همه ما آن لحظه را میشناسیم. جایی در میانه یک گفتوگوی سخت، یا دقیقاً قبل از یک تصمیم مهم، یا شاید نیمهشبی که افکار بیپایان نمیگذارند چشم رویهم بگذاریم. دستمان میلرزد، دلمان فشرده است و هیچکس آن اطراف نیست که حرفها را برایش بگوییم. در آن لحظه، چیزی به ظاهر بیاهمیت اما عمیقاً اثرگذار میتواند وارد صحنه شود: نوشتن. نه برای چاپ، نه برای نمره، نه برای دیگران. فقط برای اینکه دوباره بتوانی نفس بکشی.




پیام شما به ما