خندههای ناتمام آقای رئیس کی تمام میشود
استعفا؛ کلمهای نامفهوم برای مدیران دولتی. فرقی هم نمیکند شما مدیر سیاسی باشید، یا اقتصادی یا ورزشی. دیگر هیچ چیز برای مدیران ما "بحران" به حساب نمیآید.

دور جدید اما دوباره نه خبری از کامیابی است و نه حداقل تغییری. هنوز ذهن فراموشکار جامعه فوتبال ایران انقدر فرسوده نشده که افتضاح پس از جام جهانی 2006 را از یاد ببرد. یک برکناری و دخالت عجیب از سوی رییس سازمان تربیت بدنی، فوتبال ایران را به چنان قهقرایی برد که شاید بتوان نتایج این روزهای فوتبال را میراث آن دوره مدیریتی در سازمان ورزش دانست اما دوباره نه خبری از استعفا بود و نه تصمیمی برای برکناری رییس از مقام مافوقش
* تیم ملی سهم بزرگ ناکامیها
اگر شکست تیمهای پایه را در رقابتهای آسیایی فراموش کنید، اگر ناکامی تیم ملی فوتسال در رقابتهای قهرمانی آسیا و ایضا رقابتهای جام جهانی تایلند را هم حساب نکنید، اگر کم شدن سهمیه فوتبال باشگاهی ایران و از دست رفتن یک کرسی ایران در هیات اجرایی کنفدراسیون فوتبال آسیا را هم بی خیال شوید حتما یک چیزی بد ذهن شما را درگیر کرده و آن تیم ملی بزرگسالان است؛ تیمی که سالهای سال است در هیچ تورنمنتی به موفقیتی نرسیده است. فرقی هم نمیکند که این تورنمنت مسابقات سطح پایینی مثل غرب آسیا باشد یا رقابتهای مهمی همچون جام ملتهای آسیا یا انتخابی جام جهانی. تیم ملی در همه این سالها شکست خورده. بگذارید کمی به عقب برگردیم، زمانی که کمیته انتقالی امیر قلعهنویی را به خاطر شکست برابر کرهجنوبی در ضربات پنالتی برکنار کرد. آن روزها هنوز کفاشیان و دوستان به فدراسیون نیامده بودند و این برکناری به آنها مربوط نبود. آمدنشان به فدراسیون مصادف شد با رقابتهای انتخابی جام جهانی و آنها برای انتخاب سرمربی تیم ملی تا زمان شروع رقابتهای انتخابی جام جهانی زمان چندانی نداشتند. اسفند که انتخاب شدند، خرداد بازیهای تیم ملی شروع می شد. ابتدا نام افشین قطبی را مطرح کردند و دقیقه آخر علی دایی را به طرز معجزهآسایی به عنوان سرمربی انتخاب کردند؛ انتخابی که ابهامات فراوانی دربارهاش مطرح است و میگویند دایی با توصیه مقامات ارشد دولت به این پست مهم رسید اما هر چه بود عمر دایی با لباس سرمربیگری تیم ملی چندان زیاد نبود.
کیروش به ایران آمد؛ مردی که با توجه به حضورش در منچستریونایتد، رئال مادرید و تیم ملی پرتغال نام بزرگی به حساب میآمد. آنقدر فوتبال ایران و رسانهها از حضور کیروش در ایران جو زده شدند که کیروش هم خودش را بزرگتر از فوتبال ایران دید. همه چیز را دستش گرفت، برای رییس فدراسیون خط و نشان کشید و ساختار کمیته تیمهای ملی را به هم زد و علیه هم بیانیه داد و با رسانهها هم درگیر شد و در نهایت خروجیاش شد ثبت نخستین شکست تاریخ فوتبال ایران برابر ازبکستان و لبنان و دور شدن از جام جهانی برزیل
دایی بعد از باخت نوبرانه به عربستان در تهران برکنار شد؛ تصمیمی که باز هم میگویند ردپای مقامات ارشد دولتی در آن وجود داشت. پس از دایی، نیمکت تیم ملی بالاخره به افشین قطبی رسید. کسی که میگفت دو کره (حریفان اصلی ایران) را مثل کف دستش میشناسد اما او از دو کف دستش فقط دو امتیاز گرفت تا تیم ملی به جام جهانی آفریقای جنوبی نرود. با این حال کفاشیان که به ابقای مدیران زیر دستیاش اعتقاد وافری دارد، قطبی را با وجود انتقاد رسانهها برکنار نکرد تا جام ملتهای آسیا از راه برسد. مرحله گروهی همه را به تیمی که قطبی ساخته امیدوار کرد اما با شکست برابر کره جنوبی رویاهای ایرانیهای تشنه موفقیت در فوتبال، نقش بر آب شد. پس از جام ملتها دیگر توجیهی برای ماندن قطبی وجود نداشت. قطبی رفت تا منصوریان برای بازی دوستانه برابر روسیه روی نیمکت تیم ملی ایران بنشیند. دیداری که کارلوس کیروش از نزدیک تماشایش کرد تا برای حضور در ایران تصمیمگیری کند. پس از چند ماه بالا و پایین سرانجام فروردین 90 کیروش به ایران آمد تا ناجی فوتبال فلاکتزدهی ایران باشد.

* کیروش و سراب فوتبال ایران
سالهای سال حضور مربیان بزرگ خارجی به ایران برای فوتبال ما طلسم شده بود. هر بار که قرار بود برای تیم ملی سرمربی انتخاب شود، رسانهها اسمهای بزرگی را پشت سر هم ردیف میکردند اما در نهایت تیم ملی به یک مربی خارجی کم نام و نشان میرسید. اما این بار قضیه فرق می کرد. کیروش به ایران آمد؛ مردی که با توجه به حضورش در منچستریونایتد، رئال مادرید و تیم ملی پرتغال نام بزرگی به حساب میآمد. آنقدر فوتبال ایران و رسانهها از حضور کیروش در ایران جو زده شدند که کیروش هم خودش را بزرگتر از فوتبال ایران دید. همه چیز را دستش گرفت، برای رییس فدراسیون خط و نشان کشید و ساختار کمیته تیمهای ملی را به هم زد و علیه هم بیانیه داد و با رسانهها هم درگیر شد و در نهایت خروجیاش شد ثبت نخستین شکست تاریخ فوتبال ایران برابر ازبکستان و لبنان و دور شدن از جام جهانی برزیل. این آخرین وضعی است که فوتبال ایران در آن گرفتار شده و البته رییس فدراسیون فوتبال هم گفته "میخواهد سرش را به دیوار بکوبد". این نهایت عصبانیت آقای رییس است؛ واکنشی که نه به درد ما میخورد و نه به درد این فوتبال فلاکتزده. استعفا شاید مرهمی باشد بر دل مردم فوتبالدوستی که بارها از دست این فدراسیون سرشان را به دیوار کوبیدهاند اما انگار گوش شنوایی در این مدیریت دولتی نیست و همه ماندنشان را "تکلیف" میدانند.