• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد هـشتم - صفحه 310 -  سخنراني در جمع اعضاي انجمن اسلامي دانشگاه تربيت معلم "وحدت حوزه و دانشگاه "
سخنراني
زمان : 6 تير 1358 / 2 شعبان 1399
مكان : قم
موضوع : نقش وحدت حوزه و دانشگاه - جريان دسته بندي و حزب بازي
حضار: دانشجويان انجمن اسلامي دانشگاه تربيت معلم تهران
صفحه : 310
بسم الله الرحمن الرحيم
ضرر عالم غيرمهذب
مهم در دانشگاهها، دانشسراها، تربيتهاي معلم ، تربيتهاي دانشجويي ، اين است كه همراه با تعليمات و تعلمات ، تربيت انساني باشد. چه بسا اشخاصي كه در علم به مرتبه اعلارسيده اند، لكن تربيت انساني ندارند. يك همچو اشخاصي ضررشان بر كشور، ضررشان بر ملت ، ضررشان بر اسلام ، از ديگران زيادتر است . آن كسي كه دانش دارد، لكن دانشش توام با يك تهذيب اخلاق و يك تربيت روحي نيست ، اين دانش موجب اين مي شود كه ضررش بر ملت و بر كشور زيادتر باشد از آنهايي كه دانش ندارند. همين دانش را يك شمشيري مي كند در دست خودش ، و با آن شمشير دانش ممكن است كه ريشه يك كشور را از بين ببرد و قطع كند.
خطر حوزه و دانشگاه براي جهانخواران
اينكه خارجيها، كارشناسهاي اجانب ، آنهايي كه مي خواستند اين مملكتها را غارت كنند، عنايت زيادشان به دو جبهه بود؛ يكي جبهه روحانيين ، يكي جبهه دانشگاهها؛ براي همين نكته بود كه اين دو جبهه اگر چنانچه يك تربيت صحيح بشوند، كه در پهلوي علم تربيت و عمل صحيح باشد، آنها اين معنا را فهميدند كه اگر اين دو جبهه به آنطوري كه بايد باشد، بشود، دست آنها از منافع كوتاه خواهد شد. اگر يك دانشگاه صحيح ما داشته باشيم ، يا يك جبهه روحاني به تمام معنا روحاني داشته باشيم ، نخواهد اجازه داد به اجانب كه همه حيثيت يك مملكت را از بين ببرند. از اين جهت چون اين دو جبهه را آنها
صفحه : 311
براي خودشان خطر مي دانستند، حمله شان به اين دو جبهه بود. منتها فرم حمله شان فرق داشت . در زمان رضاخان كه من يادم است ، و اكثر شما يادتان نيست ، در آن زمان باسرنيزه حمله مي كردند اين جبهه را بشكنند. و لهذا حمله مي كردند مدارس را، افراد رامي گرفتند مي بردند، عمامه ها را بر مي داشتند، لباسها را مي كندند، مدرسه ها را مي بستند،مساجد را تعطيل مي كردند. مجالس وعظ و روضه و اينها را بكلي از بين بردند. به خيال اينكه با اين فرم مي شود از بين برد. منتها در دانشگاه چون انعكاس خارجي اش رامي ترسيدند، به اين فرم وارد نمي شدند؛ به فرم ديگر وارد مي شدند كه نگذارنددانشجويان رشد كنند. بعد فهميدند كه اين طرز نتيجه ندارد. فشار هرچه زيادتر باشد بدترخواهد شد. براي اينها بدتر خواهد شد. در زمان محمدرضا حمله به روحانيت را تغييردادند شروع كردند به تبليغات كردن كه مردم را از روحانيت جدا كنند.
اختلاف افكني ميان حوزه و دانشگاه و ديگر توده ها
چون اين دو قوه اسلام ، قوه روحانيت و قوه دانشگاه ، مي توانست در مقابل اينهابايستد. آن ترتيبي كه با فشار بخواهند روحانيت را از بين ببرند، اين ترتيب نشد، تغييردادند وضع را. شروع كردند تبليغات به ضد روحانيت كه جدا كنند روحانيت را ازدانشگاه ، و همه را از مردم . بين مردم ، هم دانشگاهي و هم روحاني را، هم روحانيين را،مي خواستند - در بين مردم - يك طوري قلمداد كنند كه اينها ديانت صحيح ندارند؛ اينهاهم درباري و انگليسي و - نمي دانم - امريكايي و اينها هستند. نقشه اين بود كه ملت جدابشود از اين دو قشري كه از آنها كار مي آيد. بين خود اين دو تا هم جدايي انداختند، به طوري كه روحانيين ، بدبين بودند به دانشگاهيها؛ دانشگاهيها بدبين بودند به روحانيين ، واين نقشه اي بود براي اينكه اين قشرهاي موثر را از هم جدا بكنند، و همه را از ملت جدابكنند، تا نتوانند اينها كاري انجام بدهند، و آنها بهره برداري خودشان را از اين كشوربكنند.
از دستاوردهاي انقلاب
در اين نهضت ، يكي از بركات اين نهضت اين بود كه اين قشرها را به [هم ] نزديك
صفحه : 312
كرد. قشر دانشگاهي با قشر روحاني و طبقه جوان روحاني ، اينها با هم نزديك شدند،همكار شدند، و همه با ساير طبقات مردم نزديك شدند، همكار شدند. و همه اينها دراين كلمه كه رژيم طاغوتي نبايد باشد و بايد يك جمهوري عدل اسلامي باشد، همه با هم مشترك شدند. غرض همه بود و مقصود همه اين معنا بود. اين نزديك شدن اين قشرها به هم ، متحد شدن اين قشرهايي كه از هم جدا بودند، با تاييد خداي تبارك و تعالي و بااينكه همه مقصدشان يك مقصد الهي بود، اين سد عظيمي كه همه امكان نمي دانستند،ممكن نمي دانستند كه اين سد شكسته بشود، اين سد را شكست . حالا كه اين سد شكسته شده و آشفتگيها ظاهر شده و دزديهاي اينها فاش شده ، و بعد هم فاشتر مي شود. . . حالا ازبراي ملت ، به نظر خود افراد، نوعا يك آرامشي پيدا شده است و يك نقشه ديگري آنهادارند پياده مي كنند. يعني آن نقشه اي كه قبل اسلامي بود و اين قشرها را به هم نزديك مي كرد و منسجم مي كرد و جوش مي داد به هم ، اينها فهميدند كه از اين جوش خوردن اين قوا به هم اين سد شكسته شده است ؛ حالا در صدد اين برآمده اند كه اينها را از هم جدا كنند.
گروههاي از راه رسيده
الان تمام اين اشخاصي كه براي اجنبيها دارند كار مي كنند، و آن اشخاصي كه سوءنيت ندارند لكن توجه به واقعيات ندارند، همه آمده اند دارند گروه گروه مي شوند. زحمت تاحالا اين بود كه اين گروههاي مختلف با هم باشند تا اين كار را انجام بدهند، و از اينجا به بعد هم هر كاري بخواهد بشود بايد با اجتماع بشود، اينها آمدند حالا با نقشه هايي كه دارند، دارند گروه گروه درست مي كنند. ديشب بود در روزنامه ديدم كه تا حالا صدگروه ، . . . ، يا صد و پنج گروه يك همچو چيزي - يك همچو قلمي بود - اظهار وجودكرده اند! يعني صد تا طايفه ايجاد اختلاف دارند مي كنند. نتيجه اين خواهد شد كه اگر اين صد طايفه هر كدام توانستند يك عده زيادي دور خودشان جمع بكنند، نتيجه اين مي شود كه از آن طرف مرزها و از داخل و خارج ، بعد از اينكه ديدند اين قوا از هم جدا
صفحه : 313
شد، راه خودشان را باز ببينند براي اينكه يا يك كودتايي بكنند، يا يك حمله اي بكنند، يالااقل شلوغكاريها را زياد بكنند؛ فلج بكنند مملكت را.
