وقتی واژه‌ها در ذهن هجوم می‌آورند اما راهی به بیرون ندارند، نوشتن می‌تواند نقطه‌ای برای تنفس باشد. نه برای زیبا نوشتن، بلکه برای رها شدن از فشاری که هیچ‌کس جز خودت آن را نمی‌بیند.

فاطمه ناجی
دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۴
چطور نوشتن در لحظات پرتنش آرامش می‌آورد؟
همه ما آن لحظه را می‌شناسیم. جایی در میانه یک گفت‌وگوی سخت، یا دقیقاً قبل از یک تصمیم مهم، یا شاید نیمه‌شبی که افکار بی‌پایان نمی‌گذارند چشم‌ روی‌هم بگذاریم. دست‌مان می‌لرزد، دل‌مان فشرده است و هیچ‌کس آن اطراف نیست که حرف‌ها را برایش بگوییم. در آن لحظه، چیزی به ظاهر بی‌اهمیت اما عمیقاً اثرگذار می‌تواند وارد صحنه شود: نوشتن.
نه برای چاپ، نه برای نمره، نه برای دیگران. فقط برای این‌که دوباره بتوانی نفس بکشی.
 

نوشتن بی‌دغدغه؛ بگذار ذهن خودش را تخلیه کند

قرار نیست از نوشتن آزاد جمله‌های زیبا بیرون بیاید. تنها قرار است جایی برای خروج بی‌فیلتر ذهن باز شود. وقتی می‌نویسی که از چه چیزی می‌ترسی یا چه چیزی دل‌ات را شکسته، ذهن دیگر لازم نیست آن‌ها را پشت پرده‌های بی‌کلام پنهان کند. آن‌چه در دل‌ت سنگینی می‌کرد، حالا روی کاغذ است و همین، به‌قدر یک نفسِ تازه آرامت می‌کند. مطالعات روان‌شناس شناخته‌شده، جیمز پن‌بیکر، نشان داده‌اند که نوشتن روزانه بدون سانسور می‌تواند میزان استرس، اضطراب و حتی دردهای جسمی را کاهش دهد. او این کار را نوعی «واکسیناسیون هیجانی» می‌داند.

فرض کن چند روزی جنگ همه‌چیز را بلاتکلیف کرده. نه می‌دانی فردا کجا باید باشی، نه خبر روشنی از آینده داری. در همین بین، پیامی می‌رسد: کارفرما تعدادی از نیروها را تعدیل کرده بی‌مقدمه. بی‌توضیح. اینجا بهترین فرصت برای نوشتن آزاد است.
 

برچسب‌زدن به احساسات

اغلب وقتی می‌گوییم «حال خوبی ندارم»، منظورمان دقیق نیست. مبهم‌بودن احساسات، ذهن را در حالت هشدار دائمی نگه می‌دارد. اما وقتی اسم درست‌شان را پیدا می‌کنی مثلاً شرم، تنهایی، بی‌ارزشی قدرت‌شان کمتر می‌شود. یافته‌های پژوهشی دانشگاه ییل در سال ۲۰۲۲ نشان داد که صرفِ نام‌گذاری احساسات، فعالیت آمیگدالا را کاهش می‌دهد. یعنی همان بخشی از مغز که در مواقع ترس و تهدید، سیستم عصبی را به‌هم می‌ریزد.
مثلاً بنویس: «احساس بی‌ارزشی می‌کنم، چون امروز نادیده گرفته شدم». این جمله ساده، ذهن را از حالت مبهم و سنگین به سوی وضوح هدایت می‌کند.

تحلیل افکار؛ الگوها را روی کاغذ ببین

نوشتن فقط برای خالی‌کردن نیست؛ برای دیدن هم هست. بعد از آن‌که ذهن‌ت را روی کاغذ ریختی، یک‌بار با دقت بخوان. چه واژه‌هایی زیاد تکرار شده‌اند؟ «همیشه شکست می‌خورم؟» یا «هیچ‌کس دوستم ندارد؟» این‌ها افکاری‌اند که در روان‌درمانی شناختی-رفتاری به آن‌ها «باورهای ناکارآمد» می‌گویند.
مرور دوباره نوشته‌ها به تو امکان می‌دهد تا افکارت را از بیرون ببینی؛ نه درون هزارتوی ذهن. آن‌وقت شاید بنویسی: «نه، همیشه شکست نمی‌خورم. قبلاً هم تجربه موفق داشته‌ام. این فقط یک اشتباه بود، نه پایان دنیا.»

