پس از پایان جنگ دوازدهروزه، شاید خسارتها همه مردم را در برنگرفته باشد، اما زندگی بسیاری از خانوادهها تحت فشار مالی قرار گرفت. غیر فعال شدن کسبوکارها و توقف نسبی جریان درامدزایی در برخی شهرها، باعث شد برای بسیاری، بازگشت به روال عادی تبدیل به یک چالش شود.
اما بازسازی در دوران پساجنگ صرفاً محدود به ترمیم ساختمانها و زیرساختها نیست؛ بلکه بازگرداندن جریان اقتصادی، حفظ کرامت معیشت مردم و حمایت از کسانی است که بیسروصدا در تلاشاند دوباره سرپا شوند نیز سوی دیگر ماجراست: از دستفروشها و مغازهدارهای کوچک گرفته تا فروشگاههای آنلاین خانگی و تولیدکنندههای محلی.
در چنین شرایطی، همدلی اقتصادی نه یک حرکت نمادین، بلکه ضرورتی برای پایداری اجتماعی است. چرا؟ چون اگر بخشی از جامعه نتواند خود را بازیابی کند، آسیب آن به کل بدنه اجتماعی خواهد رسید، چه در قالب بیکاری، چه فقر پنهان، چه نابرابریهای دلسردکننده. همدلی، بیش از آنکه ناشی از لطف و ترحم باشد، آگاهی از این واقعیت است که گذر از بحران، بدون همراهی جمعی ممکن نیست.
در چنین وضعیتی، همدلی اقتصادی خودش را در شکلهای ساده و روزمره نشان میدهد؛ تصمیمهایی که شاید در لحظه کوچک بهنظر برسد، اما در عمل، باری از دوش یک فرد و حتی خانواده برمیدارد.
خرید از دستفروشها، حتی در حد کالاهای کوچک مثل خرید چسب زخم، یک بسته دستمالکاغذی یا چند خودکار، کمک مؤثری به معیشت کسانی است که بدون حمایت رسمی، تنها با تلاش روزانه در پی ثبات اقتصادیاند. این خریدها اگرچه ناچیزاند، اما در مقیاس جمعی، مسیر معیشت یک قشر را زنده نگه میدارند.
تخفیف دادن حتی بدون اینکه از تو خواسته باشند شکلی از همدلی است؛ یک تخفیف کوچک، فشار روحی بزرگی را از روی دوش فرد برمیدارد.
تخفیف دادن یا راه آمدن با مشتری، حتی بهصورت داوطلبانه و بدون درخواست مستقیم، شکلی ملموس از همدلی در فضای اقتصادی است. در شرایطی که فشار مالی بر بسیاری از خانوادهها سنگین شده، همین رفتارهای کوچک میتواند اثر بزرگی داشته باشد. این انعطاف در قیمتگذاری، حتی باعث تداوم جریان خرید و فروش میشود.
در دوران درگیری، بسیاری از کسبوکارهای آنلاین خانگی به دلیل اختلال در ارسال، کاهش تقاضا یا وقفه در تولید، برای مدتی از جریان اقتصادی خارج شدند. حمایت دوباره از این مشاغل، از طریق ثبت سفارش، معرفی به دیگران یا حتی بازنشر یک پست تبلیغاتی، کمکی مؤثر در بازگرداندن اعتماد مشتری و رونق گرفتن تدریجی درآمد آنهاست.
باز کردن بخشی از مغازه برای فروش محصولات دستفروشها یا تولیدکنندگان خرد و خانگی یا صرفا واسطه شدن برای فروش محصولاتشان نیز شکل دیگری از همدلی است.
خرید کردن از فروشگاههای مختلف و نه دائما از یک فروشگاه مشخص، خصوصا مغازههای محلی و بومی نوعی حمایت غیر مستقیم است.
و حتی در تصمیمهای بزرگتر، مثل اجارهدادن خانه، میشود همدلی کرد. تعیین مبلغ منصفانه یا کم کردن ودیعه برای مستأجری که تازه در حال بازیابی وضعیت مالیست، نوعی از همراهی ملموس است. گاهی فقط تعویق یک هفتهای در پرداخت اجاره، یا چشمپوشی از مبلغی جزئی، همان فرصت تنفسی است که یک خانواده برای عبور از تنگنای موقت نیاز دارد.
در نهایت آنچه ستونهای اصلی جامعه را سرپا نگه میدارد، مشارکتهای مردمی در ابعاد کوچک اما مداوم است؛ رفتارهایی که نه پرهزینهاند و نه پرهیاهو، اما از دل همدلی و درک متقابل شکل میگیرند. این همدلی روزمره، اگر گسترده و پایدار باشد، میتواند جامعه را پس از بحران، سر پا کند.




پیام شما به ما