امام صادق علیهالسلام میفرماید: «هر کس نماز خود را با اذان و اقامه آغاز کند، دو صف از فرشتگان پشت سرش به نماز میایستند و طول این صفوف آنقدر است که انتهای آن دیده نمیشود؛ و هر کس نماز خود را تنها با اقامه آغاز کند، فقط یک صف از فرشتگان پشت سر او نماز میخوانند. (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص ۳۷)
سنجش حال خود هنگام شنیدن اذان
بر مومن لازم است که به هنگام شنیدن صدای موذن، وحشت و اضطراب مردم در روز قیامت و روز محشر را به یاد آورد، و در آشکار و نهان و با جسم و جان به سوی آن بشتابد و گفتار موذن را اجابت کند؛ چون کسانیکه بهسوی این ندا میشتابند در روز قیامت با آوازهای دلنشین، مخاطب فرشتگان قرار میگیرند و از فریادهای وحشتناک آن روز در امان میمانند. واکنش انسان در برابر بانگ اذان، خود گواهی بر چگونگی حال او در روز قیامت است. اگر به هنگام شنیدن بانگ موذن، دل خود را مالامال از محبت و شادی یافت، پس بداند که در روز قیامت بانگ روحپرور و جانفزا در گوشش طنین انداز خواهد شد و رحمت و لطف بیکران الهی را نصیب خود خواهد ساخت. (شهیدثانی، اسرار نماز، ص ۱۱۴؛ سیدعبدالحسین، صلوه الخاشعین، ص ۷۹؛ ملکی تبریزی، اسرارالصلوه، ص ۲۲۵(
تفکر در فرازهای اذان
اندیشیدن در فرازهای اذان، راهی برای رسیدن به معرفت است. اذان با نام خدا آغاز میشود و پایان مییابد، چرا که او اول و آخر و ظاهر و باطن است. پس هنگامی که مسلمان ندای عظمت خدا (الله اکبر) را شنید، باید زبان به تکبیر و عظمت خدا بگشاید و هر چه غیر از خدا را، به فراموشی سپارد، تا در تکبیر راستگو باشد(شهیدثانی، اسرار نماز، ص ۱۱۴)، و در هر تکبیر، قلب و قوای خود را به حقارت خود و بزرگی حق معطوف دارد.
روایتی از امام صادق علیهالسلام وارد شده که شهادت به یگانگی خدا، گشایش درهای آسمان و محو حجابها را در پی دارد، و وقتی پردهها فرو افتد حضور در درگاه خداوند میسر میشود، البته انسان تنها با لقلقة زبان به این مقام نخواهد رسید
آداب تکبیر در اذان
از آداب مهم تکبیر آنست که نمازگزار حقیقی با مجاهدت، عظمت و بزرگی خداوند را در قلب خود متجلی سازد و بر این اندیشه استوار باشد که بزرگی شأن، منحصر به ذات خداوند است و در نتیجه دل را از بزرگی دیگران خالی کند. چرا که اگر در دل از بزرگی فردی بیمناک است و آن را پرتوی از عظمت حق تعالی نمیبیند و نمیداند، قلبش بیمار است و به تصرف شیطان درآمده است. چه بسا تصرفات شیطانی سبب شود که فرد برای غیر حق، عظمت و بزرگی بیش از خداوند قائل شود که در این صورت در زمرة منافقان به شمار میآید، و خشنودی مخلوق را بر رضایت خالق مقدم میدارد.
امام صادق علیهالسلام میفرماید: به هنگام ادای تکبیر، هر آنچه را که از عرش تا فرش گسترده است کوچک شمار؛ زیرا خداوند بر قلب بندگان اشراف دارد و اگر دل و زبان را هماهنگ و همآوا نبیند میفرماید: «ای دروغگو، با من خدعه میکنی؟ به عزت و جلالم سوگند که از حلاوت یاد خود، تو را محروم و از قرب خود تو را محجوب سازم و از شادی مناجات با خویش تو را بیبهره گذارم». (المحجه البیضاء، ج ۱، ص ۳۸۵) پس، با توجه به فرموده امام صادق علیهالسلام بر نمازگزار لازم است که به هنگام اذان فقط به ظاهر و لقلقة زبان اکتفا نکند. (امام خمینی، آداب الصلوه، صص ۱۲۸- ۱۲۶)
آداب گفتن شهادت توحید
پس از تکبیر نوبت ادای شهادتین است. نمازگزار باید با ایمانی خالصانه، شهادت به یگانگی خدای تعالی را بر زبان آورد و بتهای بزرگ و کوچکی را که نفس اماره با همکاری شیطان، در قلب او تراشیده است در هم شکند، تا لایق حضور خداوند شود. زیرا تا بتهای حب دنیا در کعبه دل جای دارد سالک، راه به مقصد نمیبرد و دلش میزبان انوار الهی نمیشود. از منظر عرفانی برای شهادت به یگانگی خدا مراتبی ذکر شده که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱- شهادت قولی: اگر شهادت منحصراً به زبان ادا شود و با شهادت قلبی حتی در مراتب ابتدایی آن همراه نباشد، نه شهادت که خدعه و نیرنگ است.
