چه کسی باید خبر را بدهد؟
مناسبترین فرد برای انتقال این خبر کسی است که کودک با او بیشترین احساس امنیت عاطفی و ارتباط مراقبتی را دارد؛ ترجیحاً مادر، مادربزرگ، خاله، عمه یا هر مراقب نزدیک و آشنایی که کودک با او احساس نزدیکی دارد.
اگر مادر در بحران روانی یا سوگ شدید است، فرد دوم مطمئن این مسئولیت را بر عهده بگیرد، اما در حضور یا تأیید مادر. کودک نباید خبر را از غریبهها یا حین گفتوگوی بزرگسالان بشنود. حتی یک جمله تصادفی ممکن است باعث آسیب روانی شدید و ماندگار شود.
چه زمانی و در چه شرایطی باید خبر گفته شود؟
زمانی که حداقل یک بزرگسال امن در کنار کودک است تا کودک بتواند آرامش نسبی، ثبات هیجانی و حضور جسمی و روانی واقعی داشته باشد.
مکانی که خبر فوت پدر در آنجا به کودک داده میشود باید آشنا، امن و آرام باشد؛ اتاق کودک، پذیرایی خانه، یا مکانی که حس پناه و ثبات در بچه ایجاد کند.
کودک حتما باید سیر، بیدار، و از نظر جسمی راحت باشد. تماس بدنی توسط افراد امن مثل نشستن در آغوش، گرفتن دست، یا نوازش حین انتقال خبر بسیار توصیه میشود.
از چه جملاتی استفاده کنیم؟
جملات باید ساده، مستقیم، صادقانه و مهربانانه باشند؛ برای مثال:
«عزیز دلم… یه چیزی هست که باید بهت بگم… یه اتفاق خیلی ناراحتکننده افتاده. بابات دیگه نمیتونه پیش ما باشه. بابات از دنیا رفته و دیگه بدنش کار نمیکنه.»
از عباراتی مانند «رفته»، «خوابیده»، «رفته پیش خدا» خودداری شود. این تعابیر باعث ترس از خواب، اضطراب جدایی، یا سردرگمی شدید در کودک میشود. اگر کودک پرسید: «مرده یعنی چی؟»
بگویید: «یعنی بدنش دیگه نفس نمیکشه، دیگه نمیتونه پیش ما برگرده.» کودک باید محیطی امن اما به طور واقعی مرگ پدر را درک کند.
چه چیزهایی را کودک نباید ببیند یا بشنود؟
اگر پدر مرگ دلخراشی داشته (تصادف، حادثه یا جنگ) به هیچوجه کودک نباید جزییات را بداند، شنیدن جملاتی در توصیف بدن با چهره پدر اگر صدمهدیده باشد، تصور درد یا زجری که پدر ممکن است پیش از مرگ طی صدمات مختلف دیده باشد بسیار برای کودک آسیبزا هستند و منجر به تصویرسازی ذهنی وحشتناک، ترس ماندگار، کابوس و اضطراب شدید در کودک میشوند.
دیدن جسد پدر یا در مرگهای دلخراش دیدن تصاویر خشونتآمیز، تصویر جسد صدمهدیده، خون، زخم و … به شدت باعث درونیسازی خطر، اضطراب مرگ و تنش مزمن در کودک خواهند شد.
حضور کودک در مراسمهای پر از فریاد، شیون یا آشوب نیز پس از فوت پدر از منظر روانی آسیبزاست، این موارد باعث احساس ناامنی شدید، ترس از مرگ خود یا مادر و شوک روانی خواهند شد.
شنیدن حرفهای انتقامجویانه یا تهدیدآمیز نیز به کودک احساس اضطراب وجودی و احساس مسئولیت کاذب برای «جبران» یا «نجات» دیگران میدهد.
پس از گفتن خبر، چگونه رفتار کنیم؟
مهمترین برخورد این است که در همان لحظه کودک را بغل کنید. کودک در آن لحظات بیش از همیشه نیاز به امنیت و احساس ثبات دارد، او را نوازش کنید و به او اطمینان دهید بعنوان مراقب کنار او هستید، در روزهای بعد نیز در برنامه روزانه کودک ثبات ایجاد کنید، ساعت خواب، غذا، بازی و حمام را طبق روال قبلی نگه دارید.
کودک در بحران سوگ، نیاز به پیشبینیپذیری و محیط پایدار دارد.
کودک را مجبور به صحبت نکنید، اما در صورت صحبت، با دقت و بیقضاوت گوش دهید و اجازه دهید احساساتش را بروز دهد. اگر در بازیاش مرگ را تکرار کرد، دخالت نکنید؛ این زبان کودک برای پردازش است.
بغل کردن مکرر، لالایی و تماس جسمی زیاد پیام ایمنی به کودک میدهد و بسیار حائز اهمیت است.
حتی درست کردن یک جعبه از یادگاریهایپدر یا وسایل و عکسهای مشترک کودک و پدرش در گذراندن دوران سوگ به او کمک خواهد کرد.
اگر پدر بیمار است
در مواردی که پدر بهدلیل بیماری سخت، کهولت، یا حضور در موقعیتهای پرخطر (مانند جنگ یا مأموریتهای امنیتی) در معرض مرگ قریبالوقوع بوده، ضروریست کودک بهتدریج و با زبانی ساده در جریان وخامت حال او قرار بگیرد.
گفتن جملاتی مانند: «بابا خیلی مریضه… بدنش خیلی خستهست… ممکنه دیگه نتونه پیش ما بمونه» باعث میشود کودک از نظر روانی آمادگی نسبی برای فقدان پیدا کند. این نوع آمادهسازی، سوگ کودک را از شوک ناگهانی به یک تجربه قابلدرکتر تبدیل میکند و به کاهش ترس، اضطراب و احساس سردرگمی او پس از مرگ کمک میکند. همچنین فرصتی فراهم میشود تا کودک در صورت امکان، با پدر وداع عاطفی کرده یا از طریق بازی و گفتوگو، بهتدریج با مفهوم پایان و جدایی آشنا شود.




پیام شما به ما