ساعت ۲ شب و فیلم تکراری مغز!
حتماً برایتان پیش آمده؛ ساعت دو نیمهشب است، همه خوابند، اما مغز شما در حال پخش فیلمی تکراری از اتفاقات سه سال پیش است. حرفی که نباید میزدید، فرصتی که از دست رفت، یا اتفاقی که شاید ماه آینده رخ دهد. روانشناسان به این حالت آزاردهنده "نشخوار فکری" میگویند. اما قرنها پیش، نهجالبلاغه نسخهای دقیق برای این وضعیت پیچیده ارائه کرده که علم روانشناسی امروز هم آن را کاملاً تایید میکند. بیایید این راهکار را بررسی کنیم.

ذهن شما: میدان جنگ یا خانه آرامش؟
ذهن در حالت نشخوار فکری، یک میدان نبرد ساکت است. افکار مانند سربازانی سرگردان رژه میروند: نگرانی برای آیندهای نامعلوم و حسرت برای گذشتهای غیرقابلتغییر. این چرخه بیپایان، نه تنها آرامش لحظه حال را میدزدد، بلکه انرژی حیاتی شما را تحلیل برده و زمینه اضطراب و افسردگی میشود. برای درمان، باید ریشه را بشناسیم. ذهن شما یا در باتلاق «چرا آن کار را کردم؟» گیر کرده یا در هراسِ «اگر شکست بخورم چه؟» اسیر شده است.

خودزنی ممنوع: گذشته مرده است!
بیشترین ترافیک ذهنی ما مربوط به گذشته است؛ اشتباهات و فرصتهای سوخته. اما افسوس بر گذشته، نوعی خودزنی است که توانِ عمل را از «حال» میگیرد. وقتی نیمی از پردازش مغزتان صرف حسرت خوردن میشود، عملاً با نیمی از توان با زندگی روبرو میشوید. به یاد داشته باشید: غمِ گذشته، دزدِ نشاطِ آینده است. گذشته، مانند مردهای است که نباید نبش قبر شود. مرور مداوم شکستها فقط رنج آنها را تازه نگه میدارد، بدون اینکه چیزی را تغییر دهد.

نسخۀ نهجالبلاغه: رها کردن «ما فات»
شادی و غم ما اغلب تنظیمِ غلطی دارد. امیرالمؤمنین (ع) در نامه ۶۶ نهجالبلاغه میفرمایند: «انسان غالباً برای چیزی غصه میخورد که اصلاً قرار نبوده به آن برسد.» و در ادامه میفرمایند: بهترین دستاورد تو نباید فقط لذت دنیا یا خنک شدن دلت باشد. شادی واقعی زمانی است که حقی را زنده کنی و حسرت واقعی زمانی است که فرصت کار خیر را از دست بدهی. اگر چیزی از دایره امکان تو خارج شده، غصه خوردن برای آن بیمعناست.

هر رفتهای برنمیگردد
امام در نامه ۳۱ واقعیتی تلخ اما درمانگر را بیان میکنند: «و لَا کُلُّ غَائِبٍ یَئُوب»؛ چنان نیست که هرچه از دست رفت، بازگردد. زندگی بر اساس توهمِ بازگشتِ فرصتها، فقط رنج را بیشتر میکند. پذیرش اینکه برخی چیزها برای همیشه رفتهاند، ناامیدی نیست؛ بلکه واقعبینی است. این پذیرش شما را از اتاق انتظارِ ذهنی خارج میکند. به جای زانوی غم بغل گرفتن برای آنچه رفته، برخیزید و باور کنید که تلاشِ امروزِ شماست که آینده را میسازد.

پیشبینی فاجعه یا توهم ذهن؟
بخش دیگر نشخوار فکری، ساختن سناریوهای ترسناک برای آینده است: «اگر اخراج شوم چه؟». این «اگر» ها ذهن را فرسوده میکنند. بدانید اگر رزق یا مقدراتی تعیین شده باشد، میآید؛ چه غصه بخورید و چه نخورید. اما با غصه خوردن، فقط آرامش امروزتان را میبازید بدون اینکه تلخی فردا را کم کنید. بارِ سنگین سالی که هنوز نیامده را نباید بر دوشِ یک روز (امروز) گذاشت. امروز خودش بارهای خودش را دارد، وزنههای خیالی به آن اضافه نکنید.

ابرها منتظر نمیمانند: شکار لحظهها
راهکار چیست؟ امیرالمؤمنین علیهالسلام فرصتها را به ابر تشبیه کردهاند؛ ابرها برای تنظیم دوربین شما منتظر نمیمانند، عبور میکنند. ایشان نمیفرمایند به آینده فکر نکن، میفرمایند: «فرصت را غنیمت شمار، پیش از آنکه مایه اندوه شود.» فرق است بین «برنامهریزی» که عمل است و «نگرانی» که فلجکننده است. دوای دردِ فکر و خیال، «عمل» است.

سه قدم تا رهایی از زندان ذهن
خلاصه نسخه شفابخش نهجالبلاغه برای رهایی از نشخوار فکری این سه اصل است:
۱. گذشته تمام شده؛ نبش قبرش نکنید و بپذیرید که برخی چیزها برنمیگردند.
۲. آینده نیامده؛ با نگرانی برای سناریوهای خیالی، امروزتان را خراب نکنید.
۳. «اکنون» تنها دارایی نقد شماست؛ مثل شکارچی که منتظر شکار است، مترصد فرصتها باشید.
هر بار که ذهنتان درگیر شد، به خود بگویید: گذشته رفت، آینده غیب است، برخیز و «الان» را دریاب.





پیام شما به ما