۲- شهادت فعلی: هرگاه انسان با عمل و جوارح خود حقیقت «لا موثر فی الوجود الا الله» را نشان دهد و کسی جز خدا را در سرنوشت خویش موثر نداند، به شهادت عملی دست یافته است. چنین فردی تنها دست نیاز به محضر خداوند دراز میکند و منحصراً چشم امید به عطایای الهی میدوزد و با اظهار بینیازی از ضعف و ذلت و ناتوانی کناره میگیرد.
۳- شهادت قلبی: این شهادت سرچشمه شهادتین فعلی و قولی است و تا شهادت قلبی نباشد دیگر شهادتها معنا نمییابند. به عبارت دیگر توحید فعلی خداوند در قلب مومن تجلی مییابد و آن را از دیگر موجودات منقطع میکند.
۴- شهادت ذاتی: مقصود، شهادت وجودی است، که در اولیاء خدا تحقق مییابد. (امام خمینی، آداب الصلوه، صص ۱۳۳-۱۳۱) روایتی از امام صادق علیهالسلام ناظر بر این معناست که شهادت به یگانگی خدا، گشایش درهای آسمان و محو حجابها را در پی دارد، و وقتی پردهها فرو افتد حضور در درگاه خداوند میسر میشود، البته انسان تنها با لقلقة زبان به این مقام نخواهد رسید. (تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۵۷)
مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی(ره) درباره ذکر وحدانیت الهی توصیه میکند: انسان باید با شنیدن «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یاد هر معبودی جز خدا را از خاطر بزداید. ایشان در معنای «هر معبودی جز خدا» میگوید: هر آنچه که انسان را به فروتنی، تابعیت و میل وادارد در زمره معبودهای آدمی در میآید حتی اگر در ظاهر منکر بندگی آن باشد. پس میتوان گفت که هوسها، شیطان و دنیا با هر یک از وجوه باطلشان از منفورترین معبودهایی هستند که در زمین پرستش میشوند. (ملکی تبریزی، اسرارالصلاه، ص ۲۲۶)
در عبارت «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» بیان میشود که هنگام راه یافتن به درگاه الهی و زمان مناجات و برآورده شدن حاجات فرا رسیده، پس باید برای بهدست آوردن عفو و خشنودی و آمرزش خدا به پاخاست
آداب شهادت به نبوت
در ادامه شهادتین به عبارت «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» میرسیم. در این هنگام شایسته است که مومن به هنگام ادای این بند، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را در نظر آورد و در پیشگاه ایشان مراتب ادب را رعایت کند و خالصانه به رسالت ایشان شهادت دهد. اخلاص در این شهادت خالی کردن دل از هرگونه اعتراض نسبت به احکام شرعی است. لازم است با اندیشه و تفکر و عشق بر پیامبر اکرم و خاندان مطهرش علیهمالسلام درود فرستد و از خدا بخواهد که دل و زبانش را همآوا سازد تا از روی توجه و آگاهی، شهادت را ادا کند نه از روی جهل و لقلقة زبان. (ملکی تبریزی، اسرارالصلاه، ص ۲۲۶)
از آداب شهادت به رسالت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آن است که بر عظمت مقام رسالت، که مرکز دایره وجود و واسط فیض و رابط بین حق و خلق و عامل هدایت و منعم همه موجودات است معرفت یابد. چون اگر مقام روحانی ایشان نبود، فیض حق به هیچ موجودی نمیرسید و نور هدایت در هیچ یک از عوالم ظاهر و باطن نمیتابید.
لذا لازم است که نمازگزار ایمان به مقام بلند و شامخ حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله را به قلب و روح خود وارد کند و بدینوسیله حجابها و پردهها را بدرد، تا درهای آسمان به روی او گشوده شود و به مقصد خود که قرب الهی است دست یابد. (امام خمینی، آداب الصلوه، ص ۱۴۰)
وقتی نمازگزار عبارت «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» را بر زبان جاری کرد باید به اقتضای آن رفتار کند و فرمانبردار اوامر و نواهی آن حضرت باشد. (محیالدین حائری شیرازی، نماز، ص ۴)
برخی آداب حیعلات(حی علی)
پس از ادای شهادتین نمازگزار باید به صراحت، تمام قوای خود را برای نماز فرا خواند. به عبارت دیگر با تمام قوا به سوی نماز بشتابد «حَیَ عَلَی الصَّلَاة» و در این سفر روحانی نیروهای ظاهری و باطنی خود را به کار گیرد تا نمازی تام و تمام در پیشگاه حق به جای آورد.
پس از ادای عبارت نخست از حیعلات با ایمان قلبی، کارکرد و نتیجه نماز را به زبان اعلام دارد: «حَیَّ عَلَی الْفَلَاح» و «حیّ علی خیرالعمل» تا فطرت خود را بیدار کند. انسان به لحاظ فطری، کمال طلب و جویای سعادت و کمال مطلق است و نماز با ذکر کبیر(ستایش خداوند به اسم اعظم او) نهفته در آن، سعادت قلبی، ظاهری و باطنی را برای انسان به ارمغان میآورد و به همین دلیل اذان و اقامه با نام مبارک «الله» آغاز و بدان ختم میشود و الله اکبر جزء بسیاری از اذکار نماز است. (امام خمینی، آداب الصلوه، ص ۱۴۲)
تشبیه اذان به قیامت
از امام معصوم علیهالسلام پرسیدند: چرا از میان تمام عبادات، اذان فقط برای نماز مقرر شده است؟ فرمودند: زیرا نماز همانند احوال روز رستاخیز و اذان چون نفخه نخستین و اقامه همانند نفخه دوم است. چنانکه خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَریبٍ» (ق، ۴۱)؛ و گوش بدار روزی را که منادی از جایی نزدیک ندا دهد.
قیام برای نماز همانند برخاستن انسان از گور در روز قیامت است. چنانکه خداوند تصریح میفرماید: «یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمینَ(مطففین، ۶)؛ روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان بایستند».
وقتی نمازگزار عبارت «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» را بر زبان جاری کرد باید به اقتضای آن رفتار کند و فرمانبردار اوامر و نواهی آن حضرت باشد
بالا بردن دستها و تکبیر نخست مانند بلند کردن دستها برای گرفتن نامه اعمال در روز قیامت و قرائت آن در پیشگاه حضرت حق است. چنانکه خداوند فرمود: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً» (اسراء، ۱۴)؛ (وگوئیم) کارنامهات را بخوان، که امروز حسابگری خود تو برای خودت کافی است.
رکوع به مانند خضوع آفریدگان در پیشگاه حضرت احدیت است. چنانکه خدای رحمان و رحیم در قرآن کریم فرمود: «وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ...»(طه، ۱۱۱)؛ و سرها در برابر(پروردگار) زنده و پاینده فرود آید. چنانکه خدای متعال فرمود: «یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ...» (قلم، ۴۲)؛ روزیکه هنگامه بالا گیرد و آنان را به سجده دعوت کنند.
تشهد همانند به زانو افتادن به پیشگاه پروردگار جهانیان است. (ملکی تبریزی، اسرار الصلوه، ص ۳۳۴)
اسرار اذان در کلام حضرت علی علیهالسلام
امام حسین علیهالسلام فرمود: روزی در محضر پدر بزرگوارم در مسجد نشسته بودیم که مؤذنی اذان گفتن آغاز کرد، همین که دو بار گفت «الله اکبر» پدرم امیرالمؤمنین آنچنان زار گریست که ما نیز به گریه افتادیم، و چون اذان به پایان رسید فرمود: آیا میدانید مؤذن چه میگوید؟ عرض کردیم: خدا و رسول و جانشین ایشان داناترند. فرمود: اگر معنای آنچه را که او میگوید، دریابید لبان خود را کمتر به خنده خواهید گشود و بیشتر گریان خواهید بود. «الله اکبر» معنای بسیار دارد، از جمله اینکه نخستین الله اکبر ثابت میکند صفات حق، عین ذات اوست، و معنای «الله اکبر» دوم این است که خداوند به ذات خود و آنچه در گذشته بوده است و آنچه در آینده خواهد بود دانا و آگاه است. سومین «الله اکبر» بدین معناست که خداوند بسیار بزرگ و بر هر کاری دانا و تواناست. چهارمین «الله اکبر» شکیبایی و بردباری و بخشندگی او را بیان میکند.
