تنگه هرمز، بهعنوان باریکترین گلوگاه دریایی میان خلیج فارس و دریای عمان، نقش بیبدیلی در تأمین انرژی جهانی دارد. روزانه نزدیک به ۲۱ میلیون بشکه نفت خام و محصولات پتروشیمیایی از این گذرگاه عبور میکند که معادل بیش از یکپنجم تولید نفت دنیا و حدود یکسوم تجارت دریایی حامل انرژی است. اهمیت استراتژیک این تنگه، وابستگی شدید بسیاری از اقتصادهای بزرگ به منابع نفتی خلیج فارس را برجسته میسازد.
تهدید به بستن تنگه هرمز، به معنای محرومسازی ناگهانی بازارهای جهانی از بخش عمدهای از نفت خام است. در صورت بسته شدن این مسیر، قیمت نفت به سرعت و با شتاب بیسابقهای افزایش مییابد، بنزین و دیزل گران میشود، هزینه حملونقل کالاها و مواد اولیه بالا میرود و اقتصاد کشورهای واردکننده با شوک عرضه و تورم افسارگسیخته مواجه خواهد شد. این بسته شدن، بحران اقتصادی در سطح جهانی را به همراه دارد، کسری عظیم بودجه دولتی، ناآرامیهای اجتماعی و افزایش تنشهای ژئوپلیتیک را تشدید میکند.
با در نظر گرفتن توانمندیهای موشکی و پهپادی ایران برای کنترل این گذرگاه، هرگونه اقدام خصمانه علیه منافع ایران میتواند به عنوان سیگنالی برای بستن مسیر تلقی شده و موجب اختلال عمده در بازار انرژی و تحولات امنیتی منطقهای و جهانی شود.
در ادامه نگاهی گذرا به تاریخچه مهمترین بحرانهای نفتی مرتبط با تنگه هرمز خواهید داشت تا ابعاد استراتژیک و حیاتی این گذرگاه را در تأمین انرژی جهان درک کنید.
این مروری مختصر، نشان میدهد چگونه هر تنش و بحرانی در این تنگه میتواند بازارهای جهانی را دگرگون سازد.
۱. جنگ تانکرها (۱۹۸۴–۱۹۸۸)
در جریان جنگ ایران و عراق، هر دو طرف در تلاش بودند یکدیگر را از طریق هدف قرار دادن نفتکشهای رقیب تضعیف کنند؛ پیکار دریایی موسوم به «جنگ تانکرها» شدت گرفت و بیش از ۴۱۱ کشتی حملونقل تجاری از جمله ۲۳۹ نفتکش هدف حمله قرار گرفتند. تسلیحات بهکاررفته شامل موشکهای ضدکشتی، مینهای دریایی و سلاحهای سبک بود که باعث فروپاشی برخی شناورها و ناکارآمد شدن بخش قابل توجهی از ناوگان حمل نفت شد.
این درگیری دریایی نهتنها به خسارات مالی فراوان برای شرکتهای بیمه و صاحبان نفتکشها منجر شد، بلکه بیم و نگرانی از گسترش جنگ به تنگه هرمز، قیمت جهانی نفت را بهطور قابل توجهی افزایش داد. واکنش بینالمللی عمدتاً از طریق عملیات اسکورت نفتکشهای کویتی توسط نیروی دریایی آمریکا (عملیات Earnest Will) صورت گرفت تا امنیت خطوط کشتیرانی حفظ شود.
اگرچه در نهایت با مداخله نظامی آمریکا و اسکورت نفتکشها (عملیات Earnest Will) صلح شکنندهای برقرار شد، اما پیام اصلی روشن بود: عبور نفت از هرمز بیخطر نخواهد ماند.
۲. تجاوز عراق و جنگ خلیج فارس (۱۹۹۰–۱۹۹۱)
پس از اشغال کویت توسط عراق در اوت ۱۹۹۰، جنگ خلیج فارس در ژانویه ۱۹۹۱ آغاز شد. یکی از استراتژیهای عراق، تخلیه عمدی نفت به آبهای خلیج فارس و ایجاد موانع نفتی عظیم بود که گستردهترین آلودگی نفتی تاریخ را رقم زد. تخمینها از رهاسازی حدود ۴ میلیون بشکه نفت در آب حکایت دارند که علاوه بر پیامدهای محیطزیستی، مانع حرکت کشتیها و افزایش قابل توجه هزینههای پاکسازی و بیمه شد.
این اتفاق صحنهای از بیرحمی و قدرتنمایی بود. ایران به دقت این الگو را زیر نظر گرفت: آلودگی گسترده، توقف کشتیرانی و ضربه به اقتصاد غرب، همگی نشان دادند بستن یا مختل کردن تنگه، به معنای وارد کردن ضربهای مستقیم به منافع جهانی است.
۳. تنشهای ۲۰۱۱–۲۰۱۲: تحریمها و تهدید به بستن تنگه
در پی تشدید تحریمهای بینالمللی علیه برنامه هستهای ایران، مقامات ایرانی در دسامبر ۲۰۱۱ تهدید کردند که در صورت محدود شدن صادرات نفت ایران، عبور و مرور نفتکشها از تنگه هرمز را متوقف خواهند کرد. این موضعگیری با عکسالعمل فوری آمریکا همراه شد و حضور ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده در منطقه افزایش یافت.
در واکنش، رزمایش نظامی «ولایت ۹۰» در آبهای بینالمللی اطراف تنگه هرمز برگزار شد تا توانایی مسدودسازی مسیر به نمایش گذاشته شود. با این حال، دو طرف از اقدام عملی اجتناب کردند و در نهایت از طریق دیپلماسی و دو دور مذاکرات ژنو، تنش کاسته و گذرگاه حفظ شد. این بحران نشان داد پیامد روانی تهدید بستن تنگه، بهویژه در بازارهای نفت، گاه سنگینتر از اقدام واقعی است.
۴. حملات به نفتکشها و تشکیل ائتلاف امنیت دریایی (۲۰۱۹)
در میانه سال ۲۰۱۹، چند نفتکش در آبهای خلیج فارس و تنگه هرمز هدف حملات مینگذاری یا پهپادی قرار گرفتند و برخی از آنها مورد دستبرد یا بازرسی قرار گرفتند. این حملات بیم از کاهش عرضه نفت و افزایش هزینههای بیمه را به دنبال داشت و یکی از دلایل اصلی تشکیل «سازمان بینالمللی امنیت دریایی» (IMSC) به رهبری آمریکا و با مشارکت کشورهای اروپایی و آسیایی شد.
ائتلاف IMSC رسماً در سپتامبر ۲۰۱۹ آغاز به کار کرد و مأموریت آن، نظارت بر عبور و مرور کشتیها و مقابله با تهدیدات در آبهای حساس، از جمله تنگه هرمز بود. این اقدام بینالمللی اگرچه به کاهش نسبی حملات انجامید، اما هزینههای عملیاتی و لجستیکی را برای کشورهای ذینفع افزایش داد.
ایران نشان داد همچنان قادر است با عملیات دقیق مینگذاری یا پهپادی، امنیت خطوط کشتیرانی را به خطر اندازد. تشکیل ائتلاف بینالمللی امنیت دریایی (IMSC) تنها اثری تعلیقی بود؛ مگر بتوانند در مقابل گزارههای ایران مقاومت کنند.
مسیرهای جایگزین: چالش و اقدام
شورای امنیت و برخی کشورها تلاش کردهاند از طریق احداث خطوط لوله جایگزین مانند Petroline و توسعه پایانه فجیره، قدرت ایران بر تنگه را کاهش دهند. اما این مسیرها دارای محدودیتهای فیزیکی و سرمقالههای سیاسیاند. در شرایط جنگی، هر انشعاب جایگزین نیز میتواند هدف قرار گیرد و به سرعت از دسترس خارج شود. ایران، علاوه بر کنترل مستقیم بر تنگه، عملاً ابزارهای پهپادی و موشکی برای هدفگیری هر منبع انرژی جایگزین را نیز در دست دارد.
این گذرگاه همواره نقطهای حساس در منطقۀ خلیج فارس بوده و هرگونه تنش، نهتنها بر عرضه و تقاضای نفت جهانی اثرگذار است، بلکه هزینههای اقتصادی و زیستمحیطی سنگینی بر جای میگذارد. تجربهها گواهی میدهند که ترکیبی از راهبردهای نظامی و دیپلماتیک، همراه با توسعه زیرساختهای پشتیبان، کلید حفظ ثبات این گذرگاه حیاتی خواهد بود. پرداختن مستمر به تجهیز ناوگان پاسداری، تقویت پیمانهای امنیتی چندجانبه، و بهرهبرداری از مسیرهای جایگزین، از مهمترین توصیههایی است که میتواند ریسکهای ناشی از بحرانهای احتمالی آینده را تا حد قابل توجهی کاهش دهد.




پیام شما به ما