عقیلۀ بنی هاشم یکی از القاب حضرت زینب است. برای تسمیه این لقب، دو وجه را برشمردهاند:
یک. عرب به فرد ممتاز هر چیز «کریمه» میگوید. مثلا به سنگهای قیمتی زبرجد و زمرد، میگوید: احجار کریمه. همینطور به زنی که در بین خاندانش بسیار عزیز و ارجمند است، کریمه میگوید. عقیله یعنی بانوی کریمۀ خاندان بنی هاشم.
دو. عقیله یعنی بانوی خردمندی که مسائل را با صبر و دوراندیشی حل میکند.
اما شگفتی اینجاست که آن بانوی پرفضیلت نه فقط در بزرگسالی بلکه از همان خردسالی در خاندان هاشمی به این صفت شناخته میشدند. شاهد بر این ادعا، خطبۀ فدکیه است که ابن عباس، صحابی مشهور پیامبر صلیاللهعلیهوآله هنگامی که میخواهد آن را نقل کند میگوید: «عقلیۀ خانوادۀ ما زینب دختر علی بن ابیطالب، این حدیث را برای من اینطور نقل کرده است؛ حَدَّثَتْنی عَقیلَتُنا زینبَ بنتَ علیٍ علیه السلام...».
مورخان نوشتهاند روزی که حضرت فاطمه سلاماللهعلیها خطبۀ فدکیه را در اعتراض به غصب مزرعۀ فدک ایراد نمود، زینب دختربچهای پنج شش ساله بود. (ولادت ایشان در جمادی الاول سال پنجم و یا ششم بعد از هجرت بوده و شهادت مادر بزرگوارشان در یازدهم هجری.)
اینجا توجه شما را به چند نکته جلب میکنیم:
اولا: خطبۀ فدکیه در چاپهای کتابی، دست کم سه چهار صفحه را به خود اختصاص داده است. بنابراین یک سخنرانی کوتاه در حد یکی دو جمله یا پاراگراف نبوده که یک کودک پنج ساله بتواند آن را تنها با یکبار شنیدن به حافظه بسپارد و بیکم و کاست برای دیگران نقل کند.
ثانیا: این خطبه از نظر ادبی، در اوج بلاغت و فصاحت و از نظر محتوایی یکی از نمونههای عالی معارف توحیدی و معرفتی است. حفظ چنین خطبهای به مراتب دشوارتر از سخنرانیهای عادی است. اگر در نقل این خطبه، کوچکترین لغزشی وجود میداشت از چشمهای تیزبین محققان مسلمان دور نمیماند ولی در طول تاریخ، هیچ ادعایی مبنی بر وجود خطا یا لغزش در ساختار جملهبندی و محتوای نغز این خطبۀ غرّا گزارش نشده است بلکه برعکس، دهها شرح و تفسیر بر این خطبۀ نورانی نگارش شده و هنوز هم کسی نتوانسته حق مطلب را ادا کند.
ثالثا: حتی نابغهترین افراد در موقعیتهای پرتنش و اضطرب، نبوغشان تحت الشعاع قرار میگیرد و از کارایی استعدادهایشان کاسته میشود. این خطبه به فاصلۀ یک یا چند روز پس از ماجرای حمله به خانۀ دخت نبوت در مسجد النبی ایراد شده است. اصحاب سقیفه پس از رسیدن به قدرت، در اولین اقدام سیاسی خود، تصمیم به غصب مزرعۀ فدک کردند. آن بانوی بزرگ با تنی مجروح و قلبی آکنده از اندوه به خاطر غصب امامت، تصمیم میگیرد برای گرفتن حق خویش به مسجد پدرش رفته و در برابر قدرت حاکم خطبۀ اعتراضی سر دهد. دخترش نیز با تنی چند از زنان هاشمی، او را همراهی میکنند. تصور کنید برای بانویی که اوج فضیلت زن را در این میبیند که نه مردی او را ببیند و نه او مردی را، قرار گرفتن در این موقعیت حساس، چقدر میتواند دشوار باشد.! از سویی به خاطر تالمات روحی و وضعیت ناپایدار جسمی ایشان، همۀ اطرافیان از جمله این دختر خردسال، مضطرب و نگران حال تنها بازماندۀ رسول خدا هستند. اساسا قرار گرفتن در صحنۀ دادگاه برای انسانهای محق هم خالی از دلهره نیست چه رسد به اینکه شاکی در برابر هیأت حاکمهای قرار بگیرد که خود، متشاکی است و قدرت در دست قاضیای است که خود در مظان اتهام است! ممکن است بگویید در اینجا شاکی از مقام عصمت برخوردار است و به خاطر اتکاء به مقام الوهیت، دچار هیچ تشویش و اضطراب نمیشود اما اطرافیان چطور؟ مخصوصا اگر دختر باشد و خردسال؟!
