پذیرفتن اینکه حال روانی‌مان خوب نیست، اولین قدم برای بهبود است؛ اما در بسیاری از فرهنگ‌ها، سلامت روان هنوز یک «تابو» به‌شمار می‌رود و با چالشی به نام شرم و انگ اجتماعی گره خورده است.

فاطمه ناجی
یکشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۹
شرم اجتماعی چطور سلامت روانمان را می‌بلعد؟
روی صندلی اتاق انتظار نشسته و انگشت‌هایش را لای هم قفل کرده. به در بسته‌ روبرو خیره شده. نوبتش رسیده اما بلند نمی‌شود. صدا که می‌زنند، دلش آشوب می‌گیرد. نه به دلیل احوالات درونی خودش بیشتر به‌خاطر نگاهی که ممکن است دیگران به او بیندازند. نکند فکر کنند دیوانه‌ام؟ نکند پشت سرم حرف بزنند؟ نکند بفهمند برای روان‌درمانی آمده‌ام؟
اینجا، در همین شهری که در آن زندگی می‌کنیم، هنوز هم افرادی هستند که برای رفتن به مراکز روانشناسی باید از دیوار شرم عبور کنند. از نگاهی که انگ می‌زند و از جامعه‌ای که بیماری روان را نه درد، که ضعف می‌داند.

ننگ اجتماعی چیست؟

ننگ، چیزی فراتر از احساس شرمِ درونی است. نگاهی است از بیرون که می‌گوید «تو عیب داری و قابل پذیرش نیستی.» وقتی جامعه یا فرهنگ، رفتار یا تجربه‌ای را منحرف، خطرناک یا مایه‌ بی‌آبرویی بداند، به آن داغ ننگ می‌زند. در این حالت، فرد نه‌تنها با احساسات شخصی‌اش درگیر است، بلکه با انگ اجتماعی و طرد از سوی دیگران نیز روبه‌رو می‌شود. ننگ، فقط یک احساس نیست؛ ساختاری اجتماعی است که با سکوت، پنهان‌کاری و قضاوت جمعی دوام می‌آورد.

درد پنهان، درمان ممنوع

به طور کلی سلامت روان چیزی نیست که بشود راحت درباره‌اش حرف زد. کسی که دچار افسردگی است، اغلب باید لبخند بزند تا دیگران نپرسند «چی شده؟»؛ کسی که اضطراب اجتماعی دارد، باید مهمانی بیاید تا به «بی‌ادبی» متهم نشود. کسی که افسرده است، خود را تنبل می‌بیند. کسی که اضطراب دارد، تصور می‌کند ضعیف است. و مهم‌تر از همه، نگران است که دیگران هم همین را بگویند. ما یاد نگرفته‌ایم که بیماری روان، مثل سرماخوردگی یا دیابت، نیاز به درمان دارد. برای همین هم، مراجعه به روانشناس یا روانپزشک اغلب با شرم، خجالت و پنهان‌کاری همراه است.   

 آمار چه می‌گویند؟

بر اساس گزارش سال ۱۴۰۰ وزارت بهداشت، تنها ۲۵ درصد از افرادی که به اختلال روانی دچارند، برای درمان مراجعه می‌کنند؛ یعنی سه‌چهارم افراد یا بیماری خود را نمی‌شناسند یا از مراجعه می‌ترسند. این شکاف درمانی، یکی از جدی‌ترین بحران‌های سلامت روان در کشور ماست. مطالعه‌ای در مجله‌ معتبر Lancet Psychiatry نشان می‌دهد در کشورهایی که سطح بالایی از انگ اجتماعی در مورد اختلالات روانی وجود دارد، مراجعه به خدمات روان‌درمانی تا ۴۰ درصد کاهش می‌یابد.
همچنین، سازمان جهانی بهداشت (WHO) در گزارشی در سال ۲۰۲۲ تأکید می‌کند که «برچسب‌های منفی اجتماعی» یکی از چهار مانع اصلی در مسیر درمان سلامت روان است. این سازمان اعلام کرده که «شرم، تبعیض و سکوت» مثل سدی نامرئی اما مؤثر، جلوی افراد را برای کمک‌خواستن می‌گیرد

انگِ روانی، زخمی که دیده نمی‌شود

ما به کسی که پایش شکسته، نمی‌گوییم «خودت مقصری»؛ اما به کسی که دچار فرسودگی روانی است، خیلی راحت می‌گوییم «مثبت فکر کن» یا «کم‌طاقتی». این قضاوت‌ها، باری اضافه بر دوش فرد می‌گذارند؛ انگ‌هایی که هم مسیر درمان را می‌بندند، هم رنج را عمیق‌تر می‌کنند.
طبق تجربه بسیاری از روان‌شناسها اغلب مراجعه‌کننده‌ها از آنها می‌خواهند اطلاعات‌شان جایی ثبت نشود، یا مدام نگران این هستند که در مطب و نزدیکی آن محل آشنایی آنها را نبیند! مواردی هم بود که پدر و مادر، وقتی متوجه مراجعه فرزندشان به مراکز مشاوره شدند جای حمایت آنها را سرزنش کردند که باعث آبروریزی شدی!
این انگ، فقط در خانواده نیست. گاهی محیط کار، مدرسه، یا حتی دوستان هم باعث می‌شوند فرد احساس کند «حق ندارد» حال روانش خوب نباشد.
در واقع، «ننگ روانی» فقط یک برچسب نیست؛ زنجیری است که دست‌وپای سلامت روانی جامعه را بسته است.

وقتی شرم، سلامتمان را تهدید می‌کند

مطالعات گسترده‌ای در سطح جهانی، نشان داده‌اند که انگ اجتماعی در حوزه‌هایی مثل سلامت روان، اعتیاد، بیماری‌های خاص یا تجربه‌های خشونت جنسی، می‌تواند مانعی جدی برای درمان و بهبودی باشد.
احساس ننگ، فرد را در موقعیتی قرار می‌دهد که انگار لیاقت مراقبت را ندارد. این نوع افراد معمولاً کمک نمی‌خواهند؛ نه به این دلیل که درد ندارند، بلکه چون باورشان شده که سزاوار توجه نیستند. این طرد درونی‌شده، دسترسی به خدمات روانی، درمان پزشکی، یا حتی گفت‌وگوی ساده با اطرافیان را دشوار می‌کند.
در جامعه‌ای که ننگ، ابزار کنترل و قضاوت است، آدم‌ها یاد می‌گیرند رنج را پنهان کنند و خودشان را سرکوب. نتیجه‌اش، چیزی جز تشدید اختلالات روانی، احساس بی‌ارزشی، یا حتی خودکشی نیست.

سینما، سریال و کلیشه‌ دیوانه خطرناک

واقعیت این است که بخش بزرگی از این انگ، توسط رسانه‌ها تقویت شده. کافی است به سریال‌ها و فیلم‌های پرمخاطب نگاهی بیندازیم. اغلب آدم‌های روان‌پریش یا بیمار روانی را به شکل خشن، خطرناک یا مضحک تصویر می‌کنند. رفتن به روانشناس، در بسیاری از روایت‌ها نشانه‌ای از «دیوانگی» است، نه تلاش برای بهتر زیستن.
این تصویر مخدوش، در ذهن مخاطب حک می‌شود و وقتی در زندگی واقعی با کسی مواجه می‌شود که برای درمان رفته، همان تصویر کلیشه‌ای به ذهنش می‌رسد. نتیجه می‌شود؛ قضاوت. تمسخر. فاصله.
در نقطه‌ مقابل، رسانه‌های مسئولی هم بوده‌اند که تلاش کرده‌اند واقعیت را بازنمایی کنند؛ مثلاً با روایت‌هایی صادقانه از بازیگران، نویسندگان یا افراد شناخته‌شده‌ای که به سلامت روان خود اهمیت داده‌اند. اما این صداها هنوز کمرنگ‌اند و راه درازی در پیش است.

راهی برای تغییر

شاید اولین گام برای تغییر، پذیرفتن این واقعیت است که سلامت روان بخشی جدایی‌ناپذیر از سلامت انسان است؛ به همان اندازه واقعی، به همان اندازه جدی. بعد از آن، نوبت ماست که نگاهی که به اختلال روانی داریم را بازنگری کنیم. نه با ترحم، نه با ترس، که با فهم.
جامعه‌ای که بیماری روانی را می‌پذیرد، جامعه‌ای سالم‌تر است. جایی که افراد می‌توانند بدون خجالت از دردشان حرف بزنند، برای بهبود خود تلاش کنند، و از حمایت اطرافیان برخوردار باشند.
باید فضایی بسازیم که در صورت نیاز جمله‌ی «من پیش روانشناس می‌روم» به‌جای اینکه مایه‌ خجالت باشد، نشانه‌ای از بلوغ فردی تلقی شود. و رسانه‌ها، نهادهای آموزشی و خانواده‌ها می‌توانیم و باید در ساختن این فضا نقش داشته باشیم.

برچسب‌ها

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها