صبحانه خوردن دستهجمعی زیر بارش موشکها، برگزاری مراسم عروسی و تلاش برای گذشتن از میان خرابهها و تولد مادری برای دختر خردسالش که مجموعهای از احساسات غم و شادی را با هم دارد.
اما چطور میشود که مردم در اوج مصیبتها و غم و رنجی که تحمل میکنند و هر لحظه منتظر بمباران صهیونیستها هستند، همچنان امید دارند؟ وقتی شهادت در یک قدمیشان است، چطور میتوانند مراسم عروسی بگیرند و امید داشته باشند؟ چطور میشود دور هم جمع شد و در میان خرابه به بهانه تولد دست زد و شمع فوت کرد؟
این مردم چه آموختهاند که اینگونه صبور و مقاوم و امیدوارند؟ چه باور و اعتقادی آنها را سر پا نگه میدارد؟
آنها از آیه یک سوره عنکبوت خوب یافتهاند که با حضور دائمی مصیبت و بلا در زندگی، در حال امتحان دادن هستند.
از آیه ۱۵۵ و ۱۵۶ سوره بقره یاد گرفتهاند که باید در مقابل مصیبت و بلا صبور و شکیبا باشند. که اگر صبور نباشد، رنج هم بر دردش افزوده میشود. (تحفالعقول، ص ۴۳۷)
آنها خیلی خوب اصل مالکیت خدا را باور کردهاند. گویا آیه «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» با پوست و گوشتشان عجین شده است. باور کردهاند که خداوند به عنوان مالک، هرگونه تصرفی در مِلک خویش میتواند داشته باشد.
آیه ۲۲ و ۲۳ سوره حدید با جانشان آمیخته شده که در مقابل از دست دادنها ناامید نشوند. چرا که به دنبال هر مصیبت و بلایی، آسانی خواهد آمد. (شرح،۵ و ۶)
مردم غزه خوب یافتهاند که باید از خود مایوس شوند نه از خداوند. (یوسف، ۸۶/ حجر،۵۵)
آنها به نصرت و یاری رسانی خداوند ایمان دارند (محمد، ۷) و معتقدند که اگر خداوند کسی را یاری کند، محال است احدی بر او غالب شود. (آلعمران، ۱۶۰) اینگونه است که مردم غزه به زندگی خود ادامه میدهند.



