• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد هـشتم - صفحه 67 -  سعادت ملت در گرو حوزه و دانشگاه
صفحه : 67
شما دانشگاهيها كوشش كنيد كه انسان درست كنيد. اگر انسان درست كرديد،مملكت خودتان را نجات مي دهيد. اگر انسان متعهد درست كرديد، انسان امين ، انسان معتقد به يك عالم ديگر، انسان معتقد به خدا، مومن به خدا، اگر اين انسان دردانشگاههاي شما و ما تربيت شد، مملكتتان را نجات مي دهد. بنابراين ، كار، كار بسيارشريف ، و مسئوليت ، مسئوليت بسيار زياد. الان اين مسئوليت به دوش ما و شماست . اين
سعادت ملت در گرو حوزه و دانشگاه
ممكن است كه يك ملت را به خلاف آنها كند، از اين ناراحت بودند نمي گذاشتند كسي تحقق پيدا بكند. آنها از مدرس مي ترسيدند. مدرس يك انسان بود. يك نفري نگذاشت پيش برود كارهاي او را تا وقتي كشتندش . يك نفري غلبه مي كرد بر همه مجلس ! بر اهالي كه در مجلس بودند غلبه مي كرد يك نفري ، يك نفري تا توي مجلس نبود - من آن وقت مجلس رفتم ديدم براي تماشا. بچه بودم ، جوان بودم رفتم - مجلس آن وقت تا مدرس نبود، مثل اينكه چيزي در آن نيست ؛ مثل اينكه محتوا ندارد. مدرس با آن عباي نازك و باآن - عرض بكنم - قباي كرباسي وقتي وارد مي شد، مجلس مي شد يك مجلس -طرحهايي كه در مجلس داده مي شد، آنكه مخالف بود، مدرس مخالفت مي كرد ومي ماساند مطلب را! وقتي كه روسيه در يك قضيه اي - كه الان يادم نيست - اولتيماتوم دادبه ايران و آوردند به مجلس و قواي نظاميش هم حركت كرده بودند به طرف تهران ياقزوين كه اين را قبول كنند، مجلس - آنطور كه حالا نقل مي كنند - بهتشان زده بود كه بايدچه بكنند. قوا، قواي شوروي است ، مقاومت نمي توانيم بكنيم ؛ قبول اين هم كه خيانت است . آنجا نوشته است كه يك روحاني با دست لرزان آمد و گفت حالا كه ما بايد از بين برويم چرا خودمان از بين ببريم ؟ ما اين را ردش مي كنيم . رد كرد. همه هم قبول كردند.آنها هم هيچ كاري نكردند. اينها مي بينند يك انسان وقتي در يك ملت پيدا بشود،مي تواند كه مجراي امور را از آن طريقي كه آنها مي خواهند برگرداند. آني كه آنهامي خواهند نگذارد بشود. كوشش كردند نگذارند انسان پيدا بشود.