• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد هـشتم - صفحه 531 -  مقصد اصلي باقي مانده است
صفحه : 531
خوب ، تو جنگ شناسي ، از اسلام بگو من اين ورقش را مي شناسم . فقيه حق نداردبگويد كه من اسلام شناسم . فقيه بايد بگويد من فقه شناسم ، من فقه اسلام را مي شناسم ؛آني كه از همه بهتر مي داند همان است كه فقه اسلام را مي داند. فيلسوف حق نداردبگويد من اسلام شناسم ، اين بگويد من يك قسمي از مثلا معقولات اسلام را ادراك كردم . آن هم كه حكومت اسلامي را بررسي كرده و اطلاع پيدا كرده كه وضع حكومت چه بوده او حق ندارد بگويد من اسلام شناسم ، بگو من حكومت اسلام شناسم . ادعاي اسلام شناسي جز براي آن كه همه جهات اسلام را بداند چه جوري است و همه مراتب معنويت اسلام و ماديت اسلام را بداند آن مي تواند بگويد من اسلام شناسم . علي ابن ابيطالب اسلام شناس بود، در عملش هم آن طور بود كه عملش هم اعجاز است ، يك موجود[ي ]، يك معجزه اي بود. و لهذا مي بينيد كه فقها حضرت امير را از خودشان مي دانند، خطبا هم از خودشان مي دانند، پهلوانها هم از خودشان مي دانند؛ زورخانه كارها هم از خودشان . زورخانه كارها وقتي اينجا مي آيند، همه دم از علي است ؛ شما هم همين طور. يك موجود اعجوبه اي بوده است كه همه كس او را از خودش مي دانسته ، ازهمه بوده و از هيچ كدام نبوده . از همه بوده ، براي اينكه هر كدام يك جهت علي را توجه به آن داشته ، آن كه خوب توجه دارد، از اين جهت ، از آن جهتش از شما هم بوده ، از اين جهتش از يك دسته ديگر هم بوده . نبوده ، از باب اينكه يك جهت نبوده ، همه چيز بوده ،كي هست كه همه چيز باشد.
مقصد اصلي باقي مانده است
حالا طولاني شد صحبت ، و اسباب زحمت آقايان ؛ لكن ما حالا بايد بگوييم چه بكنيم . الان ما گرفتار هستيم به يك گرفتاريهاي زيادي . يعني حالا گرفتاري ما بيشتر از آن گرفتاري است كه قبل از پيروزي بود. قبل از پيروزي يك گرفتاري بود و آن است كه دو تاقدرت ، يكي با هيچ ، يكي با همه چيز، رو به هم رفته بودند؛ يعني يك قدرت ايمان ويك قدرتهاي شيطاني زياد، دعوا بود و مبارزه . ديگر طرح چيز ديگري نبود. همه از اين راه داشتند مي رفتند؛ آن كه با برنامه مي رفت ، مي رفت ، آنهاي ديگري هم كه برنامه