق روح می‌رود

هیچ تجربه‌ای برای نوجوان به اندازه‌ حذف‌شدن از جمع همسالان، بنیان اعتماد به نفس را فرو نمی‌ریزد. پژوهش جهانی ۲۰۲۵ نشان می‌دهد کسانی که طرد اجتماعی بالایی را تجربه می‌کنند، ۷ برابر بیشتر از دیگران رضایت پایین از زندگی را گزارش کرده‌اند و به همان نسبت، مشکلات روان‌تنی چون سردرد و بی‌خوابی در آن‌ها شایع‌تر است.

امروزه علم نوروساینس یا عصب‌پژوهی توضیح می‌دهد که طرد اجتماعی همان مسیرهای عصبی را فعال می‌کند که درد جسمی را پردازش می‌کنند. به بیان دیگر، برای مغز، «درد بی‌پناهی» و «درد جسمی» تفاوت چندانی ندارند. تداوم این تجربه، بدن را در حالت هشدار مزمن نگه می‌دارد، ترشح کورتیزول را بالا می‌برد و زمینه‌ فرسودگی روانی و جسمی را فراهم می‌کند. خوشبختانه همان پژوهش‌ها نشان می‌دهند که حتی یک حلقه حمایتی کوچک؛ چه یک دوست صمیمی، چه یک معلم دلسوز، می‌تواند شدت این آسیب را به شکل معناداری کاهش دهد.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد نوجوانان طردشده، هفت برابر بیشتر از همسالان خود رضایت پایین از زندگی و مشکلات روان‌تنی دارند.

طردشدگی نباید تبدیل به تعریف نوجوان از خودش شود

اگر بخواهیم از زاویه روان‌شناختی به طردشدگی نگاه کنیم، باید از همان نقطه‌ آغاز شروع کنیم؛ نخستین تجربه‌ کنار گذاشته‌شدن چه در حیاط مدرسه، چه در جمع خانواده، واکنش هیجانی شدیدی در نوجوان برمی‌انگیزد. این واکن به تدریج تبدیل به باوری پایدار درباره خود و دیگران در نوجوان می‌شود. باورهایی مثل: «من پذیرفته‌شدنی نیستم» و یا «هیچ‌کس در زندگیش جایی برای من ندارد». در ادامه همین باور موجب اجتناب از موقعیت‌های اجتماعی یا تلاش افراطی برای جلب رضایت در آینده خواهد شد.

پس در واقع به باور روان‌شناسان این روند چرخه‌ای خودتقویت‌کننده دارد؛ جایی که باور «من پذیرفته نمی‌شوم» باعث اجتناب یا رفتارهای محافظه‌کارانه می‌شود و همین رفتارها فرصت‌های پیوند را کمتر می‌کند. و در نهایت هر حلقه‌ تازه، زنجیر را محکم‌تر می‌بندد.

در سطح فردی، چنین چرخه‌ای مهارت‌های ارتباطی را فرسوده می‌کند و فرصت‌های پیوند سالم را کاهش می‌دهد. در سطح اجتماعی، طرد مزمن یعنی از دست رفتن سرمایه‌ اجتماعی می‌شود؛ نوجوانی که نتواند در شبکه‌های حمایتی همسالان، خانواده یا مدرسه جای بگیرد، در آینده نیز در محیط کار و روابط شخصی با موانع بیشتری مواجه خواهد شد. اینجاست که طرد و تنهایی، از تجربه‌ای گذرا، به مسئله‌ای توسعه‌ای برای کل جامعه بدل می‌شوند و ضرورت مداخله را روشن می‌کنند.

مهارت‌های اجتماعی قوی، اثر طرد اجتماعی را حتی در شرایط استرس کاهش می‌دهد. برنامه‌های دوست‌یابی ساختاریافته، در کشورهای اجراکننده، نرخ طرد را به‌شکل محسوسی پایین آورده‌اند.

شکستن چرخه؛ از آموزش مهارت تا تغییر ساختار

پیشگیری از طرد اجتماعی به توصیه‌های کلی و شعارهای انگیزشی وابسته نیست؛ به آموزش عملی مهارت‌های اجتماعی نیاز دارد. مطالعه‌ای در ایران در سال ۲۰۲۳ نشان داد نوجوانانی که مهارت‌هایی چون آغاز گفت‌وگو، همدلی، حل تعارض و مرزبندی را بهتر می‌دانستند، حتی در شرایط استرس یا تنهایی، کمتر به انزوا کشیده می‌شدند.

اما این مسئولیت فقط بر دوش فرد یا خانواده نیست. مدرسه و نهادهای فرهنگی باید میدان‌هایی برای تعامل غیررقابتی و ساخت پیوندهای سالم ایجاد کنند. تجربه کشورهایی که «برنامه‌های دوست‌یابی ساختاریافته» را اجرا کرده‌اند، نشان داده است که فراهم‌کردن فرصت‌های آشنایی هدفمند می‌تواند نرخ طرد اجتماعی را به‌شکل محسوسی کاهش دهد. بومی‌سازی چنین برنامه‌هایی، با توجه به بافت فرهنگی ایران، می‌تواند فاصله‌ میان آمارهای نگران‌کننده و واقعیت روزمره را کمتر کند.

تنهایی و طرد اجتماعی، امروز بیش از آنکه مسئله‌ای فردی باشد، به بحران یک نسل تبدیل شده است. آمارها ما را از گستره‌ این بحران باخبر می‌کنند، روان‌شناسی مکانیزم‌هایش را توضیح می‌دهد و تجربه‌ جهانی مسیرهای خروج را نشان می‌دهد. اما گذر از این بحران، در نهایت، نه با دانستن، که با ساختن پیوندهایی واقعی ممکن خواهد شد.

برچسب‌ها

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها