
شعار استقلال آزادي جمهوري اسلامي از مشهورترين شعارهاي مردم در دوران مبارزات عليه رژيم ستمشاهي ، بيانگر خواست مردم و علت قيام آنها بود و دست رد زدن به همه جريان هاي سياسي متمايل به غرب و شرق و پذيرش رهبري حضرت امام و روحانيت به خوبي نشانگر آگاهي مردم از راهي بود كه آنان انتخاب كرده بودند .همانگونه كه شهيد مطهري فرمودند: «از نظر رهبري اين طور نبود كه روز اول كسي خود را كانديدا بكند و بعد مردم به او رأي بدهند و او را به رهبري انتخاب كنند و بدنبال آن، رهبر براي مردم تعيين خط مشي كند.واقعيت اينست كه گروههاي زيادي ـ از آنها كه احساس مسئوليت ميكنند ـ تلاش كردند كه رهبري نهضت را بعهده بگيرند ولي تدريجا همه عقب رانده شدند و رهبر خود به خود انتخاب شد.شما در نظر بگيريد كه چه تعداد از قشرهاي مختلف، مثلا از روحانيون ـ چه از مراجع و يا غير مراجع ـ و يا از غير روحانيون چه گروههاي اسلامي و چه غير اسلامي، در اين انقلاب شركت داشتند.در اين نهضت افراد تحصيلكرده، افراد عامي، دانشجو، كارگرها، كشاورزان، بازرگانان همه و همه شركت داشتند ولي از ميان همه اين افراد مختلف، تنها يك نفر، به عنوان رهبر انتخاب شد، رهبري كه همه گروهها او را برهبري پذيرفتند.اما چرا؟ آيا بدليل صداقت رهبر بود؟ بيشك اين رهبر صداقت داشت ولي آيا صداقت منحصر بشخص امام خميني بود و كسي ديگر صداقت نداشت؟ البته ميدانيم كه چنين نيست و صداقت منحصر به ايشان نبود.آيا بدليل شجاعت رهبر بود و اينكه تنها ايشان فرد شجاعي بودند و غير از ايشان رهبر صديق و صادق و شجاع ديگري وجود نداشت؟ البته كسان شجاع ديگري نيز بودند.آيا به اين دليل بود كه ايشان از يك نوع روشن بيني برخوردار بودند و ديگران فاقد اين روشنبيني بودند؟ آيا بدليل قاطعيت رهبر بود و ديگران فاقد قاطعيت بودند؟ مي دانيم كه قاطعيت منحصر به ايشان نبود.درست است كه همه اين مزايا باعلي درجه در ايشان جمع بود، ولي چنين نيست كه اين مزايا ـ لا اقل با شدت و گسترش كمتر ـ در ديگران نبود، پس چه شد كه جامعه خودبخود ايشان را، و فقط ايشان را به رهبري انتخاب كرد و هيچ فرد ديگري را در كنار ايشان به رهبري نپذيرفت؟ ... امام ـ خميني به اين علت رهبر بلا منازع و بلا معارض اين نهضت شد كه علاوه براينكه واقعا شرايط و مزاياي يك رهبر در فرد ايشان جمع بود، ايشان در مسير فكري و روحي و نيازهاي مردم ايران قرار داشت.حال آن كه ديگران ـ آنها كه براي كسب مقام رهبري نهضت تلاش ميكردند ـ به اندازه ايشان در اين مسير قرار نداشتند. معني اين سخن اين است كه امام خميني با همه مزايا و برتريهاي شخصي كه دارد اگر اهرمهائي كه روي آنها دست ميگذاشت و فشار مي داد و جامعه را به حركت درمي آورد، از نوع اهرمهائي بود كه ديگران روي آن فشار ميآوردند و اگر منطقي كه ايشان بكار مي برد نظير منطق ديگران بود، امكان نداشت ايشان در به حركت درآوردن جامعه موفقيتي كسب كند . اگر امام عنوان پيشوائي مذهبي و اسلامي را نميداشت و