بچه بودم خیال می‌کردم قهرمان اونیه که شنل داره و تو آسمونا پرواز می‌کنه. مرد که شدم، تازه فهمیدم قهرمانِ واقعی شنل نداره... قهرمان اون زنیه که با دستای خالی، تمام سنگریزه‌های جاده رو جمع کرد تا پایِ من نلغزه.

آمنه علی محمدی
پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۴
مردونه‌ترین روز مادر!

به خط و خطوطِ صورتش نگاه کن... به چروک‌های دورِ چشمش. خیلیا به اینا میگن "پیری"... اما من بهشون میگم "اصالت". میدونی داستانِ این خط‌ها چیه رفیق؟ اینا ردِ قلمِ یه مجسمه‌سازِ ماهره. مادری که ذره‌ذره از وجودِ خودش تراشید، تا از یه پسرِ بازیگوش، یه "مردِ محکم" بسازه.  مادرِ من پیر نشد... اون فقط جوونیش رو تبدیل کرد به "زورِ بازوی" من. زیباییش از بین نرفت... تبدیل شد به "اعتماد به نفسِ" تویِ صدای من.  پس وقتی نگاهش می‌کنی سرت رو بگیر بالا و با افتخار نگاهش کن. چون هر کدوم از اون چروک‌ها، یه مدالِ افتخاره روی سینه‌ی یه ژنرالِ پیروز. ژنرالی که شاهکارِ زندگیش، یعنی "تو" رو، به ثمر رسونده.  تو ادامه‌ی وجودِ اونی. تا وقتی تو محکم ایستادی، یعنی جوونیِ مادرت هنوز زنده‌ست.

روزت مبارک، قهرمانِ زندگیِ من.
 

برچسب‌ها

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها