قهر یکی از آشناترین و در عین حال آسیبزنندهترین واکنشهای ما در روابط انسانی است؛ چه با شریک عاطفی، چه دوست، چه همکار، چه حتی یکی از اعضای خانواده.
چرا قهر میکنیم؟
برخلاف تصور عام، قهر همیشه از دل خشم یا لجبازی نمیآید. روانشناسان میگویند قهر نوعی مکانیسم دفاعی است؛ تلاشی خام و غریزی برای رسیدن به هدف، کنترل شرایط یا محافظت از خود.
وقتی دو نفر هدفها یا منافع متفاوتی دارند و نمیتوانند با گفتوگو به نقطه مشترک برسند، یکی از سادهترین ابزارها قهر است: «اگر نمیشنوی، پس من هم نمیگویم.» این رفتار ممکن است ناشی از تجربههای کودکی باشد، جایی که قهر کردن تنها ابزار برای شنیدهشدن یا جلب توجه بوده است. قهر، گاهی شبیه یک پیام است که ترجمهاش میشود: «حالم خوب نیست، ولی بلد نیستم بگویم چرا.»
قهر؛ سدی که راه ارتباط را میبندد
قهر فقط یک رفتار نیست، یک مدل ارتباطی است. مدلی که در آن فرد به جای حرف زدن، عقب میکشد، سکوت میکند و گاهی رابطه را موقتاً قطع میکند. در بسیاری از موارد، هدف قهر این است که «طرف مقابل بالاخره بفهمد» یا «رفتارش را عوض کند»؛ اما مسئله اینجاست که اغلب، نهتنها طرف مقابل نمیفهمد، بلکه دلسردتر، خستهتر یا دفاعیتر میشود. به زبان روانشناسی، قهر میتواند نوعی تلاش برای تسلط باشد؛ شکلی از کنترل رابطه. اما در عمل، چیزی که ایجاد میکند شکاف است؛ فاصلهای که هر بار عمیقتر میشود.
چهرههای قهرکننده
آدمهایی که زیاد قهر میکنند، معمولاً الگوهای رفتاری تکراری دارند:
• آنها اغلب خود را قربانی درک نشده «misunderstood » میدانند.
• نمیتوانند احساساتشان را واضح بیان کنند.
• بهسختی نظر دیگران را میپذیرند.
• و اغلب، از درون احساس بیقدرتی یا ناامنی دارند.
در برخی موارد، رفتارهای مکرر قهر میتواند نشانههایی از اختلالات شخصیت، کمبود عزت نفس یا تجربههای تروما در کودکی باشد. وقتی کودک یاد میگیرد که برای زنده ماندن باید سکوت کند یا احساساتش نادیده گرفته میشود، سالها بعد این تجربهها در قالب «قهر» بازتولید میشود.
آسیبهای روحی فردی که قهر میکند
قهر مثل چکشیست که هر بار یک تَرک ریز بر دیوار رابطه میزند. اعتماد فرومیریزد. صمیمیت کمرنگ میشود. احترام از بین میرود و رابطه، به مرور وارد چرخهای ناکام و فرساینده میشود؛ قهر، آشتی، دوباره قهر.
تأثیرات روانی قهر هم کم نیست: استرس مزمن، اضطراب، احساس نادیدهگرفتهشدن، خشم فروخورده و گاهی حتی افسردگی. در زندگیهای مشترک، قهرهای طولانی میتواند نشانهای از فرسودگی عاطفی باشد. و از همه مهمتر؟ قهر، گفتوگو را میکشد. وقتی دو نفر دیگر حرف نمیزنند، رابطه مُرده است، حتی اگر هنوز کنار هم زندگی کنند.
احساس انزوا و تنهایی عمیق
قهر، بهنوعی یک دیوار میان فرد و دیگران میکشد. اما در پشت این دیوار، گاه فرد حس میکند که کسی او را نمیفهمد و تنهاست. این تنهایی احساسی، فراتر از دوری فیزیکی است؛ حس جداافتادگی از جهان و حتی خودِ درون که میتواند به افسردگی و ناامیدی منجر شود.
افزایش اضطراب و استرس
وقتی فرد قهر میکند، معمولاً در ذهنش یک جنگ داخلی جریان دارد؛ بین نیاز به دیده شدن و شنیده شدن و ترس از رد شدن یا بیتوجهی. این کشمکش ذهنی، بار سنگینی از اضطراب و فشار روانی ایجاد میکند که در طولانیمدت میتواند باعث اختلالات خواب، مشکلات گوارشی و حتی بیماریهای جسمی شود.
کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس
قهر مکرر گاهی نشاندهنده شکاف در باورهای فردی است. فردی که مرتب قهر میکند، ممکن است بهطور ناخودآگاه با خودش در جدال باشد؛ احساس کند که نمیتواند به درستی ارتباط برقرار کند یا بر دیگران تأثیر بگذارد. این احساس ناکامی تدریجی، عزت نفس را کاهش میدهد و فرد را در چرخهای از خودکمبینی و بدبینی نسبت به خودش گرفتار میکند.
احساس خشم و کینه انباشتهشده
قهر معمولاً روشی برای ابراز خشم است، اما اگر این خشم بیان نشده یا بهطور سازنده مدیریت نشود، در درون فرد جمع میشود. این کینههای انباشتهشده، بار سنگینی بر روان فرد وارد میکنند و میتوانند منجر به پرخاشگری یا حتی افسردگی عمیق شوند.
حس ناکامی در کنترل احساسات
یکی از پیامدهای روحی قهر، احساس ناتوانی در مدیریت هیجانات است. فرد ممکن است خود را کنترلناپذیر ببیند، که این خود منجر به افزایش استرس و احساس ناتوانی بیشتر میشود. این چرخه میتواند فرد را در تلهای بیندازد که ترک عادت قهر را بسیار دشوار میکند
چطور با آدم قهرکننده کنار بیاییم؟
اگر در رابطهای هستید که طرف مقابل زیاد قهر میکند، اول از همه بدانید که تقصیر شما نیست. اما واکنش شما میتواند تعیینکننده باشد.
. آرام بمانید؛ مقابله به مثل نکنید. قهر با قهر فقط دیوار را بلندتر میکند.
. گوش بدهید؛ گاهی پشت یک قهر، یک درد قدیمی خوابیده است.
. از “من” حرف بزنید، نه “تو” – مثلا: «من احساس تنهایی میکنم»، نه «تو همیشه منو تنها میذاری.»
. مرز بگذارید؛ اگر قهر تبدیل به ابزار تهدید شد، صراحتاً بگویید: «این مدل برخورد برای من قابل تحمل نیست.»
. فاصله بگیرید (در زمان درست)؛ گاهی وقت دادن بهترین پاسخ است؛ اما نه از سر سکوت و ترس، بلکه برای آرامکردن فضا.
یادتان باشد، شما مسئول احساسات کسی نیستید، اما میتوانید به شکل بالغانهای به آن پاسخ بدهید.
اگر خودتان قهرکنندهاید…
شاید سخت باشد اعتراف کنیم که ما خودمان هم گاهی از آن قهرکنندههای مزمن هستیم. بهترین فرصت است تا درباره آن فکر کنیم:
. چرا قهر میکنید؟ دنبال چی هستید؟ شنیدهشدن؟ قدرت؟ آرامش؟
. آیا راههای دیگری برای بیان نیازتان بلد هستید؟
. آیا میدانید چطور احساسات را بدون پرخاش یا انزوا ابراز کنید؟
. وقتی قهر میکنید، واقعاً چه چیزی در درونتان اتفاق میافتد؟
مهارتهایی مثل خودآگاهی، همدلی، بیان احساس، مدیریت خشم و حتی تمرین تنفس عمیق یا نوشتن روزانه، میتواند به شما کمک کند از این چرخه فاصله بگیرید.
و گاهی هم لازم است با یک مشاور حرف بزنید. نه برای اینکه “درمان” شوید، بلکه برای اینکه بهتر خودتان را بشناسید.
قهر، فریادی خاموش برای فهمیدهشدن
در دل هر قهری، یک پیام هست: «من نیاز دارم دیده شوم، شنیده شوم، فهمیده شوم.» اما این پیام، اگر با سکوتهای طولانی، تحقیر یا فشار همراه شود، بهجای اینکه پل بزند، دیوار میکشد.
قهر کردن، اگرچه انسانی است، اما ماندن در آن، انتخابیست که گاهی به قیمت از دست رفتن رابطهای ارزشمند تمام میشود. بیایید یاد بگیریم حرف بزنیم؛ حتی وقتی سخت است. حتی وقتی ترس داریم. چون سکوت، همیشه امنترین انتخاب نیست.
پیام شما به ما