اگر مردم ايران در عمق روحشان يك نوع آشنائي و انس و الفتي با اسلام نداشتند و اگر عشقي كه مردم ما با خاندان پيامبر دارند وجود نميداشت و اگر نبود كه مردم حس كردند كه اين نداي پيامبر و نداي حضرت علي (عليه السلام) و يا نداي امام حسين (عليه السلام) است كه از دهان اين مرد بيرون ميآيد، محال بود نهضت و انقلابي به اين وسعت در مملكت ما بوجود آيد. رمز موفقيت رهبر در اين بود كه مبارزه را در قالب مفاهيم اسلامي به پيش برد.ايشان با ظلم مبارزه كرد ولي مبارزه با ظلم را با معيارهاي اسلامي مطرح كرد، امام از طريق القاي اين فكر كه يك مسلمان نبايد زير بار ظلم برود، يك مسلمان نبايد تن به اختناق بدهد، يك مسلمان نبايد به خود اجازه دهد كه ذليل باشد، مؤمن نبايد زير دست و فرمانبر كافر باشد ، با ظلم و ستم و استعمار و استثمار مبارزه كرد، مبارزهاي تحت لواي اسلام، و با معيارها و موازين اسلامي... بيشك از جان گذشتگي و مبارزه خستگي ناپذير با ظلم و ظالم و دفاع سرسختانه از مظلوم، و صداقت و صراحت و شجاعت و سازش ناپذيري اين رهبر در انتخاب او به مقام رهبري نقش داشته است، اما مطلب اساسي چيز ديگري است، و آن اينكه نداي امام خميني از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ و از ژرفاي روح اين ملت برميخاست، مردميكه در طول چهارده قرن حماسه محمد، علي، زهرا، حسين، زينب، سلمان، ابو ذر...و صدها هزار زن و مرد ديگر را شنيده بودند و اين حماسهها با روحشان عجين شده بود، بار ديگر همان نداي آشنا را از حلقوم اين مرد شنيدند .علي را و حسين را در چهره او ديدند، او را آينه تمام نماي فرهنگ خود كه تحقير شده بود، تشخيص دادند. امام خميني چه كرد؟ او به مردم ما شخصيت داد.خود واقعي و هويت اسلامي آنها را به آنان بازگرداند.آنها را از حالت خود باختگي و استسباع خارج كرد اين بزرگترين هديهاي بود كه رهبر به ملت داد، او توانست ايمان از دست رفته مردم را به آنها بازگرداند و آنها را به خودشان مؤمن كند.او با صراحت اعلام كرد كه تنها اسلام نجات بخش شماست.او جهاد اسلامي را مطرح كرد، امر بمعروف و نهي از منكر را مطرح كرد، وظيفه نوعي و ديني و بالاخره اجر و پاداش شهيدان را مطرح كرد، و مردمي كه سالها اين آرزو را كه در زمره ياران امام حسين باشند در سر ميپروراندند و هر صبح و شام تكرار ميكردند يا ليتني كنت معكم فافوز فوزا عظيما بناگاه خود را در صحنهاي مشاهده كردند آنچنانكه گويي حسين را بعينه ميديدند. مردم ما صحنههاي كربلا، حنين، بدر، احد، تبوك، خيبر، و...