رمز موفقيّت طلبه اولين گامي که طلبه بايد در زندگي بردارد، تقواست. تقوا، مهم ترين و والاترين رمز موفقيّتهاست.آقاي شيخ علي اکبر الهيان، گاهي وقتها، به ما موعظه اخلاقي مي کرد. تکيه کلام ايشان و مهم ترين توصيه ايشان، تقوا بود. مي فرمود:تقوا، بهترين موعظه است. مي فرمود:سوره اذا زلزلت، بهترين موعظه و تذکار را دارد. زيرا، در آن سوره، آمده: "فمن يعمل مثقال ذرّةٍ خيراً يره. وَمَنْ يعمل مثقال ذرّةٍ شراً يره" اين، خيلي مهم است. اگر انسان، اين آيه را باور داشته باشد، زندگي او، دگرگون مي شود. هر خيري را که بتواند انجام دهد، فروگذار نمي کند و از هر شرّي اجتناب مي کند. اساس تقوا، در اين آيه است. حديثي هم، به همين مضمون، از پيامبر گرامي اسلام(ص) داريم. اگر انسان، باور داشته باشد که نماز، بهترين، رفتار است، آيا مي تواند در برابر دعوت الهي، که روزي چند بار، به مؤمنان ندا مي دهد: (حيّ علي الصلاة)، (حي علي الفلاح)، (حيّ علي خير العمل) بي تفاوت باشد و سهل انگاري کند. در حديث آمده که قيس بن عاصم مي گويد: با گروهي از بني تميم، خدمت رسول خدا رسيديم، عرض کردم: يا رسول اللّه! ما، بيابانگرديم. همه وقت، نمي توانيم به محضر شما برسيم. دوست داريم، ما را توصيه اي بفرمايي، تا بهره مند گرديم: حضرت فرمود: يا قيس! ان مع العز ذُلاً وان مع الحياة موتاً وان مع الدنيا آخرة وان لکل شيءٍ حسيباً وعلي کل شئ رقيباً وان لکل حسنة ثواباً ولکل سيئة عقاباً ولکل اجل کتاباً وانه لابد لک يا قيس من قرين يدفن معک وهو حي وتدفن معه وانت ميت فان کان کريماً اکرمک وان کان لئيماً اسلمک ثم لايحشر الا معک ولاتبعث الا معه ولا تسأل الا عنه فلاتجعله الا صالحاً فانه ان صلح آنست وان فسد لاتستوحش الا منه وهو فعلک؛ اي قيس! با عزت، ذلت و باحيات، مرگ و با دنيا، آخرت، عجين است. براي هر چيز، حسابگري است و بر همه چيزي مراقبي. براي هر کار خوبي، ثوابي است و براي هر کار زشتي عقابي و براي هر اجلي،تقديري. اي قيس، تو ناگزير از همراهي هستي که با تو دفن مي شود و او، زنده است و تو مرده. اگر آن همراه، کريم و بزرگوار باشد، ترا اکرام مي کند و اگر پست باشد، ترا تسليم عذاب و حوادث مي کند. او، محشور نشود، مگر با تو و تو برانگيخته نشوي مگر با او، و تنها از او مورد سؤال واقع مي شوي. پس آن قرين و همراه خويش را، صالح قرار ده که اگر صالح باشد، با او مأنوس گردي و اگر فاسد باشد، تمام وحشت تو، از اوست و آن عمل توست! قيس مي گويد: عرض کردم چه خوب است که اين حديث به شعر درآيد، تا مايه افتخار ما باشد و در ميان ما ماندگار شود. حضرت فرمود: حسان را حاضر کنند. ولي پيش از آمدن حسان، اين ابيات، بر زبانم جاري شد که براي حضرت پيامبر(ص) خواندم: تخيّر خليطاً من فعالک انّما قرين الفتي في القبر ما کان يفعل ولابدَّ بعد الموت من ان تعدَّه ليوم ينادي المرء فيه فيقبل فان کنت مشغولاً بشئ فلا تکن بغير الّذي يرضي به اللّه تشغل فلن يصحب الانسان من بعد موته ومن قبله الاّ الّذي کان يعمل الا انّما الانسان ضيف لاهله يقيم قليلاً بينهم ثم يرحل (بحار ج74/110 ـ 111، بيروت) از رفتار خويش، همراهي برگزين که همراه شخص در قبر، رفتار اوست. و ناگزيري براي پس از مرگ، او را مهيّا سازي، روزي که شخص را ندا مي دهند و عملش را مي پذيرند. اگر در کار چيزي هستي، سعي کن، کاري نباشد که خدا خشنود نيست. انسان را، پيش و پس از مرگ، به جز اعمال، همنشيني نيست. خوب بنگر که انسان ميهمان خانواده خود است و پس از مدتي، کوچ مي کند. انصافاً اگر انسان باور داشته باشد که خير و سعادت او، در گرو اعمالي است که انجام مي دهد، کوچک ترين کارهاي او، حساب و کتاب دارد، آيا مي تواند در برابر کارهاي نيک، بي تفاوت باشد و در برابر کارهاي بد، بي مبالات. منبع: نشريه حوزه شماره67 تهيه و فرآوري: گروه حوزه علميه