رفتار سبك، رفتاری است كه متناسب با حال فاعل آن نیست، از امثال او انتظار نمی‏رود و شأن وی را در نظر دیگران پایین می‏آورد

دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۰:۰۰
وقار و متانت طلبگي
وقار و متانت طلبگي حتما شما هم زياد شنيده ايد که گفته ميشود، فلان کار با شان شما سازگار نيست. بيان اين حرف در مرتبه شما نبود و .... در اين مقاله در صدد بررسي اين مساله هستيم و شانيت برخاسته از شخصيت افراد را مورد بررسي قرار مي‌دهيم. بعد از بحث اجمالي در باره اين مساله و روشن شدن موضوع، در مقالات بعدي به بررسي اين مساله در زندگي طلبگي خواهيم پرداخت. يکي ديگر از قواعد عمل، رعايت وقار و پرهيز از رفتار سبک است. رفتار سبک، رفتاري است که متناسب با حال فاعل آن نيست، از امثال او انتظار نمي‏رود و شأن وي را در نظر ديگران پايين مي‏آورد؛ يعني ارزش اجتماعي‏اش را مي‏کاهد و در نظر مردم کوچک و حقير جلوه مي‏کند. حرمت و ابهت او فرو مي‏ريزد؛ به گونه‏اي که کلامش مورد توجه قرار نمي‏گيرد. رفتار سبک، رفتاري است که متناسب با حال فاعل آن نيست، از امثال او انتظار نمي‏رود و شأن وي را در نظر ديگران پايين مي‏آورد؛ از هر کس انتظار مي‏رود به اندازه فاصله‏اي که از دوره کودکي گرفته، از رفتارهاي کودکانه نيز فاصله گرفته باشد . کودک در رفتارهاي خود نوعا غرض عقلايي ندارد و کارش بازي و سرگرمي (لهو و لعب) است. بازي (لعب) عملي است که به غايت حقيقي صادر نشده و هدف صحيح يا فايده عقلايي ندارد و از آن، تنها يک لذت خيالي انتظار مي‏رود. سرگرمي (لهو) نيز، عملي است که انسان را از امور مهم حيات بازمي‏دارد [1]. بازي و سرگرمي از هوس و غريزه نشأت گرفته است. انسان هرچه از دوره کودکي خود فاصله گرفته باشد، انتظار مي‏رود که حکيمانه‏تر و عاقلانه‏تر رفتار کند، به دنبال فوايد و آثار حقيقي باشد و براي تصميمات خود توجيه قابل قبول و غرض عقلايي داشته باشد. روشن است که بالارفتن از تير چراغ برق ـ اگر خطر برق گرفتگي نباشد ـ يا بالا رفتن از درخت ـ اگر آسيبي به درخت و محيط زيست وارد نياورد ـ حرمت شرعي ندارد؛ اما بدون شک از نظر عرف براي يک مرد بزرگ‏سال کاري مذموم و سبک تلقي مي‏شود. سرّ اين داوري عرفي آن است که اين کار برخاسته از يک هوس زودگذر و خواسته‏اي کودکانه است و غرض عقلايي قابل ذکري براي آن تصور نمي‏شود . بالا رفتن از درخت يا تير چراغ برق تنها برخاسته از هوسِ يک تجربه جديد است؛ تجربه‏اي که داشتن يا نداشتن آن تأثير قابل توجهي در زندگي انسان ندارد. بنابراين، عملي حکيمانه نيست و انتظار نمي‏رود کسي که از دنياي کودکي فاصله گرفته، مرتکب آن شود. بنابراين، اگر کسي به اين عمل اقدام کند، يا کودک پنداشته مي‏شود، يا کسي که نتوانسته از دنياي کودکي فاصله بگيرد و هنوز در حال و هواي بچگي به سر مي‏برد. بدين ترتيب، وزن شخصيت وي در نظر ديگران کم، و شأن او در نظر ديگران پايين مي‏آيد. از همين قبيل است حرکت در خيابان به صوت لي لي، گذاشتن قابلمه بر سر، گرداندن مرتب سر، يا نگريستن به اطراف و کنج‏کاوي بي‏مورد. اين‏که اين عمل از مثل آن کس انتظار نمي‏رود، به معناي آن است که اين عمل، خلاف شأن (حال) او است؛ يعني اگر او مرتکب آن عمل شود، کوچک‏تر از