تصدیق میکنید که شرایط، لاقل برای حضرت زینب عادی نیست اما او توانسته بر همۀ این شرایط فائق بیاید و خطبۀ بلند مادرش را تماما به خاطر بسپارد.
حضرت زینب معصوم نیست اما تالی تِلو (جانشین) معصوم است. منحصرترین فرد عالم خلقت است که با چنین قابلیت، هوشمندی و نبوغ، هفت معصوم را درک کرده و در مکتب چهار حجت بالغۀ الهی، درس ادب و معرفت آموخته است.
عقیله بنیهاشم اگرچه حدود ۵ سال از عمر مادرش را بیشتر درک نکرد و در سنین ۵ یا ۶ سالگی مادر را از دست داد اما در همین سنین اندک چنان تربیت شده بود که از فاطمه (سلاماللهعلیها) حدیث و روایت نقل کرده
و چند تن از تاریخنویسان و محدثین سند خطبه « فدک» را به همین بانوی بزرگوار یعنی حضرت زینب (سلاماللهعلیها) رسانده و از او نقل کردهاند. بر کسی پوشیده نیست که نقل چنین خطبهای از طرف دختری که در سن ۵ یا ۶ سالگی است و حفظ آن کلمات با آن همه بلاغت و جامعیت دلالت بر کمال رشد و فهم و علم و دانایی او میکند.
به عنوان نمونه ابوالفرج در مقاتل الطّالبیین در شرح حال « عون بن عبداللَّه بن جعفر» مینویسد: «مادر عون زینب عقیله، دختر علی بنابیطالب است.» سپس ادامه میدهد: «زینب همان زنی است که ابنعباس خطبه فدک فاطمه (سلاماللهعلیها) را از او روایت کرده است و در آغاز خطبه گوید: این خطبه را عقیله ما زینب دختر علی (علیهالسّلام) برای ما روایت کرد.»
از میان محدثان، مرحوم شیخ صدوق در کتاب «علل الشّرایع» بخشی از اوایل خطبه فدک را که در آن علل احکام ذکر شده نقل و سند آنرا اینگونه ذکر میکند: «حَدَّثَنا مُحَمّدُ بنُ مُوسَی بنِ المُتَوَکِّل، قالَ: حَدَّثنَا عَلیُّ ابن الحُسَین السَّعْدآبادی، عَنْ احْمَد بنِ ابی عَبْداللَّهِ البَرقی، عَنْ اسْماعیلَ بن مِهْران عَنْ احمَد بن مُحَمَّد ابنِ جابر، عَنْ زَیْنَب بِنْتِ عَلیّ قالَتْ: قالت فاطمة (علیهاالسّلام) فی خُطَبَتِها...»
پر واضح است که نقل چنین خطبهای از طرف دختری در سن ۵ یا ۶ سالگی و حفظ کامل آن با آن همه بلاغت و جامعیت، نشانه کمال رشد، فهم، علم و دانایی اوست و میتوان گفت که ایشان عطیّه الهی بوده و ویژگیهای خاصّی داشته است.
حضرت زینب کبری (س) شبیه ترین به حضرت خدیجه(س) بود . حضرت علی (ع) باتندی به اشعث بن قیس فرمود: این جراءت را از کجا پیدا کرده ای که زینب (س) را از من خواستگاری می کنی ؟! زینب (س) شبیه خدیجه (س)، پروریده دامان عصمت است ، شیر از دامان عصمت خورده ، تو لیاقت همتایی از او را نداری ، سوگند به خداوندی که جان علی در دست او است ، اگر بار دیگر این موضوع را تکرار کنی ، با شمشیر جوابت را می دهم ، تو کجا که با یادگار حضرت زهرا (س) همسر و همسخن شوی ؟! (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج2، ص 279)
حضرت زینب از صحابه رسول الله است که به مدت چهار یا پنج سال در دوران کودکی پیامبر را درک کردند. همچنین آن حضرت راوی حدیث است به این معنا که روایاتی از طریق ایشان به ما رسیده است. مرحوم صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه روایتی را از حضرت زهرا نقل می کند که راوی آن به حضرت زینب(س) می رسد. مهمترین روایتی که راوی آن به زینب بنت علی(ع) می رسد، خطبه فدک است. ابن عباس می گوید: خطبه فدک را روایت کرد عقیله ما...، و عقیله یعنی دانشمند و ژرف نگر. همچنین ابوالفرج اصفهانی و علامه طبرسی نیز نقل می کنند که حضرت زینب(س) راوی احادیث مادرشان بوده اند. عبادت، تقوا و عفت حضرت زینب (س) از ویژگی های دیگر آن حضرت است.