گروهگرايي براي اختلاف افكني
درست الان آن نقشه اي كه اول بود به يكجور ديگر[دنبال مي شود]. اولي كه رضاخان آمد، آن نقشه اي كه آن وقت بود براي جدا كردن اين قوا از هم ، دانشگاه را ازمدارس ديني ، بازار را از اينها هر دو، كشاورزها را از همه ، همه را علي حده علي حده ،احزاب سياسي زياد درست مي كردند، جبهه هاي مختلف درست مي كردند، همه براي اين بود كه نبادا يكوقت اينها با هم مجتمع بشوند. آن وقت احساس نكرده بودند، لمس نكرده بودند مطلب را؛ لكن به طور كلي مي دانستند، مي فهميدند اين مطلب را،مي خواستند اين كار بشود. بعد كه اين نهضت الهي پيدا شد، اين گروههاي مختلف با هم جمع شدند و يك گروه پيدا شد. ديگر صحبت از اين گروههاي ديگر نبود. همه يك گروه اسلامي بودند. در دانشگاه مي رفتيد، فرياد اين بود كه مرگ بر اين كذا و اسلام كذا.در پيش كشاورزان مي رفتيد، (1) همين طور. در كارخانه ها هم مي رفتيد، همين طور. در . . .بازار هم مي رفتيد، همين طور. هر جا مي رفتيد، همه با هم يكصدا يك مطلب داشتند، واين سد را شكستند. اين دشمنهاي شما لمس كردند اين مطلب را. آن وقت علمي بود،حالا عيني شد. لمس كردند اين مطلب را كه با انسجام اين قوا با هم ، دانشگاه و روحاني باهم ، همه با بازار با هم ، با كارگر و سايرين ، اداري و غير اداري با هم ، اينها وقتي منسجم شدند، حتي ابرقدرتها نمي توانند كاري انجام بدهند. چنانچه نتوانستند. همه در صدد اين بودند كه محمدرضا را نگه دارند. نه ابرقدرتها تنها؛ تمام قدرتهايي كه بود. همه اين مملكتهاي اسلامي هم ، همه پشتيباني مي كردند. يعني من نيافتم يك كسي را. لفظا بعضي از اينها به ما پيام مي دادند كه ما همراهيم ؛ لكن ما نمي توانستيم باور كنيم . همه شان با هم متحد بودند براي اينكه اين جانور را حفظش كنند اينجا، و نتوانستند. چرا نتوانستند؟
صفحه : 314
براي اينكه همه تان با هم يك صحبت [داشتيد].
نفتخواران در سوگ نفت ايران
يك ملت وقتي همه اش يك [صحبت ] داشت - نمي شود - يك چيزي خواست ،نمي شود خلافش كرد. خلاف خواست يك ملت نمي شود عمل كرد؛ عملي نيست دردنيا. حالا كه اينها لمس كردند اين مطلب را كه اين اتحاد و انسجام يك همچو ضرري برايشان دارد و اين نفت را ازشان گرفته است ، كه الان دارند دنبالش روضه خواني مي كنند و گريه مي كنند كه نفت از دستمان رفته است ! حالا دنبال اين آمده اند كه باز آن مسائل را برگردانند؛ جدا كنند ملت را از هم ؛ همه را از هم جدا كنند. و مع الاسف روشنفكرهاي ما هم غافلند از اين معنا؛ غير از آنهاشان كه خائنند. يك دسته خائنند كه باحساب كار مي كنند و براي غير كار مي كنند؛ و بيشتر غافلند از مطلب . گروه گروه ، صدگروه - صد بيشتر - مثل اينكه بود صد گروه تا حالا درست شده است ! در اين دو ماهي كه شما به پيروزي رسيديد، كه با اتحاد به پيروزي رسيديد، حالا آن انسجام دارد بازمي شود؛ دارد از هم باز مي شود. گروه گروه مي شوند؛ هر گروهي جداي از هم ؛ حسابشان جداي از هم ؛ قلمشان مخالف با هم ؛ قدمشان مخالف با هم . نتيجه چه مي شود؟ نتيجه [اين ] مي شود كه همان طوري كه سابقا، و در اين پنجاه و چند سال ، به واسطه اين اختلافات ما نتيجه برده اند، دوباره همان مسائل پيش بيايد و همان اختلافات موجب اين بشود كه آنها باز بيايند و برگردند به حال اول ؛ و لااقل يك رژيمي دست نشانده امريكابيايد، ولو اسمش رژيم سلطنتي نباشد؛ يك رژيمي بيايد دمكراتيك باشد، اما نوكرامريكا.