بازنویسی روایت ذهنی؛ زاویه دید را تغییر بده

ذهن انسان مستعد بزرگ‌نمایی ترس‌ها و تحریف واقعیت است. اما همانطور که می‌توان از یک صحنه دو عکس متفاوت گرفت، می‌توان ماجراهای ذهنی را نیز از نو دید.
در درمان ACT و مدل‌های مدرن روان‌شناسی، بازنویسی افکار، یکی از مؤثرترین روش‌های کاهش تنش شناخته شده است. مثلاً اگر نوشتی: «در جلسه امروز خراب کردم، همه از من متنفرند»، سعی کن بازنویسی کنی: «در جلسه امروز به‌خوبی عمل نکردم، اما این فقط یک تجربه بود، نه معیار ارزش من.» نوشتن به این شیوه نه فرار از واقعیت است، نه مثبت‌اندیشی افراطی، بلکه تمرینی برای متعادل‌سازی نگاه‌ به خود و دنیا.

یادآوری توانمندی‌ها؛ حافظه‌ات را علیه اضطراب بسیج کن

وقتی اضطراب به اوج می‌رسد، ذهن طوری رفتار می‌کند که انگار هیچ‌وقت قوی نبوده‌ای. اما واقعیت این است که در گذشته بارها از پس شرایط سخت برآمده‌ای. ثبت آن‌ها به تو این توانایی را یادآوری می‌کند. بر اساس نظریه بندورا درباره خودکارآمدی، افرادی که تجربیات موفقیت گذشته خود را به‌یاد می‌آورند، بهتر می‌توانند با چالش‌های کنونی مواجه شوند. مثلاً بنویس: «در ترم قبل، با وجود شرایط سخت خانوادگی، پروژه‌ام را تمام کردم. یا آن‌بار که تنهایی به پزشک رفتم و از پس ترسم برآمدم.»
چنین یادداشت‌هایی، بذر اعتماد به نفس را در دل بحران می‌کارند.

تدوین قدم‌های عملی؛ تبدیل ترس به نقشه راه

اضطراب اغلب از ابهام می‌آید. ذهن نمی‌داند باید چه کند، پس بدترین سناریوها را خلق می‌کند. اما وقتی افکار پراکنده تبدیل به قدم‌های مشخص می‌شوند، ذهن آرام می‌گیرد.
روان‌شناسان به این احساس «در کنترل بودن» می‌گویند و پژوهش‌ها نشان می‌دهند که این حس، نقش مهمی در کاهش استرس دارد.
برای مثال، به‌جای نوشتن: «فردا جلسه دارم، می‌ترسم خراب کنم»، بنویس:
 • امشب اسلایدها را مرور می‌کنم
 • فردا ۳۰ دقیقه زودتر راه می‌افتم
 • قبل از جلسه، سه نفس عمیق می‌کشم
هرچه قدم‌ها ساده‌تر و واضح‌تر باشند، ذهن کمتر سراغ ترس می‌رود.

سخن پایانی

در روزهایی که اضطراب، بی‌صدا ولی سنگین، ذهن را در حصار گرفته و واژه‌ها گره خورده در گلو می‌مانند، نوشتن فرصتی‌ست برای بازگشت به خود. نه برای ادبیات، نه برای دیگران؛ فقط برای شنیدن صدای خود، بی‌فیلتر، بی‌قضاوت. کاغذ، آینه‌ای‌ست که نه تحریف می‌کند، نه سرزنش. تنها بازتاب می‌دهد آنچه را که درونت نیاز دارد دیده شود.

برچسب‌ها

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها