نه! عبدالله مقدمی *** شب عید است و یار از من چغندر پخته می خواهد / ببین از من چه می خواهد ؟! * اگر هم کم دهم او رو تُرُش کرده ، نمی خواهد / دِ می خواهد ، دِ می خواهد ! * مرا بر ائتلافی قرص و قایم با خودش خواند / و م...

پنجشنبه ۲ فروردین ۱۳۸۶ - ۰۰:۰۰
چغندرانه!
چغندرانه! عبدالله مقدمی *** شب عید است و یار از من چغندر پخته می خواهد / ببین از من چه می خواهد ؟! * اگر هم کم دهم او رو تُرُش کرده ، نمی خواهد / دِ می خواهد ، دِ می خواهد ! * مرا بر ائتلافی قرص و قایم با خودش خواند / و می دانم که می داند * ندارم جرات « نه » ، که جواب آره می خواهد / ببین از من چه می خواهد * ز من راه نمردن با یه دخل و صد هزاران خرج / میا ن بی شماران خرج * تمام فوت و فن ها را ، طرف نیم سوته می خواهد / ببین از من چه می خواهد * ز من سر همه جا را و دنیا را و فیها را / بخواهد کل اینها را * سبب های شکست نهضت مشروطه می خواهد/ ببین از من چه می خواهد * ز آتش سوزی خودرو بپرسد ، گویمش : جانا / ندارم بنده فرغانا ! * خداوندا ! ببین آمار چی رو از که می خواهد / ببین از من چه می خواهد * بخواهد نام کل مفسدین اقتصادی را / ز سر تا ته ، تمامی را * خبرهای مگو رو از پس هر پرده می خواهد / ببین از من چه می خواهد ! * بگو جانا ! به ایشانا ! که بنده شوتم از دنیا / چه می خواهی ، بگو از ما ؟ * بله ؟ ها ؟ چی ؟بله ! عید است و از ما مایه می خواهد / ببین از ما چه می خواهد !

برچسب‌ها

پربازدیدها

پربحث‌ها