بهترین عیدی مهربانی است
آب بپاشید ، نور ببخشید / گزارشی از رسم دیرین عیدی دادن

شكر، اولین عیدی ایرانیان به یكدیگر
نوروز به عنوان پدیدهای فرهنگی در سرزمین ما ویژگی هایی دارد كه آن را از دیگر پدیدهها متمایز و ممتاز می كند. نوروز تنها نماد اصیلی است كه از تهاجم دیگران مصون مانده است. نوروز نمادی است از تمامی فرهنگ ایران و هر گوشه آن بخشی از فرهنگ را در خود دارد. به گفته كارشناسان فرهنگی، عیدی دادن و عیدی گرفتن ریشه در فرهنگ ایران باستان دارد؛ آن زمان كه مردم در بامداد عید نوروز به نشانه بخشیدن روشنایی به زندگی یكدیگر، برهم آب می پاشیدند و برای حفظ صلح و دوستی به یكدیگر هدیه می دادند.منیره ناصری، كارشناس جامعه شناسی، با اشاره به این موضوع كه یكی از اصلی ترین ویژگی های عید نوروز تداوم بخشیدن به دوستی هاست می گوید: در فرهنگ و مذهب ما همواره بر اهمیت روابط دوستانه مردم جامعه با یكدیگر تأكید شده است. رسم كهن عیدی دادن نیز یكی از سنت های اصیلی است كه در همین راستا میان مردم جای گرفته است. در گذشته های دور، ایرانیان در نوروز به یكدیگر شكر هدیه می دادند و برای هم آرزوی شادكامی همیشگی می كردند. این رسم در طول زمان رفته رفته تغییر شكل داد اما هرگز از بین نرفت.وی میافزاید: سفره هفتسین از دیرباز نزد ما ایرانیان احترام خاصی داشته است. اهل خانواده عزیزترین نعمت های خدا را در این سفره می گذارند و برای هر كدام از آنها ارزش خاصی قائلند. زمانی عیدی بچهها و بزرگترها از همین سفره هفت سین داده می شد. هر خانواده بنا به توان مالی اش به میهمانان خود گندم بو داده، سیب و سمنو یا تخم مرغ رنگ شده می داد. ارزش این هدایا در آن حد بود كه صاحبخانه با این نیت كهگندمنماد روزی و نشان فراوانی و بركت،تخم مرغ نشان تداوم نژاد آدمی،سیب نشان بركت و نعمت و فراوانی وسمنو نماد فراوانی خوراك و غذاهای نیروزاست، آنها را به عزیزانش هدیه می كرد.
رسمی كه متحول می شود
فاطمه قنبری ، پیرزنی 85 ساله است كه آن روزها را به خوبی به خاطر می آورد. او می گوید: خوب به یاد دارم وقتی خیلی كوچك بودم همه ذوق و شوقم برای رسیدن نوروز آن بود كه به خانه مادر بزرگ بروم تا او قرآن را باز كند و به من بگوید كه سال آینده چه سرنوشتی خواهم داشت.پیرزن هر صبح در روزهای عید وضو می گرفت و زیر كرسی می نشست. یك بادیه بزرگ سفالی را هم پر از تخم مرغ های رنگی كه با پوست پیاز یا گردو رنگ می كرد در كنارش می گذاشت و برای هر كسی كه به دیدارش می آمد ابتدا قرآن باز می كرد و چند كلام از آیات الهی را می خواند و بعد یك تخم مرغ رنگی به او هدیه می داد. تخم مرغ های مادربزرگ آن قدر برای ما عزیز بود كه حتی دلمان نمی آمد آنها را بخوریم. ولی امروز نوههای من جز گرفتن پول هیچ انتظاری از من ندارند. برای آنها مهم نیست كه این هدیه ای از سوی مادربزرگ است، بلكه موضوع مهم آن است كه اگر این پول را روی بقیه عیدیهایشان بگذارند، چقدر می شود. گاهی دیدهام كه نوههایم بر سر این موضوع كه كدام یك پول بیشتری از عیدیهایش به دست آورده با یكدیگر دعوا می كنند.آرزوهای سبز؛ تحفه عیدی قدیمیها
آرزوهای سبز، دعاهای خجسته و امیدهای تازه ، تحفه عیدی قدیمیها بود. وقتی قرآن های كوچك به نشانه استواری ایمان با بسته های زرورق شده سنجد، گندم بو داده، حتی نخودچی و كشمش به دست بچه ها می رسید انگار بركت و روزی آنها افزوده می شد. گویا دل بچه ها هم آن روزها از عیدی گرفتن شادتر بود. آخر این دغدغه به دلشان راه نداشت كه این اسكناس سبز با آن دو تا صورتی قبلی می شود دو هزار تومان و حالا من بیشتر یا كمتر از تو پول دارم.خانم ناصری در این باره می گوید: از وقتی مناسبات اقتصادی همه فكر و ذهن مردم را مشغول كرد شیوه عیدی دادن هم به كلی دگرگون شد. اگرچه در سال های اولیه ای كه پول جای هدایای ارزشمند گذشته را می گرفت هنوز هم انگیزههای غیرمادی بسیاری در عیدی دهنده و عیدی گیرنده وجود داشت اما بالاخره وسوسه مسائل مادی بر وجوه دیگر این پدیده فرهنگی غلبه كرد. مدتی نگذشت كه عیدی دادن به وسیله ای برای چشم و همچشمی و به رخ كشیدن تمكن مالی به یكدیگر تبدیل شد. در این آشفته بازار، وظیفه عمو و دایی و خاله كوچكتر آن شد كه حتماً به بچههای عمو و دایی و خاله بزرگتر آن قدر عیدی بدهند تا بیشتر از مبلغی شود كه آنها به بچههای ایشان دادهاند! دغدغه بزرگترها در سال بعد هم این بود كه این اختلاف قیمت را حساب كنند. خلاصه عیدی دادن با آن سابقه مقدس دیرینه تبدیل شد به عرصه ای برای حساب و كتاب. البته این اوضاع آن قدر دوام نیاورد.در آشفته بازار راه یافتن مناسبات اقتصادی به عرصه سنت های دیرین، وظیفه عمو و دایی و خاله كوچكتر آن شده كه حتماً به بچههای عمو و دایی و خاله بزرگتر آن قدر عیدی بدهند تا بیشتر از مبلغی بشود كه آنها به بچههای ایشان دادهاند. دغدغه بزرگترها در سال بعد هم این بود كه این اختلاف قیمت را حساب كنند. خلاصه عیدی دادن با آن سابقه مقدس دیرین تبدیل شد به عرصهای برای حساب و كتاب.

اكرم امین محمدی، كارشناس ارشد روانشناسی با تأكید بر اهمیت هدیه دادن برای برقراری ارتباط صمیمانه و سالم با دیگران -بخصوص كودكان و نوجوانان - می گوید: كودكان و نوجوانان در ایام نوروز به دلیل فراغت از درس و مشق و مدرسه، همچنین تحت تأثیر فضای شادی آور عید، آمادگی بسیار زیادی برای دریافت پیام های غیرمستقیم دارند. شاید این بهترین فرصت در اختیار بزرگترهاست تا با مشورت با یكدیگر، تحت عنوان هدیه عید، چیزی را در اختیار فرزندانشان بگذارند كه مثلاً مشوق آنها برای ادامه تحصیل باشد یا علاوه بر سرگرمی، سبب تقویت هوش و حافظه نیز بشود.
چگونه این سنت را احیا كنیم؟
باز پشت پنجره باران ز مهر نرم نرمك می نوازد شیشه رامیهمان ماست این پیك امید خیز و خندان لب به رویش درگشابهار با كوله باری از مهربانی از راه میرسد. چارهای نیست باید برخیزیم و به رویش درگشاییم. باید با حفظ آیین های گسستگی ناپذیر نوروزی به او ثابت كنیم كه ما ایرانی هستیم و هنوز هم شیفته و شیدای تاریخ ماندگاری كه افتخار ماست. شاید خرده بگیرید كه این همه توصیف در وصف عیدی دادن به كوچكترها؟! اما باور كنید كه اگر امروز به فكر حفظ و احیای همین سنت های كوچك كه به نظر چندان مؤثر نمی آید، نباشیم، فردا دست چپاولگر زمان، نغمه پرستوها به گاه بهار را هم در خاطرمان بیرنگ و نقش خواهد كرد. آن وقت در گرداب كارهای روزمره، اسفند و فروردین را اشتباه می گیریم و موقع امضا پای برگههای اداری به یاد می آوریم كه راستی، یك سال دیگر هم گذشت.عباس محمد بیگی، مربی امور تربیتی می گوید: .شاید اولین گام ها برای احیای این سنت را باید در مدارس برداشت. ما باید در ساعت هایی كه با بچه ها به بحث می نشینیم به آنها تفهیم كنیم كه برای هر چیزی ارزش مادی قائل نشوند. اگر مربیان ما با مطالعه در زمینه تاریخ به انگیزه گذشتگان برای اجرای این سنت پی ببرند خیلی بهتر می توانند به نسل امروز توضیح دهند كه می شود فارغ از حساب و كتاب امروزی با سنت ها برخورد كرد. اگر آنها حرمت نان و گندم را در مدرسه بیاموزند و بدانند كه در نظر مخلوقات خدا برترین ارزش ها به بركت های خدا تعلق دارد، هنگام دریافت یك تخم مرغ رنگی به عنوان عیدی، نه تنها دلگیر نمی شوند بلكه آن را روی چشمهایشان می گذارند.
همه چیز باید از خانوادهها شروع شود. پدرها و مادرها باید ایرانی باشند، مثل ایرانیان زندگی كنند و برای این شیوه زندگی احترام قائل باشند. آن وقت بچه ها این آمادگی را دارند كه درباره آداب و رسوم قدیمی قصه بشنوند و آن قصهها را باور كنند.