از مسئولیتپذیری تا خودآزاری
در دل بسیاری از تجربههای اضطرابی، صدایی درونی ما را برای آنچه گذشته یا حتی هنوز رخ نداده است، سرزنش میکند. این صدا، که در ابتدا ممکن است نشانهای از مسئولیتپذیری به نظر برسد، اما در واقع میتواند بهسرعت به اضطرابی عمیق و ناتوانکننده تبدیل شود.
چرخهای پنهان اما قدرتمند
پژوهشهای دانشگاه کرنل نشان دادهاند افرادی که بهدلیل پیروی از توصیهای نادرست با پیامدی منفی مواجه میشوند، بهجای پذیرش محدودیتهای شرایط، خود را بیش از پیش مقصر میدانند. این نشان میدهد که حتی وقتی تصمیم اشتباه ریشه در فشار بیرونی دارد، خودسرزنشگری درونی ممکن است تشدید شود.
فرزند شرم و پشیمانی مزمن
روانشناس آمی سامرویل تأکید میکند که بازاندیشی وسواسی (rumination) نسبت به گذشته (که اغلب با خودسرزنشگری مزمن همراه است) میتواند زمینهساز سطوح بالایی از اضطراب و افسردگی شود. این نشخوار فکری، بهجای حل مسئله، فرد را در گردابی از پشیمانی و احساس بیارزشی فرو میبرد.
سرچشمه الگوهای خودسرزنشگرایانه
کودکانی که غم والدینشان را تقصیر خود میدانند، نشانههای شدیدتری از اضطراب و افسردگی دارند. روانشناس الن هندریکسن میگوید زیادهروی در پذیرش مسئولیت (رفتاری آموختهشده از والدینی که کودک را برای اتفاقات خارج از کنترلش مقصر میدانند) میتواند به اختلالاتی مانند وسواس فکری–عملی بیانجامد.
راهکارهای خروج از چرخه سرزنش
طبق گزارش EurekAlert ( ۲۰۲۲)، افرادی که بهجای خودسرزنشگری، از راهبردهای مقابلهای سازگارانه مانند «حل فعال مسئله» و «بازنگری مثبت» استفاده میکنند، اضطراب و افسردگی کمتری را تجربه میکنند. این راهبردها، بهجای گیر کردن در گذشته، بر توانمندی فرد برای کنش در زمان حال تأکید دارند.
پیام شما به ما