تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، هیچ یک از اصولیان در جهت تعیین جایگاه مباحث لفظی علم اصول در میان دانش های زبانی امروزین کوششی نکرده است؛ و این حکم فقط یک مورد استثناء دارد، و آن مرحوم سید محمد باقر صدر است
برخي مشکلات فيلسوفان معاصر 1 مقدمه رشد و تکوّن هر علمي در گرو اموري چند است که از جمله آنها تعامل بين علوم است. تعامل ميان علوم را به چند گونه ميتوان ترسيم نمود که از آن جمله است: 1- علم الف موجب تقويت يا تضعيف اصل علم ب ميشود. 2- علم الف موضوع علم ب را ثابت يا نفي ميکند. 3- از درون علم الف علم جديدي زاييده ميشود(تعامل زايشي) 4- علم الف موجب ايجاد مسائل نويني در علم ب ميشود. 5- علم الف طرق جديدي را براي تحليل و بررسي يکي مسائل علم ارائه ميدهد. 6- علم الف نتايج علم ب را به روش خود جرح و تعديل ميکند. و ... علم اصول فقه با سابقه اي هزار ساله يکي از مهمترين دانش هايي است که به دست مسلمين بنا گذاره شد و در طول اين هزار سال رشد فراواني يافته است. در جهان غرب نيز بيش از يکصد سال است که فلسفه اي شکل گرفته است که به فلسفه تحليلي معروف شده است به مباحثي مي پردازد که با برخي از مباحث علم اصول بخصوص در مباحث الفاظ مشترکاتي دارند. از اين رو پس از ترجمه مباحثي از فلسفه تحليلي انديشوران حوزوي نسبت بدان بي تفوت نبوده و درصدد تطبيق اين دو دانش اسلامي و غربي بر آمدند. اگر چه اين روند سيري صعودي داشته است امام تا وضعيت قابل قبول اين مسير راهي گسترده وجود دارد. آغاز گران 1- آيت الله شهيد مرتضي مطهري دکتر پايا با توجه به شخصيت شهيد مطهري و کوشش هاي وي در برقراري ديالوگ با فيلسوفان غرب معتقد است: «مرحوم مطهري داراي ذهن منطقي يود و از اين حيث... به فلاسفه تحليلي شباهت داشتند.»(1) اما ايشان به دو علت عدم وجود ترجمه هاي دقيق و ديگري نبود اساتيد فلسفه تحليلي در ايران نتوانستند گفتگوي دقيقي با فيلسوفان غربي برقرار سازند اما وي با ذهن تحليل گر و نقادي که داشتند مي توانست ديالوگ مفيدي را برگزار کند. 2- آيت الله دکتر مهدي حائري يزدي حائري به علت تحصيل در آمريکا با آراء راسل، کارنپ، کواين و ديگر فيلسوفان تحليل زباني آشنا بود ولي بيشتر به کانت توجه داشت و در حد وسع خود سعي مي نمود تا فلسفه تطبيقي ميان کانت و ملاصدرا برقرار کند.(2) اما مرحوم حائري در مصاحبه اي با دکتر محقق داماد با عنوان «علم اصول و فلسفه تحليلي» به برخي از جوانب کلي اين دو دانش و دستاوردهاي عالمان آنها پرداخته است.(3) 3- آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر مصطفي ملکيان مي نويسد: «تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، هيچ يک از اصوليان در جهت تعيين جايگاه مباحث لفظي علم اصول در ميان دانش هاي زباني امروزين کوششي نکرده است؛ و اين حکم فقط يک مورد استثناء دارد، و آن مرحوم سيد محمد باقر صدر است. وي، در تقريراتي که سيد محمود هاشمي از درسهاي اصولي او فراهم آورده منطقي ببخشد، و سپس درصدد بر ميايد که به دسته ي ديگر از مباحث لفظي، يعني آن و نشر کرده است، نخست مي کوشد تا به آن دسته از مباحث لفظي اي که بسياري از اصوليان، چنانکه گفته شد، آنها را جزو مبادي يا مقدّمات علم اصول (نه مسائل اين علم) به شمار مياورند نظمي مباحث لفظي اي که همه ي اصوليان آنها را در زمره ي مسائل علم اصول(نه مبادي يا مقدّمات آن) محسوب مي دارند، نگاهي فلسفي بيفگند و جايگاه آنها را در ميان دانشهاي زباني روشن سازد.»(4) ************************ قسمت دوم رادر ادامه بخوانيد ***************************** منابع: 1. علي پايا و ديگران، تکاپوي فلسفي، تکاپوي علمي، (ميزگرد فلسفه تحليلي)، کتاب ماه ادبيات و فلسفه، شماره مسلسل70، مرداد 1382، ص21. 2. پايا، پيشين. 3. مهدي حائري يزدي، جستارهاي فلسفي(مجموعه مقالات)، به اهتمام عبدالله نصذري، تهران، موسسه پژوهشي حکمت و فلسفه ايران، 1384، ص430 ،453. 4. مصطفي ملکيان، تبارشناسي مباحث لفظي علم اصول، فصلنامه نقد و نظر، شماره مسلسل، 39-40، پائيز و زمستان 1384، ص13.