را در جلوي خويش ميديدند و همين باعث شد كه به پا خيزند و از سرچشمه عشق به خدا، وضو بسازند و يك سره بانك تكبير بر هر چه ظلم و ستمگري است بزنند. (مطهري ، مرتضي ، پيرامون انقلاب اسلامي ، تهران : صدرا ، 1374، ص 49-50 و ص ص 119-121) پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز مردم با آگاهي و شناخت خود در همه پرسي حضور پرشور و بي نظير خود را در تاريخ ثبت كردند و به جمهوري اسلامي رأي آري دادند و پس از آن نيز در همه صحنه هاي دفاع از نظام جمهوري اسلامي حضور پرشور خود را به رخ جهانيان كشيدند از ايستادگي و مقاومت در جنگ تحميلي و نمايش صحنه هاي پر شكوه دفاع مقدس و مقابله با همه تهديد ها و فشارهاي دشمنان گرفته تا حضور در راهپيماييها و مشاركت پرشور در بيش از سي انتخابات در طول حيات نظام جمهوري اسلامي . اگر تنها مسأله شور و هيجان و احساسي عمل كردن مردم در ميان بود ، شايد رهبران مي توانستند در سالهاي آغازين انقلاب اسلامي از آن به نفع خود بهره برداري نمايند ، اما اگر آگاهي و شناخت مردم در ميان نبود در ادامه مسير با مشكل روبرو مي شدند . در حالي كه حضور پر رنگ مردم در صحنه هاي مختلف دفاع از نظام ، بيانگر آگاهي و درك بالاي مردم از حركت خود و انقلابي است آن را بنا نهاده اند و صلابت و اقتدار امروز نظام مرهون ايستادگي و مقاومت مردم در برابر همه توطئه ها و دشمنيهاست . بي ترديد براي استمرار انقلاب اسلامي ، شور همراه شعور و هيجان انقلابي همراه با بصيرت و احساس همراه با آگاهي نياز است. در مورد زمان و نحوه برگزاري رفراندوم اولاً ؛ اين گونه نبود كه حضرت امام پس از پيروزي انقلاب اسلامي و به طور ناگهاني مسأله ساختار نظام و جمهوري اسلامي را مطرح نموده باشند و مردم تحت تأثير شرايط انقلابي و شور و هيجان ناشي از آن بدون شناخت و آگاهي قبلي ، اقدام به پذيرش آن كرده باشند ، بلكه حضرت امام ماهها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي و زماني كه در فرانسه تبعيد بودند در مصاحبه با خبرنگاران و رسانه ها به تبيين نوع نظام آينده كشور پرداختند به عنوان نمونه حضرت امام در جواب خبرنگار تايمز لندن كه ميپرسد چه نوع حكومتي را در ايران مايليد ببينيد، جواب ميدهند: «ما جمهوري اسلامي را اعلام كردهايم و ملت با راهپيماييهاي مكرر به آن راي دادهاند. حكومتي است متكي به آراي ملت و مبتني بر قواعد و موازين اسلامي»( صحيفه نور ،ج 4، ص 169) و يا در جواب خبرنگار روزنامه گاردين كه از نوع حكومت پرسيدهاند امام پاسخ دادهاند: «ما خواهان استقرار يك جمهوري اسلامي هستيم و آن حكومتي است متكي به آراي عمومي. شكل نهايي حكومت با توجه به شرايط و مقتضيات كنوني جامعه توسط مردم تعيين خواهد شد» (صحيفه نور ، ج 2، ص 26) همچنين در جواب خبرنگار مجله المستقبل كه از انطباق حكومت اسلامي با شكل خلافت اسلامي سوال كرده بود فرمودهاند: «حكومت جمهوري اسلامي مورد نظر ما از رويه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) و امام علي(عليه السلام ) الهام خواهد گرفت و متكي به آراي عمومي ملت ميباشد و نيز شكل حكومت با مراجعه به آراي ملت تعيين ميگردد»( صحيفه نور ، ج3 ،ص 27) ثانياً؛ تا زمان برگزاري رفراندوم ، جريان ها و گروههاي سياسي ديدگاهها و نظرات خود را با استفاده از رسانه ها آزادانه در مورد نوع نظام سياسي كشور مطرح نمودند . در اين رفراندوم علاوه بر گروههاي مختلف