در خانه آنقدر تواضع داشت كه به قول خودش: او به همسرش هرگز دستور نمىداد و هرگز موجب تحقير همسرش نشد. بسيارى از اوقات خود غذا درست مىكرد و در كارهاى خانه به همسرش كمك مىكرد و خوش اخلاق بود.

شرط بندگی
هر گاه مىدید شخصى یا اشخاصى قصد تحقیر او را دارند و یا در مجلسى چنین جوّى وجود دارد، خود را از ن شخص یا اشخاص یا ن مجلس دور مىكرد و با مناعت طبع خاصّى، عزّت خود را حفظ مىنمود و از رفتن به بعضى از مجالس خوددارى مىكرد و مىفرمود: مىترسم تحقیر شوم.
تواضع و ساده زیستى
یكى از خصال بزرگ و ارزشمند، پارسایى و دلبستگى به خدا، تواضع در برابر حق و تواضع در برابر بندگان خدا است. انسان پارسا به طور طبیعى، متواضع نیز خواهد بود، چرا كه عامل اصلى ترك تواضع، غرور و تكبر است و زهد و پارسایى موجب برطرف شدن غرور شده است و باعث تواضع و ساده زیستى خواهد شد. در این رابطه به شمه و نمونه های از پارسایی آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردی اشاره می كنیم:
زهد و قناعت
از ویژگىهاى بارز آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردى(ره) زهد و قناعت بود. ساده زیست و از زرق و برق دنیا دورى مىكرد. وقتى كه در قم از دنیا رفت، هنوز خانهاش استیجارى بود.
در خانه آنقدر تواضع داشت كه به قول خودش: او به همسرش هرگز دستور نمىداد و هرگز موجب تحقیر همسرش نشد. بسیارى از اوقات خود غذا درست مىكرد و در كارهاى خانه به همسرش كمك مىكرد و خوش اخلاق بود.
یكى از شاگردانش مىگوید:
نشانه تواضع از رفتار و گفتار او، بسیار آشكار بود. وقتى وارد خانه او مىشدى، به احترام كوچكترین افراد به قامت بلند مىشد و با چهرهاى شاداب از او استقبال مىكرد. هنگام عبور، بسیار متواضعانه راه مىرفت، و در سلام كردن پیش قدم مىشد.
وى در ادامه مىگوید:
از تواضع او این كه در اولین ماه رمضانى كه براى وعظ و ارشاد به اشتهارد آمد، دعوت افراد را براى افطار مىپذیرفت، ولى در سال دوم دعوت هیچ كس را نپذیرفت، وقتى از علت پرسیدند، گفت: بسیارى علاقه دارند مرا دعوت كنند، ولى چون فقیرند یا امكاناتشان كم است، نمىتوانند دعوت كنند و شرمنده مىشوند یا به زحمت مىافتند. من براى این كه آنها شرمنده نشوند و به زحمت نیفتند، دعوت هیچ كس را نمىپذیرم.
خانه و وضع خانه او بسیار ساده بود. روزى میهمانانى براى او وارد شدند، كوزه آبى زیبا و خوش رنگ در آنجا وجود داشت. بعضى از حاضران پرسیدند: این كوزه خوش رنگ را از كجا تهیه كردهاید؟ میرزا فرمود: من هم نمىدانم، شاید از همسایهها گرفتهاند. بعد معلوم شد آن را از همسایهها عاریه گرفتهاند. و این نمونه دیگرى از زهد او بود، چرا كه وسائل خانهاش نیز عارى از تجمّلات و امور زینتى بود.
در سامرّا با این كه امام جماعت رسمى حرم عسكریین(ع) و از علماى سرشناس بود، در خانه خشتی و گلى مىزیست. كارهاى خانه را به ویژه در مورد میهمانان خود انجام مىداد و بسیار میهمان نواز بود. با همشهریانش كه از اشتهارد به زیارت وى مىآمدند، با تواضع مهرانگیز مهمان نوازى مىكرد. میرزا همواره با قناعت مىزیست و این خصلت سازنده را هرگز از خود دور نكرد.
ساده زیستى از وقار و شخصیتش نمىكاست، بلكه بیانگر روح زهد و پارسایى وى بود، در عین حال بسیار باوقار و متین بود. در مسایل برخوردى واقع بینانه و جدى داشت، حتى در امور جزئى، از مسامحه و سطحى نگرى پرهیز مىكرد.
صبور و شاكر
آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردی انسانى صبور ، در برابر رنجها و حوادث تلخ، صبر و استقامتی در سطح عالى داشت، مشكلات را در پرتو صبر و حوصله و مقاومت، با تدبیر حل مىكرد. یكى از پسرانش به نام آقا مجتبى در نوجوانى بر اثر تصادف با ماشین در شهر سامرّا، در آستانه مرگ قرار گرفت، او را در حالى كه در حال جان دادن بود، به خانه آوردند. آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردى(ره) در برابر این حادثه جانسوز صبر عجیبى نشان داد و در حالى كه همه حاضران با جیغ و فریاد گریه مىكردند، مثل كوه استوار، صبر و مقاومت كرده و حاضران را به آرامش دعوت مىنمود، حتى در این باره مورد اعتراض بعضى از حاضران قرار گرفت، ولى با آرامش مىگفت: تقدیرات الهى است، باید صبر كرد. سرانجام پسر نوجوانش از دنیا رفت و او با كمال بردبارى با آیه استرجاع (انّا للّه و انّا الیه راجعون) خاطر خود را تسلّى داد.
او در كنار صبر، به مقام عالى رضا به رضاى خدا و شكر رسیده بود؛ به تعبیر یكى از علماى ربّانى:
او دائم الشّكر بود، در روزهاى آخر عمر وقتى به خدمتش رفتم، پاها و سرش به شدّت درد مىكرد. پرسیدم: حالت چطور است؟ با چهرهاى راضى و شاكر گفت: الحمدللّه
او تسلیم امر و تقدیرات الهى بود و به این درجه رسیده بود. آن چنان شاكر و سپاسگزار درگاه حق بود، كه از اداى شكر الهى اظهار ناتوانى مىكرد، او درد و بیمارى را كه از سوى خدا آمده، نعمت مىدانست و در برابر این نعمت شكر مىكرد.
عزّت نفس و مناعت طبع
از حالات ممتاز ایشان این كه از خصلت عزّت نفس و مناعت طبع در سطح عالى برخوردار بود. همان گونه كه از تحقیر مؤمن، متنفّر بود، در مورد خود نیز هرگز حاضر نمىشد زیرا بار ذلّت برود و عزّت اسلامى خود را خدشه دار سازد. هر گاه مىدید شخصى یا اشخاصى قصد تحقیر او را دارند و یا در مجلسى چنین جوّى وجود دارد، خود را از آن شخص یا اشخاص یا آن مجلس دور مىكرد و با مناعت طبع خاصّى، عزّت خود را حفظ مىنمود و از رفتن به بعضى از مجالس خوددارى مىكرد و مىفرمود: مىترسم تحقیر شوم. آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردی در پرتو قناعت و پارسایى، مرعوب افراد ثروتمند، یا نامناسب نمىشد، و قداست شؤون روحانیت را در استقلال و آزاد اندیشى و توكّل و انقطاع الى الله مىدانست و مىگفت: اِلهى هَبْ لى كَمالَ الْاِنْقِطاعِ اِلَیْك ؛ خدایا! كمال دلبستگى به تو و بریدن از خلق را به من عنایت فرما.
به گفته یكى از بستگانش: همین مناعت طبع باعث شد از سامرّا به قم هجرت كند و تصمیم بگیرد در حوزه علمیه قم بماند.
تهیه و فرآوری: علی فریادرس - گروه حوزه علمیه
منابع:
كتاب ستارگان حرم
طبقات اعلام الشیعه
-
[placeholder]