نیکوتین سرعت عمل بسیار بالایی دارد، گرچه این مطلب ترسآور به نظر می رسد اما میتواند خبر خوبی باشد؛ چون نیکوتین با همان سرعت که وارد بدن میشود با همان سرعت هم از بدن خارج میشود. بلافاصله بعد از سیگار سطح نیکوتین در بدن کاهش مییابد، در بدن هر سیگاری به اندازهای نیکوتین وجود دارد که به طور میانگین هر ۴۵ دقیقه فرد، به سیگار بعدی نیاز پیدا میکند. پس میتوان فهمید که چرا اغلب سیگاریها در روز بیست نخ سیگار میکشند! به محض اینکه فرد، سیگار را خاموش میکند، نیکوتین از بدنش خارج میشود و او وارد مرحله ی بازگیری میشود. بدن درد ناشی از ترک نیکوتین واقعیت دارد؟ اغلب سیگاریها اعتقاد دارند که دردها و تیر کشیدنهای فاصله بین دو سیگار، یک ضربه روحی و روانی وحشتناک است که فرد سیگاری زمانی که نمیتواند سیگار بکشد و یا در تلاش برای ترک است تجربه میکند. این درست نیست، دردها و تیر کشیدنها اساس ذهنی و روحی دارد و ناشی از توهم فرد سیگاری به خاطر محرومیت از لذت سیگار و از دست دادن عصای کمکی در دوره ترک است. در ترک نیکوتین درد فیزیکی وجود ندارد، فقط کمی احساس بی قراری و پوچی میکنید، احساس میکنید که انگار چیزی سر جایش نیست یا چیزی را گم کردهاید، برای همین فرد سیگاری نیاز به انجام کاری با دستش دارد، اگر این احساس طول بکشد به تدریج فرد سیگاری عصبی، پریشان و زودرنج می شود و احساس ناامنی میکند. این احساس مثل گرسنگی است؛ گرسنگی برای سمی به نام نیکوتین! در عرض هفت ثانیه پس از کشیدن سیگار، نیکوتین به مغز میرسد و به دنبال آن زودرنجی و اضطراب پایان مییابد، در نتیجه احساس آرامش و امنیتی که ظاهرا سیگار به ما داده، پدیدار میشود. زمانی که پیوسته سیگار میکشیم، فکر میکنیم از سیگار کشیدن لذت میبریم و یا به آن عادت کردهایم، حقیقت این است که ما در دام افتادهایم و متوجه نمیشویم که یک هیولای نیکوتینی کوچک درون ما خانه کرده که شاید ابتدا اشتهایش کم باشد اما این اشتها مطمئنا زیادتر خواهد شد گرفتارشدن در تله سیگار! قسمت ناراحت کننده درباره سیگار این است که تنها لذتی که فرد از سیگار میبرد، رهایی موقتی از تنش و اضطرابی است که سیگار قبلی به وجود آورده است. وقتی اولین سیگار تمام میشود، نیکوتین بدنمان را ترک میکند و به جای آن احساس شدید پوچی و تهی بودن ما را فرامی گیرد؛ حسی شبیه به حس گرسنگی این نیاز به نیکوتین مجدد یا همان هیولای کوچک است. اگر ما دوباره سیگار بکشیم، نیکوتین جایگزین این احساس میشود. حس پوچی می رود و به جای آن آرامش، رضایت و اطمینان یا همان حس عادی و طبیعی بودن بر میگردد، ماجرا تازه شروع شده، نیکوتین سیگار دوم هم بدن را ترک میکند و دوباره آن حس خلا و پوچی سروکلهاش پیدا میشود در نتیجه برای برطرف کردن این حس نیاز به روشن کردن سیگار بعدی داریم و به این صورت در چرخه سیگارکشیدن گرفتار میشویم. گرسنه سیگار بودن! بهترین روش درک تله مرموز نیکوتین، مقایسه آن با خوردن است. اگر در روز عادت به خوردن سه وعده غذا داشته باشیم، دیگر بین این وعدهها احساس گرسنگی نمیکنیم؛ اما زمانی که یکی از این وعدهها به تاخیر بیفتد، احساس گرسنگی میکنیم؛ بدون هیچ گونه درد جسمی، با یک حس خالی بودن و ناامنی میدانیم که نیاز به خوردن داریم و در این حالت ارضای گرسنگی به راستی میتواند لذت بخش باشد. اگر سطحی به سیگار نگاه کنیم تقریبا همین طور است. حس ناامنی و خلا یعنی خواستن یا نیاز به سیگار مانند نیاز به غذا خوردن است. مثل حالت گرسنگی هیچ درد فیزیکی وجود ندارد و یا آن قدر ناچیز است که در بخش اعظم روز حتی متوجه آن نمیشویم. بدانید که سیگار عادت نیست. بلکه اعتیاد به یک ماده است. وقتی شروع به کشیدن سیگار میکنیم بدنمان را مجبور می کنیم که با یک بوی نفرت انگیز و یک نوع سم سازگار شود. قبل از اینکه اینها را بدانیم سیگار را میخریم میکشیم و همیشه همراه داریم. اگر این کارها را نکنیم دچار اضطراب و عصبانیت میشویم و در طول زمان رفته رفته بیشتر به سیگار تمایل پیدا میکنیم. بوی سیگار بد است مگر اینکه معتاد باشید همه انسانها از بو و طعم تنباکو متنفرند تا اینکه در دام آن اسیر میشوند. ما نیازی به اخطارهای سلامتی نداریم برای اینکه بفهمیم نیکوتین سمی است فقط باید به بدن خود گوش دهیم. اگر دود سیگار را در صورت حیوانی بدمید به طور غریزی سرفه می کند و سر خود را این طرف و آن طرف میچرخاند تا سم را از خود دور کند. وقتی ما اولین بار سیگار کشیدیم، به سرفه افتادیم. اگر قرار بود ما همه چیز را بو بکشیم به احتمال زیاد دچار سرگیجه و حالت تهوع می شدیم. اینها نشانههای بدن ماست که هشدار وارد شدن سم را میدهند. من که سیگاری نیستم! غم انگیزترین بخش این فرآیند این است که بسیار تلاش میکنیم تا در این دام اسیر شویم شاید برای همین وادار کردن نوجوانان به ترک سیگار، کار سختی است زیرا آنها که هنوز طعم و مزه ی سیگار را نفرت انگیز میبینند بر این باورند که هرگز اسیر این دام نمیشوند آنها فکر می کنند هر وقت بخواهند میتوانند سیگار را کنار بگذارند. متاسفانه تا آن زمان در این تله گیر می کنند و معتاد میشوند. چرا آنها از ما یاد نمیگیرند؟ چرا ما از والدین خود یاد نمی گیریم؟ سیگار را دوست ندارم، تحمل میکنم فرد سیگاری هر نوع سیگار را میکشد، آنها بر برند مورد علاقه خود اصرار دارند، زیرا به خود تلقین کردهاند که از طعم و بوی آن لذت میبرند و باید آن را تحمل کنند؛ اما اگر برند مورد علاقه خود را در دسترس نداشته باشند هر نوع سیگار دیگری را برای حفظ وضعیت خود می کشند. برای همین است سیگاریهایی که ابتدا سیگار، پیپ سیگار برگ نعنایی و غیره را کاملا نفرت انگیز میدیدند با مرور زمان «دوست داشتن» و در واقع «تحمل کردن» را آموختند. هزاران نفر حتی در دام آدامسهای نیکوتینی که بسیار مزه بدی دارد گرفتار میشوند و همچنان سیگار هم میکشند. پیامی دلگرم کننده برای سیگاریهای حرفهای برای سیگاریهای حرفهای و سرسخت این نوعی دلداری و دلگرمی باشد: «ترک سیگار همان قدر که برای سیگاری های تفننی آسان است، برای آنها هم ساده و راحت است. حتی از بعضی جهات، ترک برای سیگاریهای حرفه ای راحت تر است زیرا آنها به اندازه ی سیگاری های تفننی تو هم لذت از سیگار را ندارند. مهم نیست چندین سال از سیگار کشیدن شما میگذرد، بلافاصله پس از خاموش کردن آخرین سیگار بهبودی به سراغتان میآید. در عرض بیست دقیقه ضربان قلب به حالت عادی بر میگردد و بعد از بیست و چهار ساعت احتمال حملات قلبی به نصف کاهش پیدا میکند. اعتیاد به نیکوتین را هیولایی کوچک ناچیز و بی اهمیت فرض کنید و آن را مثل یک مگس له کنید قبلا گفتم که تنها خطر این هیولای کوچک تغذیه از هیولای بزرگ است؛ یعنی شست و شوی مغزی...



