• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد هـشتم - صفحه 350 -  مردمي بودن دولتمردان
صفحه : 350
مردمي بودن دولتمردان
ملتها و دولتها بايد با هم تفاهم داشته باشند. يعني دولت جوري باشد، ارتش جوري باشد، شهرباني جوري باشد، ژاندارمري جوري باشد، كه مردم به آنها محبت داشته باشند؛ احساس دوستي و محبت بكنند. نه اينكه وقتي كه شهرباني بيايد يا مامور شهرباني بيايد توي بازار، مردم از او بترسند و از او تنفر داشته باشند. چنانكه در اين نقاط اينطوربود. بلكه در طول سلطنت اينطور بودند. در سلطنتي كه - يعني در حكومتي كه ، "سلطنت "كه نبايد گفت - در حكومتي كه در اسلام هست اينطور است كه آنكه راس است با آنكه در لشكر واقع شده است و در ارتش واقع شده است ، و آنكه در ادارات واقع شده ، همه اينها با ساير ملت فرقي ندارند كه از هم جدا باشند، همين ملت هستند كه يك مقداري ازآنها ارتش شده ، و يك چند تا از آنها هم حكومت را اداره مي كنند و اينها. و وقتي كه رئيسشان بيايد توي جمعيت ، هيچ باكي از اين ندارد كه مردم با او چه مي كنند. هيچ . براي اينكه با آنها خوبي كرده است . وقتي خوبي كرد، مردم هم با او خوب هستند. شما ديديدكه يك روز نمي توانست ، يك ساعت نمي توانست ، محمدرضا بيايد توي مردم ! اگرمي خواست از اين خيابان عبور كند، قبل از اينكه بيايد از اين عبور كند، تمام منازل -آنطور كه مي گفتند - تمام منازلي كه در سر راه او بود كنترل مي شد! سازمان امنيت مي فرستاد تمام اينجاها را مي ديدند مي گرفتند و كنترل مي كردند. براي چه ؟ براي اينكه خوف اين را داشتند كه از اينجاها يك كسي سوءقصد بكند به او. كه حسن قصد اسمش بود! اما يك حكومتي كه براي مردم باشد، مردم آن را بخواهند، اين نمي ترسد از اينكه توي بازار مردم بيايد، توي جمعيتها بيايد و با آنها بنشيند صحبت كند؛ هيچ از اينها باكي ندارد. چنانكه صدر اسلام اينطور بوده است كه آنكه راس هم بوده هم توي مسجدمي آمده مي نشسته و منبر مي رفته و مي نشسته و با مردم صحبت مي كرده .
حكومت ضد مردمي معاويه
بلي ، وقتي كه بساط مثل معاويه شد، آن وقت او هم ديگر نمي توانست ، او مي آمد