حال خود پنداشته مي‏شود، حقير مي‏گردد و در عقل و خرد و حکمت او ترديد مي‏رود. ارتکاب چنين اعمالي، نشانه خفت عقل، طيش و سبک‏سري است. [2] سرّ اين داوري عرفي آن است که اين کار برخاسته از يک هوس زودگذر و خواسته‏اي کودکانه است و غرض عقلايي قابل ذکري براي آن تصور نمي‏شود بدون شک، همان‏طور که ما نبايد ديگران را مورد تمسخر، تحقير و توهين قرار دهيم[3]، نبايد کاري کنيم که ديگران ما را مورد تمسخر، تحقير و توهين قرار دهند. هر کاري که آبرو و شخصيت ما را مخدوش و ما را دست‏مايه خنده مردم سازد و به هتک احترام و وهن شخصيت ما بينجامد، بد است. گاهي اين‏گونه رفتارها، نشان از عقده حقارت و ناکامي در جلب نگاه مردم دارد؛ يعني برداشت عرفي از يک عمل اين است که فاعل آن، در صدد خودنمايي، خودشيريني، اثبات شخصيت، دعوت به خود يا نوعي برتري‏جويي است. اين ويژگي نيز، يک کاستي روحي است که به داوري عمومي غالبا نشانه رشدنايافتگي و کودک‏مزاجي است و از بزرگان انتظار نمي‏رود. آشکار است که اين توقع عرفي پشتوانه عقلاني و خردپذير دارد و نمي‏توان آن را به مسامحه متهم کرد، يا برخاسته از نيروي منفعت‏جويي، لذت‏طلبي، شهوت‏خواهي و هوس‏مداري دانست. اين استدلال‏ها، عرف را در چنين اظهار نظري محق مي‏سازد. اين قاعده، از يک نگاه، امتداد طبيعي قاعده پيروي عرف و يکي از مصاديق آن است؛ زيرا عرف عقلا از مشاهده چنين رفتاري شگفت‏زده مي‏شود و فاعل آن را به کودک‏منشي و دون‏صفتي متهم مي‏سازد. اما از نگاه ديگر، مي‏توان گفت حتي اگر بيننده‏اي وجود نداشته باشد انسان نبايد کار لغو انجام دهد؛ يعني بدي اين رفتارها داير مدار نکوهش عرف نيست و خود اين رفتارها ـ با صرف نظر از حضور ناظر خارجي ـ مذموم است. از آن‏جا که در اين بحث بر زي طلبگي متمرکز شده‏ايم و تنها بر جلوه‏هاي بيروني و اثباتي زندگي طلبه تأکيد داريم، به جنبه ثبوتي موضوع نمي‏پردازيم. [1]. (الميزان، ج 14، ص 259). [2]. خوب است انسان براي تقويت قواي فکري خود مسأله‏هاي حقيقي و مشکلات واقعي زندگي را انتخاب کند و زمان و توان خود را به حل مسأله‌هاي ساختگي و موهوم از بين نبرد. [3]. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه‏السلام مَنْ رَوَي عَلَي مُؤمِنٍ رِوَايةً يرِيدُ بِهَا شَينَهُ وَ هَدْمَ مُرُوَّتِهِ لِيسْقُطَ مِنْ أَعْينِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلاَيتِهِ إِلَي وَلاَيةِ الشَّيطَانِ فَلاَ يقْبَلُهُ الشَّيطَانُ؛ کسي که براي خراب کردن مؤني درباره او چيزي بگويد که مروت را ضايع کند تا از نظر مردم بيفتد، خداوند او را از ولايت خود به ولايت شيطان خارج مي‏گرداند و شيطان هم او را نمي‏پذيرد. کافي، ج 2، ص 358. چندين روايت سنگين ديگر مشابه اين حديث در کتاب‏هاي روايي شيعه وجود دارد، از جمله: قَالَ مَنْ رَوَي عَلَي مُؤمِنٍ رِوَايةً يرِيدُ بِهَا عَيبَهُ وَ هَدْمَ مُرُوَّتِهِ أَقَامَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَقَامَ الذُّلِّ يوْمَ الْقِيامَةِ حَتَّي يخْرُجَ مِمَّا قَالَ(مستدرک الوسائل، ج 9، ص 133). تهيه و فرآوري: محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان
  • [placeholder]
  • [placeholder]

پربازدیدها

پربحث‌ها