«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در مرتبه نخستین بدین معناست که گواهی دادن به یگانگی خدای تعالی جز با شناخت قلبی خداوند روا نیست و در دومین مرتبه اذعان میکند که به هنگام گرفتاری در وادی حیرت، هیچ رهانندهای مگر یزدان پاک وجود ندارد، و تنها خدای تعالی است که انسان را به دین مبین ره مینماید.
«أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» در نخستین مرتبه ادای آن، به معنای آن است که پیامبر، برگزیده و همراز خداوند است، که او را برای راهنمایی انسان به شاهراه هدایت برگزیده است تا آیین خود را بر دیگر ادیان برتری بخشد، و در مرتبه دوم خدای تعالی، محمد صلیاللهعلیهوآله را برای ابلاغ مژده به نیکوکاران و انذار بدکاران به سوی مردم فرستاده است.
«حَیَ عَلَی الصَّلَاة» در نخستین بار مردم را به سوی بهترین اعمال، و دعوت پروردگار و در دومین مرتبه به عبادت و مناجات با حضرت حق فرا میخواند.
«حَیَّ عَلَی الْفَلَاح» در نخستین مرتبه ادای آن به رهاشدن از تباهی و رویآوردن به زندگی جاودان و بیمرگ و نعمتهای بیکران و در مرتبه دوم، پیشی گرفتن و شتافتن به سوی مأموریت الهی و نوازش بسیار و بخشش فراوان دعوت میکند.
در انتهای اذان عبارت «الله أَکْبَر» دوباره تکرار میشود که در اینباره بیان میدارد که خدا بزرگتر، برتر و گرانمایهتر از آن است که کسی میزان کرامت و بخشش او را به دوستانش، و کیفر دشمنانش را بداند و بشناسد.
خلاص در این شهادت خالی کردن دل از هرگونه اعتراض نسبت به احکام شرعی است. لازم است با اندیشه و تفکر و عشق بر پیامبر اکرم و خاندان مطهرش علیهمالسلام درود فرستد و از خدا بخواهد که دل و زبانش را همآوا سازد تا از روی توجه و آگاهی، شهادت را ادا کند نه از روی جهل و لقلقة زبان
موذن با عبارت «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» اعلام میکند که خداوند برای کیفر کافران دلایل قوی و صحیح دارد، پس هر کس دعوت حق را پذیرفت، به روشنایی دست خواهد یافت، خداوند سریعترین حسابگران و از همه جهانیان بینیاز است.
در عبارت «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» بیان میکند که هنگام راه یافتن به درگاه الهی و زمان مناجات و برآورده شدن حاجات فرا رسیده، پس باید برای بهدست آوردن عفو و خشنودی و آمرزش خدا به پاخاست.
راوی(یزیدبن حسن) بند «حَیَّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَل» را حذف کرده، شیخ صدوق(ره) عمل به تقیه را علت این اقدام بیان کرده است. امام صادق علیهالسلام درباره معنای «حَیَّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَل» فرمودند: بهترین عمل، ولایت ائمه علیهمالسلام است. (معانی الاخبار، ج ۱، ص ۸۲)
تاثیر اذان با صوت زیبا
بدون شک نوای خوش و صدای دلنشین بر تاثیر کلام میافزاید. شهید مطهری(ره) بر خوش صدایی موذن تاکید فراوان داشت و با انتقاد از برخی موذنان در مساجد، داستانی از سعدی نقل میکرد: موذن بدصدایی بود که با صدای گوشخراش و دلآزار اذان میگفت. پس از مدتی مردی یهودی برای او هدیهای آورد. موذن علت این هدیه را جویا شد، یهودی گفت: تو خدمت بزرگی به من کردهای. موذن پرسید: چه خدمتی؟
یهودی گفت: من دختری دارم که به اسلام متمایل شده بود ولی از زمانی که صدای اذان تو را شنیده، دیگر از اسلام بیزار شده است و این خدمتی است که تو به من کردی. (حماسه حسینی، ج ۱، ص ۲۲۱)
اذان ندای مسلمانی است که در هر روز سه بار(و در کشورهای سنی مذهب پنج بار) از بلندترین جایگاه به گوش میرسد. در معنای ژرف و پایگاه رفیع اذان جای هیچ تردیدی نیست. پس لازم است که این یادگار ارزشمند رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله با شیوهای جذاب و دلنواز ادا شود و ایمان قلبی، شور باطنی و نوای دلنشین جمع آید تا تاثیر اذان را صد چندان کند. به همین دلیل است که در متون فقه اسلامی با ذکر واژة مستحب بر اهمیت خوش صدایی موذن تاکید شده است. (مطهری، حکایتها و هدایتها، ص ۱۷۸)
پیام شما به ما