اجتماعي، همه احزاب اسلامي به جمهوري اسلامي رأي مثبت دادند و از ميان گروههاي ليبرال و ماركسيست نيز جبهه ملي و حزب توده در انتخابات شركت جسته و به جمهوري اسلامي آري گفتند. اما گروههايي چون چريكهاي فدايي خلق، پيكار در راه آزادي طبقه كارگر و جبهه دموكراتيك ملي رفراندوم را تحريم كردند. البته با شركت گسترده و رأي بالاي مردم به جمهوري اسلامي روشن شد كه اين گروهها وزن چنداني در صحنه سياسي ايران ندارند. ثالثاً ؛ پيش از برگزاري رفراندوم جمهوري اسلامي، نهادهاي موقتي بوسيله حضرت امام شكل گرفته بودند كه وظيفهشان اداره موقت كشور پس از سقوط دولت پهلوي و تشكيل نهادهاي قانوني از طريق مراجعه به آراي عمومي بود. علاوه بر شوراي موقت انقلاب اسلامي كه در آذر 57 شكل گرفت و تقريبا به عنوان نهاد قانونگذاري موقت عمل ميكرد، حضرت امام در 16 بهمن 57 ، مهندس مهدي بازرگان را به عنوان نخست وزير مأمور تشكيل دولت موقت كردند و چهار وظيفه مهم (برگزاري رفراندوم تعيين نظام-تشكيل مجلس موسسان و تصويب قانون اساسي-برگزاري انتخابات رياست جمهوري و برگزاري انتخابات مجلس )را بر عهده آن نهادند.گذر از اين مراحل كه امام تأكيد خاصي بر سرعت بخشيدن به آن داشتند، كار چندان سادهاي نبود. زيرا تنها اندكي پس از پيروزي انقلاب، حوادثي چون ترور چهرههاي نزديك به رهبري انقلاب، بمبگذاري در نقاط مختلف كشور از سوي عناصر شناخته يا ناشناس با عناوين مجعول، جنگ داخلي در كردستان، گنبد و خرمشهر و آشوبهاي دامنه دار شهري كه گروههاي مسلح مانند مجاهدين و فدائيان پاي ثابت آن بودند، كشور را در بحراني عميق فروبرد. اما آينده نشان داد كه اگر نهادهاي قانوني نظام با سرعت شكل نميگرفتند، سير حوادثي كه در سالهاي 58 تا 60 روي داد، به گونهاي ديگر پيش ميرفت و در نبود ساز و كار روشن و راهگشا براي برون رفت از بحران، ايران در شرايطي كه با انواع توطئههاي خارجي و يورش گسترده رژيم عراق روبرو بود، تا لبه پرتگاه پيش ميرفت. تنظيم قانون اساسي و برگزاري رفراندم قانون اساسي نيز چند ماه پس از برگزاري رفراندوم جمهوري اسلامي به خوبي بيانگر آگاهي و شناخت نسبت به راهي بود كه با پيروزي انقلاب اسلامي آغاز شده بود . نقش آگاهي در انقلاب اسلامي آن چنان مشهود و پر رنگ بود كه نظريه پردازي همچون تدا اسكاچپول كه تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي بر اين اعتقاد بود كه « انقلاب ها ساخته نمي شوند ، بلكه مي آيند » پس از پيروزي انقلاب اسلامي در مقاله اي كه در سال 1982 با عنوان « دولت تحصيلدار و اسلام شيعي در انقلاب ايران» ارائه كرد با تجديد نظر در نظريه خود ، با توجه به آشكار بودن نقش آگاهي ، رهبري و وانديشه در انقلاب اسلامي چنين اظهار داشت كه « اگر در دنيا تنها يك انقلاب آگاهانه ساخته شده باشد ، آن انقلاب ، انقلاب ايران است» ( فراتي ، عبد الوهاب ، رهيافتهاي نظري بر انقلاب اسلامي ، قم: معارف ، 1377، ص 185-216)
نام سایت:پرسمان/اندیشه سیاسی