توطئه هاي مخالفين اسلام
الان نقشه اين است ، و شروع شده به اين تكه تكه كردن . صد تا در اين دو ماه ، دو - سه ماه ، صد تا گروه اظهار وجود كرده است ! ولو چيزي نيستند اينها؛ اينها چيزي نيستند، يك عده معدودي هستند؛ لكن فساد ايجاد مي كنند. اين اسباب فساد مي شود در اين مملكت .
صفحه : 315
اين كم كم زياد مي شود، يكوقت ما باز برمي گرديم به اينكه قشر متجدد و متفكر و -عرض بكنم كه - دانشگاهي جدا شده است از قشر روحاني . روحاني رفت آن طرف شروع كرد باز آن حرفهاي سابق را زدن ؛ دانشگاهي هم رفت آن طرف شروع كرد آن حرفهاي سابق را زدن . اين دو تا با هم مخالف . بازاري هم به تبع اينها يك دسته با اين موافق و با آن مخالف ؛ يك دسته با آن مخالف ؛ يا همه هم با هم [مخالف ] همه نتيجه اين مي شود. ما اينقدر خون جوانهايمان از بين رفت براي اينكه يك مملكتي داشته باشيم مال خودمان ، اينقدر مردم جانفشاني كردند و زنها جوانهاشان را دادند براي اينكه يك مملكت عدل اسلامي پيدا بشود؛ مخالفين اسلام نمي توانند ببينند اين مطلب را. مي بينندبا قدرت اسلام است كه مي شود جلوي آنها را بگيرد، نمي توانند اين معنا را ببينند، حالادر صدد اين برآمده اند كه باز از هم جدا كنند اينها را. وقتي جدا كردند اينها را از هم ، بازهمان مسائل پيش مي آيد.
جدايي توده ها از يكديگر، منشاء شكست انقلاب
امروز بايد شما معلمين ، آن متعلمين ، آن دانشگاهي ، آن بازاري ، آن روحاني ، آن كارگر و كارمند، آن كشاورز، و همه ، بيدار باشيد كه الان نقشه دقيقتر از سابق است . سابق چون علما به طور كلي مي گفتند كه اگر اينها با هم بشوند چه خواهد شد و آن نقشه ها رامي كشيدند، حالا عينا ديدند كه شد! اينها با هم شدند و يك همچو كاري شد. يك همچوكاري كه همه ممتنع مي دانستند، و همه حسابها برخلاف درآمد. حالا كه شده است ،بيشتر آنها در صدد هستند كه بشكنند اين نهضت را. راه شكستنش هم همين است كه شماها را از هم جدا كنند؛ هر كدام را به ديگري بدبين بكنند؛ هر كدام را براي ديگري دريك جبهه مخالف قرار بدهند؛ و آنها نتيجه ببرند. متفكرهاي ما، روشنفكرهاي ما، همه دانشجويان و دانشگاهيان ، بدانند كه نقشه اين است و آثارش را ما داريم مي بينيم . اين گروه گروه شدنها براي همين است كه نگذارند اين انسجامي كه بوده حفظ شود.مي خواهند نگذارند مردم بيدار بشوند و راه خودشان را پيدا كنند؛ همان راهي را كه
صفحه : 316
اسلام دستور داده كه همه با هم باشيد. خداوند واعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا(2) را بر مردم واجب كرده . همه با هم باشيد و تفرق در كار نباشد. با تفرق همه فسادها هست . و باتمسك به خداوند همه صلاح و سعادتها هست .
خداوند ان شاءالله همه شما را و همه ما را و همه ملت را بيدار كند. و همه ما در راه اسلام و در راه استقلال مملكت و در راه حقيقت و آزادي قدم بردارد و اين نهضت را به آخر برسانيم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته