در روزهایی که سایه بحرانهایی مثل جنگ روی زندگی میافتد، اولین چیزی که خیلیها تجربه میکنند، تفاوت واکنش میان زن و مرد است. یکی فوری نگران میشود، چمدان میبندد، به فکر امنترین نقطه است. دیگری ترجیح میدهد صبر کند، شرایط را تحلیل کند و فعلا حرکتی نکند. این تفاوتها معمولا بین زن و مرد بیشتر به چشم میآید.
اما چرا چنین است؟ و مهمتر از آن، چطور میشود اجازه نداد این تفاوت تبدیل به اختلاف شود؟
واکنش زن و مرد به بحران از کجا میآید؟
تحقیقات روانشناسی شناختی و تکاملی نشان میدهد که واکنش انسان به خطر و بحران، تابع ترکیبی از زیستشناسی، یادگیری اجتماعی و تجربیات شخصی است. در این میان، برخی تفاوتها بین زن و مرد به شکل الگوهای تکرارشونده ظاهر میشوند:
مغز و هیجان
مطالعات نشان دادهاند که بخشهایی از مغز مثل آمیگدالا (مرکز پردازش هیجان) در زنان معمولا سریعتر و قویتر به تهدید واکنش نشان میدهد. در مقابل، مردان اغلب از مسیرهای تحلیلیتری استفاده میکنند که شامل ارزیابی منطقی موقعیت است. به زبان سادهتر یکی زودتر احساس خطر میکند، دیگری دیرتر اما با تحلیل بیشتر.
روانشناسی تکاملی
در طول هزاران سال، نقش زن و مرد در مواجهه با خطر شکل گرفته است. زنها بهعنوان مراقبان اصلی فرزندان، حساستر به تهدیدهای محیطی شدهاند. مردها، بهعنوان محافظ یا شکارچی، بیشتر به تأخیر در واکنش و بررسی خطرات وابسته بودهاند. این تفاوتها هنوز هم در واکنشهای رفتاری مدرن دیده میشوند، حتی اگر شکل بحران دیگر غار و شیر نباشد، بلکه آژیر جنگ باشد.
تربیت اجتماعی و فرهنگی
از کودکی، به دخترها بیشتر اجازه داده میشود احساساتشان را ابراز کنند. گریه کنند، نگران شوند، کمک بخواهند. پسرها بیشتر تشویق میشوند که “خونسرد” باشند، “مرد باشند”، و احساساتشان را بروز ندهند. این تفاوتها در بزرگسالی، در لحظات بحرانی، خودش را به شکل دو مدل رفتاری کاملا متفاوت نشان میدهد.
وقتی تفاوتها به تعارض تبدیل میشود
در یک بحران واقعی، مثلا وقتی صدای انفجارها شنیده میشود یا خطر نزدیکی جنگ حس میشود، این تفاوت واکنش میتواند برای زوجها مسئلهساز شود. یکی از آنها (معمولا زن) از دیگری انتظار واکنش سریع و قاطع دارد.
اما طرف مقابل (معمولا مرد) فکر میکند طرفش “احساساتی” شده و بیجهت در حال بزرگکردن مسئله است. همین دو برداشت غلط، جرقه اختلاف را میزنند.
وقتی همدلی وجود نداشته باشد، زن فکر میکند “او نمیفهمد چقدر خطر نزدیک است” و مرد فکر میکند “او دارد بیدلیل شلوغ میکند”. اینجاست که تفاوت طبیعی، به اختلاف واقعی تبدیل میشود.
چه میتوان کرد؟ راهحلهایی برای همدل ماندن در بحران
تفاوت واکنش در ذات زن و مرد چیز بدی نیست؛ مسئله، چگونگی مدیریت آن است. چند راهکار روانشناسانه برای جلوگیری از شکاف و حفظ همکاری در شرایط بحرانی:
۱. درک متقابل
لازم نیست زن واکنش مرد را بیاحساس بداند، یا مرد واکنش زن را اغراقآمیز. فهم اینکه مغز و روان هر دو متفاوت واکنش نشان میدهد، قدم اول کاهش تنش است. مرد بداند زن دارد از احساس خطر محافظت میکند. زن بداند مرد دارد سعی میکند راه درستی انتخاب کند، نه اینکه بیتفاوت باشد.
۲. تقسیم نقش و مکمل بودن
در بحران، زنها معمولا سریعتر به فکر “اقدام” میافتند: بستن چمدان، ایمن کردن خانه، پیگیری خبرها. مردها بیشتر به سراغ راهحل و بررسی جوانب مختلف میروند. اگر این دو نقش به جای اینکه مقابل هم باشند، در کنار هم قرار بگیرند، نتیجهاش یک تصمیمگیری کاملتر است.
۳. حرف زدن قبل از بحران
یکی از چیزهایی که در روانشناسی بحران تأکید میشود، آمادگی ذهنی قبل از حادثه است. زوجها میتوانند پیشاپیش درباره واکنشهایشان حرف بزنند. مثلا بپرسند:
“تو اگه جنگ شروع بشه، اولین فکرت چیه؟ ترجیح میدی بمونیم یا بریم؟ ”
این گفتوگوها باعث میشود در لحظه واقعی بحران، هر دو نفر آمادگی ذهنی برای مواجهه با تفاوتها داشته باشند.
۴. خودتنظیمی هیجانی
چه برای کسی که سریع میترسد، چه کسی که ترجیح میدهد خونسرد بماند، توانایی تنظیم احساسات و شناخت هیجانات خود، ابزار کلیدیست. تمرینهایی مثل تنفس عمیق، توقف موقت، و گفتوگوی درونی مثبت، میتواند جلوی تصمیمهای عجولانه یا تعارضهای ناگهانی را بگیرد.
درست و غلطی وجود ندارد
واکنش زن و مرد به بحران، الزاماً به این معنی نیست که یکی درست میبیند و دیگری غلط. این دو زاویه نگاه، اگر با آگاهی و گفتوگو همراه باشند، میتوانند مکمل هم باشند. در روزهایی که بحرانهای بیرونی زیاد شدهاند، آنچه خانوادهها را حفظ میکند، فقط دیوارهای خانه نیست؛ بلکه فهم و همدلی بین آدمهاییست که درون آن خانه زندگی میکنند.
پیام شما به ما